یکی از عناصر کاسه لیس به اصطلاح شورا ملی مقاومت در مطالبی را با عنوان گزارش تا این تاریخ مطالبی را بازگو نماید که مشخص می شود افشاگری آقایان دکتر کریم قصیم و محمد رضا روحانی بسیار به سران فرقه و افراد جیره خوارش بر خورده که همچنان از درد آن می نالند و هر بار به نام کسی مطلبی بر علیه شان ردیف می کنند.
حرفهایی که او در مطالب خود آورده است نشان از چشم بستن روی خیلی از خیانت های رجوی است یعنی اینکه با سس مبارزه با حکومت ایران سعی دارد لقمه نانی که سران فرقه به سویش پرتاب می کنند امرار معاش نماید و پز به اصطلاح مبارز بودن در اروپا را بدهد.
وی در مطلب خود ابتدا به مسئله داعش و بعد به پیدایش آن که بانیان اصلی را ایران و دولت سوریه و عراق می داند اشاره نموده است حرفی که از پایه غلط می باشد چطور آقای تاریخ نویس وقتی نیروهای داعش به نزدیکی بغداد رسیده بودند مریم قجر در پیامهای خود آنان را عشایر انقلابی می نامید و حتی وقتی اماکن متبرکه مسلمانان را در عراق منفجر می نمودند صدای شما و مریم تان در نمی آمد تا وقتی که به حدی دست به جنایت زدند و به ناچار صدای نیروهای غربی را هم در آورد و یک شبه آنها از نظر مریم قجر نیروهای تروریستی نامیده شدند.
بهتر است شما قدری از کینه حیوانی که مانند سران فرقه علیه مردم ایران دارید کوتاه آمده چرا که بعدا خواهید فهمید و بهتر تحلیل خواهید کرد که پولهای دریافتی از طرف فرقه چشم شما را کور کرده است و قدرت درست اندیشیدن را از شما گرفته است.
به جای انگ زدن به دیگران ابتدا به این سئوال جواب می دادید که علت و چگونگی پیدایش داعش را جستجو می کردید و از روی شکم سیری چیزی را بلغور نمی کردید.اکنون جنایت های داعش به نقطه ای رسیده است که خیلی از کشورهای حامی داعش از این گروه خود را مبرا از آنان می کنند ولی شما به جای باز کردن چشم خود بر روی تحولات متاسفانه در کافه های شبانه نروژ در اروپا هنوز روی حرف مریم قجر ایستاده و آن را نشخوار می کنید.
– کدام جنگ؟
وی در ادامه به مسئله جنگ جدید ایران و فرقه رجوی اشاره می کند و با کلی حرفهای بی محتوا عنوان می دارد که: اکنون جبهه دیگری، در این نبرد (به اصطلاح) رهاییبخش با ایران، یک جنگ تمامعیار تبلیغاتی – روانی، برای از هم پاشیدن و از بین بردن روحیه امید و تلاش و مبارزه به اوج خود رسیده است. علیه همان روحیه و عزم مبارزه که لوکوموتیو اصلی هر تلاش و هر کارزار، و هم هر گروه جدی بهویژه در مبارزه و مقاومت برای آزادی است
آقای خزایی فکر می کنم از قافله مبارزه و انقلابی گری بسیار پرت می باشید چرا که این کلمات شما همانند رهبر فراریتان یک مشت شعر و شعار است و برای دل خوش کردن دیگران که شما و آنها بتوانید در اروپا به زندگی خود ادامه دهید.
اگر قدری در ارتشی که از آن به اصطلاح ارتش دم می زنی حضور داشتی متوجه می شدی که همه این سالیان و شعار های رهبریتان فریبی بیش نبوده است. از کدام جنگ بین شما و حکومت ایران دم می زنید؟ شعار دادن برای امید به زندگی و مبارزه برای آزادی بسیار خوب است و کسی منکر آن نمی شود ولی بهتر است شما به این امیدواری که رجوی فراری می دهد توجه نکنید چرا که نمی توانید تصور نمائید که وی در درون مناسبات همین ارتش چکار کرده است این شعار ها فریبی بیش نیست و جنبه سر کاری دارد و با کشته شدن هر یک از افراد او بتواند به تبلیغاتش ادامه دهد و نان سیاسی آنرا را بخورد.
شما در مطلب تان یک جا حرف درستی زدید بله مردم ایران با هزاران توطئه آن هم از طرف بیگانگان و شما قرار دارند.
او در ادامه به دعوای اصلی با مقاومت!! اشاره می کند. که بهتر بود اول مقاومت را معنی می کردید بعد بتوان در موردش به بحث پرداخت.
