از ادعای”تغییر نظم جهانی” تا پیروزی خواندن”آزادی با وثیقه” یک بازداشتی تصادف

روز چهارشنبه ۲۶ فروردین، مسئولین فرقه رجوی موفق شدند با گذاشتن ده ها هزار دلار وثیقه و رشوه، صفر ذاکری (بازداشتی تصادف رانندگی) را به لیبرتی بازگردانند. در این رخداد یک جشن بزرگ برپا و همگی افراد را موظف نمودند تا به رقص و پایکوبی مشغول شوند و بازگشت ایشان را ناشی از “پیروزی در یک کارزار بین المللی” جلوه دهند که در تبلیغات که به همراه یک کلیپ انتشار داده شده می توان این نمایش عجیب را مشاهده نمود.

چنانکه مشاهده می شود، کلیه مسئولین فرقه رجوی در لیبرتی در این نمایش پیروزی شرکت کرده اند که خود نشانگر اهمیت این مسئله برای سران مجاهدین است. مشابه همین در روزهایی قابل مشاهده بود که وزارت خارجه آمریکا می خواست با تک تک اعضای مجاهدین ملاقات و مصاحبه داشته باشد. در آن زمان به یاد دارم که همه سران فرقه دست به دست هم در همه مصاحبه ها حضور داشته و تلاش می کردند قبل از مصاحبه هر فرد، او را با انواع ترفندها به خود جذب کنند تا از جدایی او جلوگیری کنند و با بازگشت هرکدام از افراد، همه را به دست زدن موظف می کردند تا بازگشت را یک پیروزی بزرگ جلوه دهند. هراس آنان این بود که مبادا یک نفر به نزد آمریکایی ها رفته و بازنگردد چون این باعث تشویق دیگران به گریز از مناسبات می گردید. این نمایش ها در دوره های مختلف تکرار شد و امروز نیز به وضوح آشکار است که رجوی تا چه حد نیازمند بازگشت صفر ذاکری بوده است. اما چند نکته قابل توجه است:
الف- رجوی بازگشت صفر ذاکری را یک پیروزی در کارزار بین المللی خوانده است، و این در حالی است که به گفته خود مجاهدین، ده ها هزار دلار رشوه و وثیقه برای خروج وی از بازداشت پرداخت شده است.
ب- ده ها اکسیون تبلیغی و لابی گری در این راستا انجام گرفته تا صفر ذاکری به فوریت به لیبرتی بازگردد در حالی که این یک موضوع حقوقی بود که با گرفتن یک وکیل ساده حل می شد.
ج- رجوی تلاش کرده که این مسئله را به ملاقات اوباما و نخست وزیر عراق مرتبط کرده و آنرا با اهمیت جلوه دهد به گونه ای که گویا رئیس جمهور آمریکا بخاطر یک بازداشت ناشی از تصادف وارد مذاکره شده است!. البته از این دست توهمات در پرونده رجوی ها کم نیست.
از توهمات تمسخر برانگیز رجوی راجع به “ملاقات اوباما با نخست وزیر عراق جهت آزادی یک عضو نگونبخت مجاهدین و همچنین از اعلام پیروزی برای بازگشت یک بازداشتی آنهم با ده ها هزار دلار رشوه ” که بگذریم، باید به این موضوع اشاره و یادآور شد که مریم رجوی حدود سه سال قبل مدعی شد که مجاهدین در نظم جهانی اثر گذار هستند و صدها بار هم این ادعا را مطرح کرده اند که تنها آلترناتیو (جایگزین) دمکراتیک جمهوری اسلامی می باشند که دارای بزرگترین و وسیع ترین پایگاه اجتماعی در داخل و خارج کشور است. البته باید گفت که مجاهدین در ابتدای انقلاب به دلایلی که قابل بحث و بررسی است پایگاه اجتماعی وسیعی داشتند اما سیاست های تروریستی و خیانتبار رجوی باعث دافعه و تنفر مردم ایران گردید و هر روز بر شدت ریزش هواداران این فرقه افزود. و امروز کار به جایی رسیده که مدعیان تغییر نظم جهانی!، از بازگشت یک بازداشتی خود، آنهم با قید وثیقه های چند ده هزار دلاری، به عنوان یک پیروزی بزرگ یاد می کنند!. آلترناتیوی که در صدد سرنگونی جمهوری اسلامی و تغییر در نظم جهانی بود، امروز به چنان ذلت و تزلزلی دچار شده که جدایی یک نفر را فاجعه ای بزرگ تلقی کرده و تمام انرژی خود را معطوف به بازگردانیدن وی می کند و برای آن هزینه های سنگین می پردازد.
