– مناسبات داخلی سازمان
این ابراز خوشحالی این را می رساند که خانم رجوی و سران دیگر فرقه مجاهدین خلق به دلیل دوری ازدرون کشورفکر می کردند همه چیزدرانتخابات تمام خواهد شد وعملا دیدند که این یک پنداری بیش نیست.
غافل از اینکه حکومت ایران از همه چیز خبر دار بود، یعنی از وضعیت کشور که با انتخابات برای جامعه مشکل ساز نخواهد شد ولی رهبر فرقه در آن زمان تمام انرژی خود را برای بهم زدن انتخابات بکار برد ونتیجه این شد که از کاندیداهای اعلام شده آقای روحانی با رای قاطع مردم به ریاست جهموری رسید وسران فرقه را ناک اوت کرد!
درست است که رهبران فرقه مثل راهزنان حرفه ای هستند اما گاهی طوری به کمین می افتند که خودشان خبردار نمی شوند. رجوی هم طوری به کمین افتاد که خودش خبردار نشد اما بوی سوختن او به مشام همه رسید و حتی نیروهای اسیر درلیبرتی هم موضع گرفته وپرسیدند که چرا اینطور؟
به همین خاطر رهبر فرقه واو (آسایشگاه نشین- زمینگیر) شد و شروع به گذاشتن کلاس های درونی تشکیلاتی با شعار موسسان چهارم را کرد.
این امر دردرون تشکیلات حکم یک مسکن را دارد واین را تمام نفرات می داند که در شرایط شکست باید به این نوع نشست ها تن بدهند.
همیشه در فرقه رجوی رسم این بود که هر موقع ضربه می خورد بطور سریع کلاسهای تشکیلاتی، سیاسی و یا تئوری فرقه گری را با نام انقلاب مریم بر پا کند. چون اینبار همه اینها از چرخه مصرف خارج شده بودند کلاس برای موسسان چهارم ارتش آزادی بخش گذاشتند.
این کلاس درزمانی برگزار شد که این گروه از سال 83 تا حالا سلاح هم ندارد وطبق مفاد تفاهم زمان خلع سلاح، این گروه با لباس شخصی در آن کمپ ها باید زندگی می کرد وهمان طور هم شد.
در اوور هم سخنگوی فرقه شعار امروز اوور فردا تهران و گاه شعار امروز اوور فردا بغداد را سر می داد. نیروهای در زنجیر فکر کردند در عراق دل مریم برای آنها تنگ شده این شعاربرای انتخابات عراق هم بود وتلاش می کردند در انتخابات عراق هم دولت نوری مالکی سرنگون شود و یک دولت ائتلافی با بعثی های استحاله شده روی کار بیآید و مثل همیشه تلقین میکردند که رهبرفرقه از همه جا خبر دارد فقط وحی باونازل نمی شود!
اینبار اشک تمساح ریختن به مردم عراق هم از آن ترفند ها بود که می خواستند سابقه مزدوری را در عراق تبدیل به ادای وظیفه شهروندی؟! کنند تا مریم رئیس جمهور عراق؟! شود و این همان شعار امروز اوور فردا بغداد بود.
همیشه رهبران فرقه مثل کبک سرشان را زیر برف می کنند به همین خاطر از همه چیز غافل می شوند. رهبر مجاهدین خلق هم از همه چیز غافل شده و این غفلت امروز برای رجوی مثل طناب دار شده است، چطور؟ با ادامه مطلب به این می رسیم.
– تحلیل سازمان واوضاع واقعی ایران:
در ایران بعداز انتخابات می شود گفت یک دولت روی کار آمد که تا امروز توانسته است که در سیاست هایش آتویی بدست گروهایی مثل سازمان ندهد وآنها را درخارجه منزوی کند.طوری که درگذشته هم یکبار اتفاق افتاد و این گروه درخارجه به دلیل مطرح شدن بیشتر دست به خودسوزی اعضای فریب خورده زد که بجز سایت های خود کسی توجهی بدان نکرد!
اینها هم مثل نخست وزیر رژیم اسرائیل رسوا شدند وبه این می گویند شکست دربرابر یک حرکت سیاسی خوب که توانسته است گروهای شکست خورد را مجبور به خود زنی کنند.
