اینجانب عبدالحمید هاشمی در سال 1367 فریب آرمان های پوشالی رجوی را خوردم و به مدت بیش از 16 سال در این فرقه تروریستی بودم. گروهی که بنام اسلام و آزادی مرا فریب داد و با پی بردن به ترفندهای بی شمار آن و روابط و مناسبات خفقان زده و رابطه با صدام، استخبارات و ارتش بعث و تبانی های او بر علیه مردم و کشورم دچار تردید شدم. شکی که تناقضات و ابهامات زیادی را برایم به وجود آورد که چطور سران تبهکار این گروه به نام آزادی، خیانت و فریب کاری را در تمام عملکرد و برنامه های خود به همراه داشته و چهره هزاران چهره را برای ارضاء و رسیدن به قدرت خیالی ارائه می کردند.
من هم با اشراف به همین موضوع و حس وطن پرستی در سال 1383 این گروه و باند مافیایی را برای همیشه ترک کردم و از این گروه خیانت پیشه خارج شدم. با تشکیل خانواده و یک زندگی عادی که رجوی از من و سایر دوستانم سالها دریغ کرد، حال خوشحال هستم که بر عکس القائات ریاکارانه و فریب طلبانه رجوی به یک زندگی طبیعی و شرافت گونه پرداخته ام، هر چند کابوس های آن مناسبات تنگ و بسته و فشارهای روحی و روانی آن را تحمل می کنم ولی به رجوی می گویم کار تو به جایی رسیده که لانه موش را برای ادامه زندگی ننگ آلودت خوب انتخاب کردی. زمانی آرزوی خیالی کاخ و رسیدن به قدرت را داشتی ولی حال چنان ترسو و بزدل شده ای که حتی سرکی به بیرون نمی کشی و از لانه ات بیرون نمی آیی. این نتیجه سالیان کشتار فرزندان بی دفاع ایران زمین و به قربانگاه بردن بی دلیل افراد در درون مناسبات است که حتی با فریب کاری جلوی دیدار خانواده های آنان را گرفتی. کاخی که می خواستی با ترور، افراط گرایی و خشونت همانند برادر زاده ات داعش به دنبال بنای آن بودید که همه ی آنها همانند حبابی ترکید و پوچی آرمانهای پر ادعایت به اثبات رسید.
از اینکه تشکیل خانواده داده ام و در کنار خانواده ام زندگی آرامی دارم خدا را هزاران مرتبه شاکرم. به کوری چشم رجوی و سران خیانت پیشه ی فرقه رجوی، به امید آزادی تمامی اسران در بند در مناسبات خفقان رجوی.
عبدالحمید هاشمی