جهت اطلاع هموطنانی که از این موضوع مطلع نیستند عرض کنم که چند هفته قبل یکی از اعضای رده پایین و قدیمی مجاهدین به نام صفر ذاکری، حین تردد در خارج کمپ لیبرتی با یک هاموی پلیس عراق تصادف کرده و چند روز بعد برای بررسی حادثه بازداشت می شود. از کم و کیف قضایا اطلاعی در دست نیست که چرا بازداشت به طول انجامیده اما آنچه مسلم است اینکه وی به هیچوجه مورد بدرفتاری قرار نگرفته و اتفاقاً به دلایل سیاسی-تبلیغی مختلف تلاش دولت عراق این است که حداکثر برخورد محترمانه را با اینگونه افراد داشته باشد و امکانات مختلفی در اختیار آنان قرار دهد تا هرچه زودتر بتوانند با دنیای آزاد آشنا شده و در صورت امکان از اسارت فکری-فیزیکی فرقه رجوی کنده شده و به رهایی دست یابند. این مسئله چیز جدیدی نیست و طی چندسال اخیر (بخصوص از زمانی که جداشدگان از فرقه تلاش کردند با دولت عراق رابطه نزدیک تری ایجاد نموده و آنان را از واقعیت های تلخ مناسبات درونی مجاهدین و اسیر بودن افراد آگاهی دهند)، بارها تجربه شده و دولت عراق نهایت همکاری را به عمل آورده تا حوادث ۱۹ فروردین و ۷-۸ مرداد (سال ۱۳۸۸ و ۱۳۹۰) تکرار نگردد.
به هرحال، طی بیش از سه هفته شاهد حرکت های فزاینده سران مجاهدین برای بازگردانیدن صفر ذاکری به لیبرتی بودیم. این مسئله با گذر زمان برای مسعود و مریم رجوی حیاتی تر و بااهمیت تر شد به نحوی که صدها هزار دلار هزینه ده ها اکسیون مختلف تبلیغی و همچنین لابی گری و رشوه دهی کردند تا هرچه زودتر این “غائله”‌ را بسر آورده و از یک “فاجعه” احتمالی جلوگیری کنند. این فاجعه البته آسیب رسیدن به صفر ذاکری نبود (و از قضا کشته شدن وی منفعت بیشتری از نگهداری او برای زوج رجوی داشت که تصور می کنم همگان امروز دلیل آنرا بدانند)، بلکه هراس از این مسئله بود که صفر ذاکری در همانجا اعلام جدایی کرده و رسوایی بزرگی برای مریم قجر ایجاد نماید که در این شرایط حساس ضربه بزرگی برای مجاهدین بود.
یادآور شوم که صفر ذاکری را از نزدیک می شناسم از اعضای چندان پایبند به تشکل رجوی به حساب نمی آمد و ماندگاری امثال ایشان در لیبرتی ناشی از کهولت سن، نداشتن امید به آینده، انتظار برای انتقال به کشورهای اروپایی از طریق کمیساریا، احساس شرم از جدایی کسانی که با آنان زندگی کرده و همچنین مسائلی است که ذهن آنان را برای تصمیم گیری قفل نموده است. بنابراین، گذر زمان می توانست صفر را از بازگشت منصرف نموده و اعلام جدایی کند. این یک فاجعه برای تشکلی بود که در سه چهار ماه گذشته تبلیغات وسیعی برای تبدیل لیبرتی به کمپ مستقل از دولت عراق آغاز نموده تا سرکوب درونی را شدت بخشد و هزینه های سیاسی زیادی را در حال پرداختن است. اگر صفر ذاکری از مجاهدین جدا می شد، به نوعی مشروعیت بخشیدن به دولت عراق و ضربه بزرگی به “پلیس هراسی” از سوی رجوی داشت که طی چندسال گذشته تلاش کرده بود دولت و پلیس عراق را خطرناک و آدمکش جلوه دهد و این مسئله تأثیر جدی روی بازماندگان کمپ می گذاشت و آنان را بیشتر از همیشه تشویق به خروج از کمپ می نمود که تبعات بعدی خود را داشت.
حامد صرافپور

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا