چند روز گذشته در خبرها مطلبی خواندم تحت عنوان ؛
محاکمه مهدی ابریشمچی (شریف) از فرماندهان ارشد فرقه رجوی
در دادگاه پاریس به اتهام فعالیت های تروریستی
اما مهدی ابریشمچی کیست و به چه جرمی پایش به دادگاه پاریس باز شد؟؟
در کنار مسعود و مریم رجوی تعداد زیادی از مسئولان و فرمانده هان سازمان هستند که حقیقتاً جرمشان از رجوی ها کمتر نیست و در بعضی از موارد بیشتر هم هست! این جمله به این مفهوم نیست که بخواهیم از بار گناه مریم و مسعود رجوی ذره ای کم کنیم اتفاقا برعکس منظور این است که دست پرورده های رجوی می توانند در بعضی نقاط از خود آنها هم منافق تر و بد ذات تر شوند! یکی از این افراد مهدی ابریشمچی با نام مستعار شریف است.
مهدی ابریشمچی از مسئولین قدیمی سازمان است که فعالیت خودش را در این سازمان از زمان شاه آغاز کرده بود. او اصالتاً اهل آذربایجان ولی بزرگ شده تهران است او متولد ۱۳۲۶ است یعنی یک سال از رجوی بزرگتر است. او همیشه از نفرات اصلی و دست راست رجوی محسوب می شد و در تمامی تصمیمات سازمان بصورت مستقیم حضور داشت! او شوهر اول مریم رجوی است و از مریم یک دختر بنام اشرف دارد. مسئول تمامی روابط سازمان با دولت عراق مهدی ابریشمچی بود که در سازمان به آن مسئول روابط گفته می شد!
تمامی اطلاعات ایران در دوران جنگ با عراق توسط مهدی ابریشمچی و تیمی که با او کار می کردند در اختیار عراق و ارگان های امنیتی آن کشور گذارده می شد! مهدی ابریشمچی یکی از کسانی بود که همیشه بحث های باصطلاح ایدئولوژیک سازمان را تئوریزه می کرد و برای نیروهای سازمان به بحث می نشست او شخصیتاً آدمی بسیار لات و بد دهان و کسی بود که نخستین بار گفت که خانواده کانون فساد است و اگر روزی به قدرت برسیم تمامی بنیاد خانواده را از بین خواهیم برد!
مهدی ابریشمچی یکی از شکنجه گران سازمان بود. بعد از سال ۱۳۷۲ و اینکه بحث های طلاق اجباری در سازمان عمومی شده بود و تناقضات در بین حتی مسئولین سازمان بالا گرفته بود سازمان یک طرحی را اجرایی کرد و آن این بود که هرکس که بر سر مسائل انقلاب درونی سازمان مشکل داشت و در یک کلام مریم را قبول نداشت باو انگ نفوذی زدند و او را در قرنطینه ای که بچه ها به آنجا خروس آباد می گفتند جمع کردند و مورد شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی قرار دادند و آنچنان شکنجه می کردند که طرف بصورت سوری هم که شده اعتراف کند که نفوذی است و وقتی کتباً می نوشت که نفوذی بوده دیگر با دست بازتری او را می زدنند و شکنجه می کردند بطوریکه نزدیک به ده تن از بچه ها در خروس آباد زیر شکنجه کسانی چون مهدی ابریشمچی از بین رفتند و در بیابانهای اشرف دفن شدند! اسم خروس آباد هم از اینجا در آمد که می گفتند بلایی بر سر بچه ها می آورند که خروس از اذان گفتن می ماند و مانند مرغ تخم می کند!
در اوایل سال ۱۳۷۰ یا ۱۳۷۱ بود در نشستی که به نشست انقلاب معروف بود یکی از بچه ها بلند شد و گفت من احساس می کنم که (برادر مسعود) بخاطر شکل ظآهری (خواهر مریم) بوده که او را برای ازدواج انتخاب کرده وگرنه اگر به صلاحیت و توان حل مسئله بود مسئولین خواهر دیگر بودند در سازمان که از مریم هم بلحاظ تشکیلاتی بالاتر باشند که به یکباره مهدی ابریشمچی عصبانی شد و دیگر آن ظاهر شیک و موجه خود را کنار گذاشت و با لحنی لمپنی و لاتی برگشت گفت که آره اصلاً رهبر ما عاشق زنه!
مهدی ابریشمچی در عین حال که بسیار آدم از نظر خودش زرنگی بود ولی بسیار آدم تعادل قوایی بود. در زمان صدام خدا را بنده نبود و هرکاری که دلش می خواست در قرارگاه های سازمان می کرد و هر چه می توانست به زیر دستان خودش زور می گفت که نفس کسی هم بالا نمی آمد چرا که می دانستند ته خط با اداره امنیت عراق طرف هستند. اما از بعد از سرنگونی صدام حسین و استقرار نیروهای امریکایی مانند موش شده بود.
زمانی که اولین ملاقات فرماندهان امریکایی با مسئولین سازمان در قرارگاه اشرف برگزار شد مهدی ابریشم چی با حالتی نزار و بسیار از موضع پایین کنار یکی از فرمانده هان امریکایی راه می رفت و با انگلیسی دست و پا شکسته باو التماس می کرد که ما از ابتدا مخالف صدام بودیم و به نیروهایش دستور دهد که به ما حمله نکنند! همان لحظه چیزی که از ذهن گذشت این بود که نگاه (برادر شریف)!!! و بعد از اینکه قبول کرده بودند که تمامی سلاحها را تحویل دهند همین مهدی ابریشمچی در نشستی گفت که سر امریکایی ها کلاه گذاشتیم و با آنها توافق کردیم!
مهدی ابریشمچی بعد از طلاق از مریم رجوی با خواهر موسی خیابانی « مینا » ازدواج کرد. در زمان ازدواج آنها مهدی ابریشمچی نزدیک به ۴۳ سال و مینا فقط ۱۹ ساله بود! او تجسم همانی بود که بعدها در نشستها ورد زبانش شده بود. (نرینه وحشی و متجاوز)! او آنچنان از زشتی ازدواج و داشتن زن و زندگی حرف می زد که پنداری خودش بادمجان یا گوجه فرنگی بوده و از زیر بوته عمل آمده است و هرگز در زندگی دور و بر زن و ازدواج نرفته است. در صورتیکه شخص او بعد از اینکه دیگر از مریم زده شده بود و جذابیتی برایش نداشت او را به دوست خود پاس داد و رفت یکی دیگر را گرفت که بیش از ۲۰ سال هم از خودش کوچکتر بود!