روز شنبه هفتم مارس گردهمائی برلین مریم رجوی.
به بیان ساده فرقه رجوی به دلیل دوری از مردم برای مطرح کردن خود و پیش برد خط و خطوط ضد مردمیش مجبور میشود هم سخنران و هم تماشاچی برای گردهمائی برلین مریم رجوی اجاره کند. حتی آنهائی هم که به اصطلاح اعضای ایرانی تبار شورای ملی مقاومت نیز اجاره ای هستند بنا به افشاگری فرقه رجوی اعضای شورای ملی مقاومت ماهانه از این فرقه حقوق دریافت میکنند. در واقعیت این گروه مخرب طرفداری بین مردم و در داخل ایران ندارد و کارنامه فعالیتهای این فرقه از سال ۵۷ تا به امروز همراه با خیانت و وطن فروشی بوده است. از انقلاب ۵۷ تا به امروز فرقه رجوی با دروغ و فریب توانست تعدای از ما را فریب داده و با وعده های پوچ و دروغین سرنگونی،مبارزه، آزادی و دموکراسی به عراق ببرد. اما گذشت زمان تمامی افکار پلید و ضد مردمی شخص مسعود رجوی را برای ما و همه مشخص کرده است و تاریخ نشان داد هر ایرانی آزاده و وطن دوستی بر اساس کارنامه مردودی این فرقه از فرقه رجوی فاصله و تبری میجوید. فرقه رجوی دشمن مردم است و به یقین میدانم فرقه رجوی برای بالا کشید خود حاضر است تک تک مردم ایران را سر ببرد زیر پایش بگذارد تا خودش را بالا بکشد. حمایت از گروه داعش بعنوان انقلابیون عشایر عراق نمونه ای از این خباثت ذاتی فرقه رجوی است.
پوسید گی بدنه تشکیلات فرقه رجوی تا جائی است که این فرقه ملاقات خانواده ها با اعضا را تحمل نمیکند. وقتی خانواده های اعضا با هزاران مشکل و بدبختی به مقرهای فرقه رجوی در عراق و آلبانی میرسند چهره پلید رجوی هر چه بیشتر نمایانتر میشود. خانواده ها اجازه ملاقات با عزیزانشان را پیدا نمیکنند و تنها آه و ناله و افسوس ارمغان و توشه سفرخانواده ها میشود. در پس اینهمه دروغ و تبلیغات که مریم رجوی در برلین یا ویلپنت پاریس میکند پولهای کثیف است که با خرید و اجاره چند تاجر آدم فروش و جنگ طلب نقش بازی میکنند.
قهرمان داستان قصه من همیشه با وجدان و شرافت عجین و همراه بود.همه کلمات با هم مانوس بودند از جمله مبارزه، انقلابیگری،مقاومت، پیشتاز، فدا، وجدان، شرف، غرور و پرداخت همه چیز بدون هیچ چشم داشت وقف خویش تا بی نهایت بود و هزاران و و و و که گاه میشد گفت همه چیز خدا بود و بغیر از خدا هیچ نبود شاید همه جا الله بود شاید اسمش منطق الطیر بود یا شاید اسمش اسفار اربعه یا هر چه که تو بنامی او در قید زمان و مکان نبود به قوم خاصی تعلق نداشت خودش خودش بود.
روزی در قرارگاه انزلی در کنار شهر جلولا آقای منوچهر هزارخانی مسئول کمسیون فرهنگ و هنر شورای ملی مقاومت به همراه پسرش و امیر آرام برای بازدید قرارگاه آمده بودند هنگام ظهر واحد ما عازم شناسائی کوهای بازی دارز بود. خانم مژگان پارسائی از تیم ما خواست تا از درب اصلی قرارگاه خارج شویم تا آقایان منوچهر و امیر شاهد ماموریت شناسائی ما باشند. وقتی به درب قرارگاه انزلی و جلوی ستاد رسیدیم پسر آقای هزار خانی وقتی ما را دید گفت بابا بابا من هم میخواهم بیام ارتش آزادیبخش آقای منوچهر سریع در جواب گفت بابا آینجا جای ما نیست اینها تخته کم دارند. در تمامی مصاحبه های تلویزیونی آقای منوچهر هزارخانی یک وجه متمایزی این آقا با بقیه داشت که سر هر چیز مخالفت کند و نظر بدهد و بدینوسیله خود را بسیار چیز دان نشان دهد. من تنها یک خاطره از این آقا بیان کردم قضاوت با مردم. به نظر من تمامی شورائیها که با فرقه رجوی همراهی میکنند و حقوق بگیر فرقه رجوی هستند حیات خفیف خائنانه دارند و با خون بیچارگان کمپ لیبرتی و آلبانی ارتزاق میکنند.
امروز به یمن نقد و افشاگری اعضای جدا شده و منتقد تندیس پوچ رجوی از عرش اعلا نزول کرده است. پرده های پندار کنار رفته و به آن هوادار از دنیا بی خبر که مدعی بود خواهر مریم محکم و قاطع سخن میگوید باید گفت آری خواهر مریم محکم و قاطع دروغ میگوید اگر باور نداری کمی وارد اندرون شو تا با چشم خود ببینی و یا به آن هوادار که مدعی است اعضای جدا شده و منتقد خیانت کرده اند باید گفت عجب کردم به رجوی خائن که به آرمانهایم خیانت کرده است پشت کرده ام.
آویزان شدن به این و آن شهردار و سناتور جنگ طلب دردی از دردهای عدم مشروعیت مردمی این فرقه دوا نخواهد کرد و این فرقه نفسهای آخر تشکیلاتش را در تیرآنا و لیبرتی تجربه میکند.
میر باقر صداقی