برای ملاقات با آقای میر گل موسوی برادر یعقوب موسوی که در اسارت فرقه رجوی بسر می برد به محل کارش در قائمشهر رفتیم.
او بعد از دیدن ما بسیار خوشحال شد و عنوان کرد که ایکاش برادرش همانند شما از فرقه جدا می شد و زندگی جدیدی را آغاز می کرد.
به او توضیح داده شد که با کارشکنی سران فرقه کار انتقال افراد به کشور ثالث هم به سختی انجام می گیرد و اگر این شرایط فراهم شود او اولین نفری خواهد بود که برای ملاقات با برادر اسیرش خواهد رفت.
وی که از کارشکنی رجوی زیر لب به او فحش می داد عنوان کرد که اگر او قدری عاطفه انسانی داشت حداقل اجازه ملاقات را می داد پس معلوم می شود که او فقط به فکر خودش بوده و از کشتن افرادش لذت می برد و به همین خاطر است که حاضر نیست از عراق خارج شود.
وقتی با آقای موسوی حرف زدیم انگار که سبک شده و در پایان هم گفت که هر چقدر هم طول بکشد وی منتظر ملاقات با برادرش خواهد نشست و مطمئن می باشد که حتما وی را روزی از چنگال رجوی های جنایتکار آزاد خواهد کرد.