آیا به واقع شما معتقد به شکست استراتژیک تشکیلات فرقه رجوی نیستید؟ آیا تخلیه اشرف به معنی شکست رجوی ها نبوده است؟ شکست در عملیات فروغ جاویدان و بازگشت به عراق و 15 سال انتظار کشیدن برای اینکه تا راهی باز شود و یا جنگی دوباره شروع شود و یا اینکه شاید روزی آمریکا به ایران حمله نموده و آنان از این فرصت بدست آمده خام خیالانه به قدرت برسند. آیا این تحلیل های بی محتوا نشانه شکست نیست؟
بعد از سرنگونی صدام و همکاری گسترده نیروهای فرقه رجوی با نیروهای ائتلاف به معنی شکست فرقه نیست؟ شما در آخرین نشست رجوی ها در اشرف نبودید که وقتی دست به کمر می زد و عنوان می کرد ما با نیروهای آمریکایی کاری نداریم اگر خواستند جلوی ما را بگیرند به آنها می گوئیم که برو گمشو ما می خواهیم به ایران برویم در ضمن کسی جرات ندارد به صاحبخانه ما یعنی صدام چپ نگاه کند.
حتما این جملات را قبلا از نفرات جدا شده در اروپا را شنیده اید ولی از بس در کینه شتری خود سیر می کنید حاضر نیستید حرف کسی را قبول نمائید.
به یاد دارید بعد از گفتن این اراجیف از طرف رجوی وقتی نیروهای آمریکایی برای خلع سلاح به اشرف آمدند همین مبارزین به اصطلاح راه آزادی!! شما برای آنان فرش سرخ پهن کرده بودند.
وقتی نیروهای غربی وارد عراق شدند و فرودگاه بغداد را تصرف کردند از فرماندهی کل!! دستور رسید که دیگر حمله به ایران خبری نیست و باید پرچم سفید یا همان تسلیم بر فراز وسایلی که داریم نصب کنیم اگر چه شاید برای شما مسئله مهمی نباشد ولی ما و نفراتی که در صحنه بودیم و شاهد بودیم که چگونه نفرات از غصه گریه می کردند که چرا سازمان به این روز افتاده است.
آیا به نظر شما این کار معنی پیروزی دارد که دم از مبارزه و ادامه داشتن آن می زنید؟ البته در فرهنگ شما که در ارو پا لم داده و پز می دهید این مسئله چیز مهمی نیست. ولی اگر قدری از وضعیت روحی افراد در آن شرایط خبر داشتید این کلمات بی محتوا را بیان نمی کردید.
مگر یکی از همین نفرات به اصطلاح شورا بعد از سرنگونی صدام بیان نداشته بود که ما در نشست شورا به این مسئله رسیده بودیم که تحلیل کردیم که اگر 70 درصد هم از نفرات از بین بروند باعث پیروزی است اگر این تحلیل در درون شورا انجام گرفته که یقیقا هم این گونه است پس باید گفت که شما روی خون افراد تان در حال شنا کردن می باشید.
البته این مبارزه و ادامه داشتن آن پیشکش خودتان و رهبر فراریتان.
– مبارزه به سبک رجوی ها:
وی در ادامه مطلب خود اشاره ای هم به مبارزه از مدل رجوی ها اشاره نموده و عنوان می کند: بهویژه در طول تاریخ معاصر به ناگهان از خود بیخود! شدند و در مقابل تیر و تبر و در زیر سم اسبان و زنجیرهای تانک و توپ و سلاح و بمباران ایستادند و جا نزدند و گوششان بدهکار راحت نشینان در کشورهای خارج که بعضاً هم نانخور رسمی و غیررسمی هیتلر و موسیلنی و فرانکو امپراتور بودند، نشدند
قبل از اینکه به بحث در مورد این راحت نشینان در اروپا اشاره ای داشته باشیم بهتر است ابتدا از خود شما شروع کنیم.
شما فکر می کنید در اروپا لم داده و از دلارهای باد آورده مریم قجر استفاده می نمائید نشانه مبارز بودن تان می باشد. یادمان نرفته وقتی پایتان را به عراق می گذاشتید سعی می نمودید با لوس بازی و مسخره بازی و خواندن شعر خود را هوادار به اصطلاح رزمندگان اشرف!! نشان دهید البته در این زمینه هم مسئولین فرقه برای راحتی شما کم نمی گذاشتند و حتی خود رجوی جنایت کار دستور اکید داده بود که شما در زمانی که در عراق و اشرف هستید به شما خوش بگذرد و کم و کسری نداشته باشید. مبادا اینکه در مبارزه تان خللی وارد شود.
خیلی از دوستان فعلی شما به محض تمام شدن نشست شورا بلیط برگشت را گرفته و با هواپیما خودشان را به اروپا رساندند که مبادا زخمی به آنان وارد شود و یا خدای ناکرده گرما زده شوند.
