در قسمت های پیشین این مقاله موضوع حجاب اجباری و ابعاد دیگری از اجبارات و دروغ را در تشکیلات فرقه رجوی مورد بررسی قرار دادیم. اما ببینیم موضع گیریهای مریم رجوی در برابر زنان فرمانده و بویژه مردانِ مناسبات و تشکیلات سازمان مجاهدین چگونه بود؟!!:
در سخنان مریم رجوی در پاریس آورده شده: " ما در پی دمکراسی هستیم، یک دمکراسی بر اساس آزادی و برابری…"
آن زمان سلسله نشست های شستشوی مغزی بنام انقلاب ایدئولوژیک مریم موضوع اصلی (و در واقع سرگرمی اصلی) تشکیلات بود. برای ما بعنوان زنان و دختران تشکل مجاهدین، خیلی مشکل بود که فرمانده مردان داخل تشکیلات بشویم و به آنان دستور بدهیم و کلاً امورات آنها را حل و فصل کنیم. یکی از سختی های ما برگزاری نشست های روزانه برای مردان تحت فرمان خودمان بود، چون هرچند از نظرتخصصی آموزش خودروهای مختلف سبک و نیمه سنگین و فوق سنگین را گذرانده و گواهینامه همه این خودروها هم در اختیار داشتم (این آموزش ها را فرماندهان بالاتر نگرفته بودند و صرفاً با امر و نهی تشکیلاتی، و هژمونی که تشکیلات در اختیارشان گذاشته بود کارها را به اصطلاح حل و فصل می کردند و به پیش می بردند)، ولی تمام این آموزشهای طی شده، در زمان کوتاه و بدون داشتن تجربه کافی کار عملی بود، و در واقع به نسبت مردانی که من و دیگر خانم ها بعنوان فرمانده آنها به حساب می آمدیم، تجربه کاری نداشتیم. به همین علت (و بنا بر فرمان مریم و مسعود رجوی) مستمر برای ما نشست توضیحی می گذاشتند و به ما آموزش می دادند که چگونه در برابر مردان احساس ضعف نشان ندهیم و آنها را تحت کنترل داشته باشیم و این توانایی در ما باشد که در نشست های روزانه، با آنها مواجه و پاسخگوی سوالات آنان باشیم.
در همین رابطه، نسرین (مهوش سپهری) جلساتی برای زنان بویژه فرمانده هان زن می گذاشت. در طی این جلسات نسرین به ما می گفت:
«شما نباید در برابر مردان احساس ضعف نشان بدهید و برای اینکه بتوانید جلسه مردان را اداره کنید، از نگاه های آنها تزلزل نداشته باشید شما باید تصور کنید با یک سری گوسفند دارید صحبت می کنید. مردان تشکیلات را نرینه های وحشی به حساب بیاورید و هرگز احساس دلسوزی و ترحم برای آنها نداشته باشید و هرگز محبت و عاطفه ای نسبت به آنها از خود نشان ندهید، و باید در برخورد با آنها خشن و بیرحم باشید. ما برای اینکه بتوانیم چنین کنترلی بر مردان تشکیلات داشته باشیم باید تمام عشق و عاطفه خود را به جانب رهبر عقیدتی یعنی مسعود و مریم رجوی نثار کنیم.»
هم پای نشست های توجیهی که توسط مهوش سپهری (بالاترین زن شورای رهبری) برای زنان برگزار می گردید، نشست هایی هم توسط شخص مریم و مسعود رجوی برگزار می شد که محتوای آن بیشتر گپ زدن و ایجاد رابطه عاطفی بین زنان و رهبری بود تا به اصطلاح خلأ عاطفی آنان با مسعود رجوی پر شود (زنان فرمانده خلأ عاطفی خود را فقط بایستی با مسعود رجوی پر می کردند تا هنگام فرماندهی و کار با مردان تشکیلات از محکمی و صلابت برخوردار باشند).
یکی از ضوابط انقلاب ایدئولو ژیک مریم این بود که هیچ زنی نباید با مردی که تحت مسئولیت وی قرار دارد نشت تکی بگذارد، لذا من که بعنوان "فرمانده یکان اتوبوس و کامیون" معرفی شده بودم اجازه چنین کاری را نداشتم. حتی اگر یکی از آقایان تحت مسئولیت من مشکل و تضاد کاری داشت و می خواست به اتاق کار من مراجعه کند و پاسخ سوالش را بگیرد، اینکار ممنوع بود. من حتی بعنوان یک فرمانده مجاز نبودم در مراجعه سرپایی تحت مسئولم که سوالی داشت جوابی به او بدهم.
از آنجا که انقلاب ایدئولوژیک مریم (که مسعود رجوی علم کرده بود تا تضادها و دروغ هایش را بپوشاند) بی اساس و بی بنیان بود و بحث سلسله مراتب فرماندهی و ارتش آزادیبخش جز یک بازی و سرگمی بیش نبود، و هیچ مناسبات و روابط واقعی انسانی و کلاسیک نمی توانست در تشکیلات سازمان مجاهدین به صورت منظم و صحیح شکل بگیرد، همه انرژی ها بجای معطوف شدن حول پیشبرد کارها و امورات جدی، پیرامون مسائل جنسی و جنسیتی (که مسعود رجوی بوسیله مریم همسرش ترویج می داد) شکل می گرفت و همین مسائل می بایست در مناسبات زنان و مردان حاکم می شد. به قول آقای اسماعیل وفایغمایی:
دقت کنید و جدی بگیرید. نیروئی که رهبرش برای خط بطلان کشیدن بر تمام اشتباهات سیاسی و نظامی خود و تعمیر دستگاه سیاسی خود، و با اتکا به اعتماد اعضا و هوادارانش، با آن ازدواج شگفت در سال ۱۳۶۴ اعلام انقلاب درونی و رهبری عقیدتی کرد و تمام هستی یک سازمان سیاسی را پیرامون راز یک ازدواج به چرخش در آورد و از سال ۱۳۶۴ تا سال ۱۳۹۲ یعنی بمدت بیست و هشت سال با اعلام یک ایدئولوژی نوین که به روشنی در سالهای ۱۳۶۸ اعلام «جهانی بودن» آن در درون تشکیلات اعلام شد و مقوله «رهبری فرا خطا» که باید همه در او به «مرحله ذوب» برسند در دستور کار قرار گرفت و «بیست و هشت سال» شب و روز با صدها و هزاران جلسه ریز و درشت برای جا انداختن این تئوری کوشش شد. "پایان نقل قول"
بارها فرمانده بالاتر مرا به اتاق کارش صدا زده و بخاطر پاسخگویی به مراجعات تکی و یا سرپایی مردان تحت مسئولیتم مورد انتقاد قرار داده بود. برای جلوگیری از شکل گیری نشست های تکی در تشکیلات، یک اتاقکار را به 2 فرمانده اختصاص داده بودند و طوری تنظیم کرده بودند که ساعت نشست ها برای 2 فرمانده، در یک زمانبندی بایستی برگزار می شد تا به نشست تکی منجرنشود، این ضابطه با یک مناسبات کاری و تخصصی جدی که بایستی فعال باشد سازگار نبود. البته فرمانده های بالا از این ضابطه مستثنی بودند و من چون تبعیض در این رابطه را می دیدم، بعنوان یک روشنفکر درون تشکیلات، این ضابطه را اجراء نمی کردم و به همین خاطر مستمر زیر تیغ انتقاد تشکیلات بودم.
ادامه دارد…
زهرا سادات میرباقری