متعاقب بازگشت منصورشعبانی ازکشورآلبانی به وطن و کانون پرمهر خانواده درپی درخواست شمارزیادی ازخانواده های اعضای گرفتاردرقلعه الموت رجوی درلیبرتی وخاصه آلبانی درخصوص ملاقات و دیدار حضوری با عضو بازگشتی جدید از کشور آلبانی ؛ به دلایلی خاص ترجیح دادم که اولین دیدار منصور با خانواده رنجکشیده و چشم انتظارمحسن مهرورز از اعضای کماکان گرفتار در فرقه رجوی مقیم آلبانی باشد.
مادر سالمند و بغایت چشم انتظار 91 ساله محسن به محض شنیدن خبربازگشت آقای شعبانی ازآلبانی بی صبرانه و با تماس مکرر خواهان دیدار و خبرگیری ازوضعیت فرزند وجگرگوشه اش بوده واز آنجائیکه خود به دلیل کهولت سن وناتوانی قادر به حضور در دفتر انجمن نبوده فرزندش مهندس علی نقی مهرورز را بمنظور انجام این ملاقات موظف کرد.
آقای شعبانی که ازقضا بخاطرهم محلی بودنش با خانواده مهرورز کم وبیش ازوضعیت این خانواده با اطلاع بود با شنیدن درد دل مخاطب خود بغایت متاثرشد وگفت ” من هم ازشما ممنون و متشکرم و آرزو دارم همه اسرای رجوی ازجمله اعضای مقیم آلبانی خاصه برادرتان محسن بتوانند با کنارگذاشتن موانعی که رجوی وتشکیلات مخوفش دریک دستگاه کنترل ذهن ومافیایی مقابل شان قرارداده به دنیای آزاد و به دوراز کنترل رجوی قدم بگذارند. راستش من بیش ازیکسال است که درهمان کمپ آلبانی دست رد به سینه رجوی زدم وگفتم پول وحمایت شما را نمی خواهم درعوض دست ازسرم بردارید تا من بتوانم آنچنانکه خودم می خواهم وشایسته است آینده ام را ترسیم کنم. خوب است که بدانید درکمپ آلبانی نیزبچه ها راحت نیستند ومثل اشرف ولیبرتی آنان را تحت کنترل و مانیتورخود دارند. اجازه ندارند درداخل آپارتمان وحیاط کوچک آنجا تنهایی قدم بزنند ویا حتی فکرکنند. اجازه ندارند بطورانفرادی به شهربروند وهرچه که دوست دارند خرید کنند. ازصبح تا شب مدام جلسه است جلسه وفقط هم جلسه. یعنی همان القائات فکری دروغین که آدم حالش به هم می خورد ازاین همه دروغگویی سران تشکیلات رجوی. حقیقتا نزدتان شرمنده هستم که چه جوابی به شما بدهم ولی باورکنید که خواستم پیام وشماره تماس شما را که ازطریق ارتباط با برادرم گرفته بودم به دست محسن برسانم ولیکن همچنانکه خدمتان عرض کردم محسن اجازه نداشت که تنهایی درساختمان وحیاط ساختمان وحتی اتاق خودش تنها باشد همواره موظف بود که حداقل درجمع سه نفره باشد. چندبارکه داشت با دونفردیگردرحیاط کمپ قدم میزد تقلا کردم که به وی نزدیک بشوم وشماره تماس شما را به ایشان بدهم که ازترس دوستانش وخصوصا جواد خراسان که جاسوس اصلی رجوی درکمپ تیرانا است اصلا نخواست که بامن روبرو بشود وتماسی داشته باشد. اصلا رجوی وسران تشکیلاتش درآنجا به آنان میگویند که با جداشده ها حق برقراری ارتباط حتی سلام وعلیک معمولی را ندارند به جداشده ها مارک میزنند که ازعوامل اطلاعات هستند!! با این وجود من کوتاه نیامدم وبه واسطه یک دوست دیگربه محسن پیام دادم که مادرتان ازایران منتظر تماستان هستند که یک روز دوستم به من خبرداد که محسن گفته من که مادرندارم مادرم سالیان است که فوت کرده است واین دروغی بود که تشکیلات رجوی به محسن تلقین کرده بود وازاین نمونه ها درآلبانی وهمچنین سابقا دراشرف ولیبرتی کم نداشتیم!!”.
صحبتهای عضوبازگشتی آنچنان دردناک بود که باعث تاثرشدید مهندس علی نقی مهرورزشد که چطور درعصر ارتباطات وتکنولوژی برتروبرچیده شدن روابط ومناسبات خصمانه وتروریستی هنوز دارودسته رجوی با شماری ازاعضای نگون بخت خود بدانگونه که آقای شعبانی ترسیم کردند ؛ تنظیم میکند ومشخصا القاء میکند که باخانواده خودش حتی یک تماس تلفنی نداشته باشد.
درپایان این دیدارخانوادگی وصمیمی عضوبازگشتی به ایران آقای شعبانی تاکید داشتند که کماکان تنها اهرم فشار روی رجوی در راستای بیداری و رهایی اسرای لیبرتی و آلبانی حضور خانواده ها در جوارشان است که البته شخص رجوی بغایت ازاین امرترس و واهمه دارد.