– عراق و اشتباهات مهلک سازمان:
اگر چه اربابان شما تلاش دارند نگذارند درعراق آرامش برقرار شود ولی خودتان هم درجریان هستید که همان نیروهای مردمی عراق که یک زمان شما به آن نیروها می تاختید الان ناجی آزادی خلق عراق شدند واگر چه آن نیرو از شیعیان تشکیل شده بود ولی الان از عشایروقبیله های سنی هم درکنار آنها برای آزادی کشورشان در عراق می جنگند وامروزآنها برای پاک سازی صلاح الدین تلاش می کنند وامید دارند تا چند روز دیگر آن منطقه را از وجود داعش وبعثی ها رها کنند.
آقای مسعود خان! شما نتایج این درگیریها را اعلام نمیکنید واز ترس آگاهی نیروهای درزنجیر خود، دررسانه خود هم نام از آزادی شهر های عراقی نمی برید. اینها به خاطرسرپوش گذاشتن بر تحلیل غلط شما بوده است که آن زمان به نیروها وعده ی آزادی عراق را از طریق صدامیان وداعش (نیروهای باصظلاح عشایر انقلابی)! داده بودید.
مرحله چهارم، خانواده ها:
خانواده ها چشم انتظاردیدار عزیزانشان هستند که بعضی از آنها حدوداً 13 الی 30 سال است که از فرزندشان بی خبربودند که بعد از سقوط صدام راه خانواده ها به عراق باز شد و رهبر فرقه همان زمان اعلام کرد که ضربه خانواده از ضربه بمباران و موشک باران حتی از ضربه اشغال عراق برای این فرقه سنگین تر است و این مسئله امروز به اوج خود رسیده است طوری که خانواده ها راضی هستند که ماه ها در جلو درب لیبرتی تحصن کنند تا بتوانند یک لحظه فرزند یا پدر، برادرو خواهر اسیرشان را ملاقات کنند و رهبران فرقه از ترس ریزش نیرو که یکبار تجربه کردند و حدود 700 نفر را از دست دادند اینبار مرزسرخ کشیده اند که ملاقات حضوری به خانواده نمی دهیم و نیروها را وادار می کنند علیه خانواده خود موضع بگیرند آن هم با این ادعای مضحک که آنها خانواده شما نیست بلکه مزدور و ایادی رژیم هستند و این روزها به آن خانواده های محترم مارک وابستگی به سپاه قدس را می زنند و چون صدای خاموش خانواده به گوش کسی نمی رسد رجوی هیستریک وار به آنها توهین می کند!
آری غافل شدن از جامعه و مردم و رفتن به زیر قبای دیگران و پرورش فکر فاسد با فریب و محصور نگه داشتن انسانها در یک نقطه آینده اش اینطور خواهد بود که بر سر رهبر فرقه مجاهدین خلق درآمده است.
اما اگر رجوی شعارش درست بود و ایدئولوژی درست داشت از بن بستها می توانست عبور کند و با شعار اینکه من به خاک وابسته نیستم از عراق خارج می شد و الان حداقل نیروها را از دست نمی داد و اینطور میان خانواده ها و مردم بی آبرو نمی شد، و این است آینده فرقه ها که در زیر شعارهای ابتر خودشان نابود شوند.
با این توضیح که شما بودید که با فلاخون به خانواده ها قطعات تیز آهن پرتاب می کردید واین عکس هم از آن زمان در صحفه کامپیرتر من هست وهر روز این را مشاهده می کنم و می گویم چرا کار رجوی به اینجا کشید!
اگر چه بخشی از نیروها به آلبانی وکشور های دیگر انتقال یافته و این انتقال در آینده ادامه خواهد داشت اما با توجه به بیانیه های خانواده ها، آنها تلاش دارند اگر از طرف ارگان ها کاری نشد خودشان وارد عمل شوند و ثابت کنند که این ادعای رجوی که من درایران هوادار دارم، شعری بیش نیست ونبود!
نزدیک ترین هوادار سازمان، خانواده ها میتوانستند باشند که الان خودتان آنها را مزدور و رژیمی خطاب می کنید!
سعید