چهارم خرداد٬ سالروز شهادت بنیانگذاران سازمان بدست دژخیمان شاه خائن است.سحرگاه چهارم خرداد سال 1351 محمدحنیف نژاد٬ اصغر بدیع زادگان و سعید محسن درتپه های اوین تیرباران شدند. شاید لحظه ای که برای تیرباران منتقل میشدند٬ هرگز تصور نمیکردند که سازمانی که آنها با هزار امید و آرزو بنیان نهاده بودند٬ بدست مسعودرجوی بیفتد و اینگونه شود که میبینیم! سازمان مجاهدین با انگیزه های ضد امپریالیستی بنیان نهاده شد. آنها در سالهای قبل از انقلاب٬ مواضعی کاملا انقلابی و ضد شاه و اربابش امریکا داشتند. بطوریکه سرودهایی انقلابی برضد امریکا سروده بودند و حتی یکی از مستشاران امریکایی که آنزمان در ایران مشغول بکار و یا بهتر بگوییم جاسوسی بود را ترور کردند! بنیانگذاران سازمان اعتقادی عمیق به قرآن و اسلام داشتند و سرلوحه سازمانشان را فدا و صداقت گذاشته بودند و با فدای جان خودشان٬ باین مهم صحه گذاشتند! اما از بعد از شهادتشان و اینکه مسعود رجوی با سابقه ترین عضو شورای مرکزی سازمان بود٬ متاسفانه رهبری سازمان بدست او افتاد! مسعود رجوی که ماهیتا شخصی ترسو و بشدت فرصت طلب و جاه طلب است٬ از همان روزهای ابتدای پیروزی انقلاب 57 و بعد از اینکه با فشار مردم و سردادن شعارهای زندانی سیاسی آزاد باید گردد و آزادی از زندان٬ شرایط را به گونه ای مهیا کرد که بتواند زمام امور را درایران بدست بگیرد.اما بدلیل حضور امام خمینی و رهبری ایشان در سرنگونی شاه٬ مردم ایشان را بعنوان رهبری انقلاب قبول داشتند و مسعود رجوی که تحمل اینرا نداشت٬ برخلاف خواسته مردم برآن شد که به هرقیمت خودش را به راس امور حکومتی برساند! از این رو بود که با تصمیماتی نسنجیده و غیر انقلابی٬ ابتدا به قانون اساسی کشور که توسط منتخبان مردم تدوین شده بود رای ندادند و با تظاهراتهای خیابانی وبا فضای باز سیاسی که روزها و ماه های اولیه بعد از انقلاب 57 در کشور بوجود آمده بود٬ سعی بر ایجاد خلل در امور کشور داشتند. مسعود رجوی بدلیل اینکه به قانون اساسی کشور رای نداده بود٬ طبیعتا صلاحیت شرکت در انتخابات ریاست جمهوری را نداشت.و این اوج نقطه جوش او بود. به همین دلیل وقتی متوجه شد که جایی در ساختار حکومت نخواهد داشت٬ به نیروهای خود که عمدتا هم از جوانان و دانشجویان دانشگاه های کشور بودند٬ دستور داد که در روز سی خرداد سال 1360 ٬ به خیابانها بریزند و علنا جنگ مسلحانه با کشور را آغاز کردند! از فردای آنروز٬ تیم های عملیاتی آنها در خیابانهای شهرها با اتومبیل و یا حتی موتورسیکلت براه افتاده بودند و به ترور مسئولین نظام یا حتی هرکس که احساس میکردند که ممکن است حزب الهی باشد پرداختند! دراین بین٬ بسیاری ازمردم کوچه و بازار که هیچ ربطی به نظام یا امور کشوری هم نداشتند در آتشی که مسعود رجوی از روی فردیت افسار گسیخته اش به پا کرده بود کشته شدند! تصمیمات اشتباه پشت سر هم از سوی مسعود رجوی که هرگز در حد و اندازه های یک رهبر سیاسی و عقیدتی نبود منجر شد که آنها امروز به منفور ترین گروه تروریستی تاریخ ایران تبدیل شوند. ابتدا فریفتن ریس جمهور وقت ایران بنی صدر و فرار ازایران با لباس زنان به فرانسه٬ سپس رفتن به عراق که در آنزمان دشمن شماره یک کشور و مردم ما بود! و بدنبال آن فروختن سری ترین اطلاعات کشور به ارتش عراق و انجام عملیاتهای نظامی گسترده توسط نیروهای سازمان با پشتیبانی مستقیم ارتش صدام٬ باعث شد که مردم ایران همان نیمچه اعتمادی که به آنها داشتند هم از بین برود! و بعد از سرنگونی صدام هم که جفت پا به دامان امپریالیستی پریدند که روزی خودشان سرود نبرد با امریکا سروده بودند و افسران نظامی آنهارا در خیابانهای تهران ترور میکردند! به یکباره بدلیل نداشتن ثبات فکری و بدلیل خوردن نان به نرخ روز٬ با امریکا دوست و متحد استراتژیک شدند که تا چندی قبلش٬ از این عنوان برای صدام استفاده میکردند و حاضربودندکه درجبهه صدام٬ علیه امریکا بجنگند! اما زور امریکا چربید و آنها ناگزیر به دوستی با امریکا روی آوردند. بدنبال آن٬ با مزدوری برای اسراییل و با دریافت عکس های ماهواره ای از آنها٬ اطلاعات اتمی ایران توسط علیرضا جعفرزاده که از مسئولین و سخنگوهای فرقه رجوی در امریکا بود٬ تلاش کردند که هرچه بیشتر اعتماد اسراییلی ها را بخود جلب کنند تا بلکه بتوانند مورد حمایت آنها قرار گیرند! غافل از اینکه هرچه بیشتر در باتلاق خیانت به مردم و کشور فرو روند٬ بیشتر و بیشتر مورد غضب خلق ایران قرار خواهند گرفتند و خدا هم از آنها قهر میکند! کما اینکه میبینیم که اینگونه منفور و نه جایی در وطن و کسی را در خارج از وطن دارند و حتی نیروهای قسم خورده خودشان هم از آنها رو برگردانده اند!!
و تمامی این خیانتها و رذالتها٬ شاید از فردای 4خرداد1351 شروع شد که بنیانگذاران سازمان٬ توسط زندانبانان شاه٬ تیر باران شدند. جوانانی انقلابی و فداکار٬ تحصیلکرده و فهیم٬ که به مبارزه با ظلم و بیداد شاه پرداختند و جان خودشان را فدای آرمانهای خویش کردند!
شاید که اگر محمد حنیف زنده بود٬ سرنوشت سازمان مجاهدین اینگونه که میبینیم نمیشد!
مراد