کشتی جاسوسی مجاهدین که سالیان حیات خزنده خویش را به آن گره زده بودند اگر چه از اول نیز ناگفته پیدا بود اما اینبار حسابی به گل نشست و وقت آن است در کنار کشتی های حقوق بشری و قایق های زندانیان سیاسی و تجمعات معلمین و سایر بهانه های ریز و درشت راهی دیگر برای زیستن در شکافها بیابند.
بد نیست حتی خود مجاهدین نیز بر کارنامه جاسوسی هسته ای خویش مرور و جمعبندی داشته باشند تا اگر ذره ای صداقت داشته باشند برای آینده توشه راهشان کنند.
از همان آغاز موضوع هسته ای مجاهدین با به میدان آوردن یک دوجین از مسئولین و نظریه پردازان و بادمجان دور قاب چین های شورایی در نقش دایه مهربانتراز مادر برای مردم ایران دلسوزی میکردند که وای منافع خلق در میان است و رژیم ایران تمام سرمایه مردم را برای پروژه اتمی خود سرمایه گذاری میکند در حالیکه مردم گرسنه اند. و همچنین چند جلسه بازنشسته مستمری بگیری بنام مهدی سامع با جدول ضرب اثبات کرد که ایران برای حصول انرژی نیازی به نیروگاه هسته ای ندارد و این تماما به ضرر مردم است!!!! این تحلیل و نتیجه گیری را کجای دلمان بگذاریم؟؟!!!و بعد از مدتی خواهان تحریم های” فلج کننده” علیه نظام ایران بودند ؛ عجبا در تحریم فقط سران نظام تحت فشارقرار میگیرند و نه مردم ایران!!!آخه مدافعان خلق خودشان معیشت مردم ایران را تامین میکردند!!
تحریم ها هرروز سخت تر و حلقه محاصره مردم ایران تنگ تر میشد اما در عمل دیدیم مردم و نظام یک دل و یک زبان فریاد زدند ” انرژی هسته ای حق مسلم ماست ”
روند توسعه و تکامل هسته ای ایران به پیش میرفت و تحریم ها چندان اثرگذار نبود و دیگر این شعار ها هم دردی از مجاهدین دوا نمیکرد.
امریکا و غربی ها با رشد تکنولوژی هسته ای ایران بیشتر افسار پاره کردند و مجاهدین نیز دریافتند که دیگر شعار تحریم هم به مذاق امریکا و اسرائیل خوش نمی آید و لذا مجاهدین نیز وارد فاز جدیدی از خودفروختگی شدند و بصراحت خواستار بمب باران نیروگاه های هسته ای ایران شدند و البته نه بخاطر متوقف کردن فناوری هسته ای بلکه سرنگونی نظام. به مصداق:
تغاری بشکند ماستی بریزد…. جهان گردد بکام کاسه لیسان
مجاهدین در این میدان آتش بیار معرکه بودند و بزعم خویش تحلیل کرده بودند که امریکا ایران را بمباران میکند و به شیوه افغانستان و عراق آنها هم در راه” اهداف دمکراتیک خویش به انقلاب مردمی” از نوع امریکایی میرسند!!!
پرده دری ومزدوری مجاهدین آنقدرتابلو بود که صدای همه گروه های به اصطلاح اپوزسیون در آمد که ما هر گونه حمله نظامی امریکا و اسرائیل علیه ایران را محکوم میکنیم و سرنوشت دولت و نظام ایران را مردم ایران مشخص میکنند و باز بنازم به آنها که رگه های ایرانی و وطن پرستی و مردم دوستیشان در چنین مواقعی تکانی میخورد.
در این راستا فعالیت های جاسوسی مجاهدین به اوج خود رسید و در آستانه مذاکرات هسته ای هر بار مجاهدین فیلی را هوا میکردند و مهدی ابریشم چی و سید المحدثین و علیرضا جعفر زاده نوچه ها و پادو های غربی هر بار با برپایی کنفرانس ها در امریکا و اروپا معرکه گیری میکردند و مدعی بودند که دولت ایران در ارائه اطلاعات هسته ای مخفی کاری دارد.و همه این خوش رقصی ها به بهانه این بود که ایران انرژی هسته ای نیاز ندارد و دنبال سلاح هسته ای است که به ضرر منافع ملی است.
و هربار برای زیستن در شکاف هسته ای و گاها حقوق بشر که بهانه آمریکا برای عداوت و کینه جویی علیه ایران بود مجاهدین فیل جدیدی هوا میکردند. تا اینکه خود ارباب از دست ایران برید و خود به حق هسته ای ایران اعتراف کرد و سر مجاهدین در این زمینه بی کلاه ماند. آن سناریوی رویایی و ژول ورنی مجاهدین که امریکا ایران را بمباران میکند و انقلاب مریم خانم بوقوع میپیوندد با شکست روبرو شد و حال در مراحل نهایی توافق ژنو و لوزان مجاهدین سرنا را از سرگشادش فوت میکنند و این بار هم با داعیه دلسوزی برای مردم مدعی هستند که دولت ایران از حق هسته ای مردم ایران عقب نشینی کرده و خیلی به امریکا امتیاز داده و دولت ایران از این بابت که میبایست با 5+1 توافق نکند محکوم است و این توافق را نوشیدن جام زهر توسط نظام تحلیل میکنند . ببینید نهایت پررویی و وقاحت را!!!
حال شکاف ها ظاهرا جایی برای زیستن کرم ها و خزندگان نیست و مجاهدین باید بفکر چاره جویی باشند و این شرط بندی مجاهدین بر روی اسب باخته تکرار مکررات است و اخیرا مجددا با بزرگ نمایی اخبار ریز و درشت با نام کسبه و بازاری و معلمین در ایران میخواهند از این نمد برای خود کلاهی بدوزند.
نه روی این قبر که گریه میکنید نیز مرده ای در آن دفن نمیباشد.