اما در مورد مبارزه ای که شما دم می زنید و ادعا می کنید که انقلابیون فنلاندی و… زنان و مردان از هم جدا شده به جنگ با فاشسیم هیتلری رفتند این جمله درست است ولی آیا در مورد فرقه رجوی هم این عملکرد درست بوده است؟ آیا چیزی که رجوی از آن کپی برداری کرده تا بتواند شکستش را بپوشاند جواب داشته است؟ هر چند که این گونه نبوده است.
اگر آنان این کار را انجام دادند ابتدا از رهبر خودشان شروع کردند ولی در مورد رجوی این گونه نیست کاری که وی کرد بسیار شرم آور بوده زنان را از مردان جدا کرده و بعد آنان را به عقد خویش در آورد و مانند شیوخ مرتجع عربی برای خود حرمسرایی درست نموده و جالب تر اینکه همسر سومش مسئول این کار و هماهنگی بوده است آیا از نظر شما این فرد می تواند رهبر یک جریان انقلابی باشد؟ و برای شما این مسئله تهوع آور نیست که به اسم مبارزه این گونه خیانت می کند؟
بهتر است اینقدر دم از مبارزه و آزادی از مدل رجوی نزنید چرا که اصلا مبارزین آن دوران که با هیتلر می جنگیدند با شما قابل مقایسه نیست. آنان حاضر بودند جان خود را از دست بدهند ولی رجوی تنها کاری که می کرد این بود که از صحنه جنگ به دور باشد و حتی در بمبارانها عراق به گفته خود مریم قجر از عراق خارج شده بود تا مبادا وی بدون شوهر شود حالا این فرد شباهتی به مبارزین دوران فاشیسم هیتلری دارد که از زن و خانواده خود جدا شده و جان در این راه می گذاشتند؟
دقیقا خون دل خوردن ما از خود تبر می باشد که فقط طی این سالیان هار و پورت می کرد و این دسته تبرها بودند که حاضر شدند که به اصطلاح هر بهایی را بپردازند.
– تحلیل های آبکی از مدل شورایی
وی در ادامه عنوان می کند که: بعد از استقرار نیروهای به اصطلاح رزمنده مقاومت در جوار خاک میهن، دو پیروزی نظامی و یک پیروزی استراتژیک سیاسی یعنی سه قلم بسیار مهم و تعیینکننده از دستاوردهای رفتن به جوار خاک میهن و تشکیل ارتش آزادیبخش ملی ایران نصیب شد:
آیا به واقع شما به این جمله اعتقاد دارید؟ یا از روی شکم سیری این حرف را می زنید. کدام پیروزی و کدام مقاومت؟
رفتن رجوی به عراق به معنی شکست استراتژیک وی بوده است از همان ابتدا همکاری گسترده وی با صدام کاملا روشن شد و از طرف دیگر مشخص شد که فرقه زائده جنگ عراق علیه ایران می باشد و از طرف دیگر به خوبی نشان داد که در جنگ به اصطلاح مروارید چگونه با صدام همکاری نموده و عاملی شد که صدام از سرنگونی نجات یابد.
مشکلی که رجوی ها و اعضای بیکار شورا با آن مواجه هستند این است که خود را قطب عالم قرار داده و فکر می کنند که اگر کره زمین در حال چرخش می باشد به خاطر آنان بوده و اگر روزی هم از کار بایستد به خاطر توطئه علیه آنان می باشد. قدری از توهم خارج شوید.
و اگر دم از عملیات مروارید می زنید این عملیات سند جنایت نیروهای رجوی علیه مردم عراق بوده و شواهد زیادی وجود دارد که چگونه افراد فرقه دست به کشتار مردم بی گناه می زدند و یکی از همین شاهدین خودم می باشم که چگونه مردم بیگناه کرد را با موشک های کاتیوشا هدف قرار داده و به این کار هم افتخار می کردند. برای اطلاع شما مریم قجر در پیامی درونی به افراد خود در منطقه جنگی عنوان نموده بود که افراد را با گلوله نکشید چرا که ارزش آنرا را ندارند آنان را زیر شنی های تانک و نفر بر های خود له کنید.
اگر این جنایت انجام شده در مقابل خلقی که اراده کرده بودند صدام را سرنگون کنند پیروزی بوده ارزنی خودتان.
مسئله دیگری که باعث افتخار این شازده (خزائی) می باشد افشای سایت های هسته ای می باشد که باید گفت در این زمینه هم شما خوار و سرافکنده شدید و چگونه ایران از این توطئه سر فراز بیرون آمده است. از ابتدا حکومت ایران بر اساس اعتقادات دینی داشتن بمب اتمی را حرام دانسته و تاکنون هم در این مسیر گام بر داشته است ولی گرفتن اطلاعات از سازمان های اطلاعاتی سیا و موساد برای شما نشانه اقتدار می باشد. راه اندازی شوهای مسخره توسط عوامل فرقه در آمریکا که دقیقا درست روز قبل از مذاکرات انجام می گرفته نشان از همکاری بین شما و آنان نیست؟ ادامه دارد
هادی شبانی