خود شیفتگی های شیطانی رجوی با جعل و تغییر حقایق

رجوی به بهانه سالگرد اعدام شدن مرکزیت و مسئولین سازمان در سال 1351 و 1354 فرصت را مغتم شمرده و سایت های فرقه را به این بهانه، پر نمود از مطالبی که در آنها با جعل و تغییر حقایق، به تقدیر از او پرداخته شد تا جاه طلبی های شیطانی اش را ارضاء کند. در این مطالب سعی شده است تا:
اولا وی را نسبت به بقیه اعضای مرکزیت توانمندتر، برتر و بالاتر نشان داده و طوری وانمود کنند که وی از همه اعضای مرکزیت به حنیف نژاد نزدیکتر بوده است.
دوما وی را بعد از حنیف نژاد، رهبر سازمان جلوه دهند و نه یک عضو مرکزیت که خیلی روی او حساب نمی شده است.
سوما موضوع خیانت رجوی (که بر اساس مستندات موجود و منجمله صحبت های پرویز ثابتی – یکی از مسئولین ساواک) و همکاری وی با ساواک نموده را وارونه جلوه دهند.
چهارما در حالی که هیچ مدرک معتبری در مورد شکنجه شدن وی توسط ساواک موجود نیست، با تعریف خاطرات جعلی و بی نام، اینگونه جلوه دهند که وی توسط ساواک نه تنها شکنجه شده بلکه بیشتر از دیگران شکنجه شده است.
در یکی از این مطالب تلاش شده تا ضمن حقوقدان خواندن رجوی (در حالی که وی دانشجوی رشته حقوق بود و تحصیلاتش را به اتمام نرسانده بود)، دفاعیات وی در دادگاه زمان شاه، نسبت به دفاعیات بقیه اعضای مرکزیت سازمان، ویژه و فوق العاده نشان داده شود. در این مطلب آمده است:
«… رئیس دادگاه می‌گفت شما باید مشخص کنید که تابع کدام دولت هستید؟ چرا تابعیت خودتان را «خلق ایران» ذکر می‌کنید؟ دراینجا مسعود رجوی که خود یک حقوقدان است، با استدلالات سیاسی، علمی و حقوقی مستدل، عدم‌صلاحیت دادگاه و این‌که چرا دولت شاه، نماینده مردم ایران نیست، را اثبات کرد….. دادگاه فرمایشی، با جسارت مسعود رجوی مفتضح شد.
در ادامه این نوشته تلاش شده تا اینگونه جلوه دهند که در آن زمان هم رجوی نقش بالاتری از بقیه اعضای مرکزیت سازمان و حتی بنیانگذاران داشته و از آنان برتر بوده به گونه ای که با رسیدن دفاعیاتش (که رجوی آن را «تاثیرگذار ترین سند جنبش انقلای» می نامد) به بیرون از زندان «مبارزه انقلابی به میان توده ها رفت»!!. در این مورد در نوشته های رجوی پسند آمده است:
«اما مجاهدین با هوشیاری و با استفاده از امکانات دیگر خود، این دفاعیات [رجوی] را به‌بیرون دادگاه منتقل کردند. این متون درمحیط های دانشگاهی و محافل مبارزاتی و به‌ زودی در سطح جامعه تکثیر و منتشر شد و به‌ این ترتیب مبارزه انقلابی مجاهدین به‌ میان توده‌های مردم رفت. این دفاعیات از زمره مهمترین اسناد و تأثیرگذارترین دستاوردهای جنبش انقلابی بود »
در این نوشته ها رجوی تلاش کرد تا از خودش یک قهرمان مقاومت در زیر شکنجه بسازد و در این رابطه هر موضوعی را مستمسک قرار داد تا بگوید شکنجه شده است. وی برای محکم کاری دلایل متعددی برای شکنجه شدن خودش مطرح نمود. در یکی از این نوشته علت شکنجه شدن رجوی انتقام گیری از وی بدلیل دفاعیاتش در دادگاه ذکر شده است:
« ازآن‌پس تا مدتها ساواک برای انتقام‌گیری به‌خاطر انتشار این دفاعیات، مسعودرجوی را در زندان، تحت‌فشار و آزار و شکنجه قرار می‌داد»
در نوشته ای دیگر علت شکنجه شدن رجوی رابطه عاشقانه اش با محمد حنیف نژاد ذکر شده است!! البته معلوم نیست که چرا ساواک این همه رجوی را به دلایل مختلف شکنجه می کرده و از بی آبرو شدن نمی ترسید اما از اعدام او می ترسیده؟!
«… کسی که در این مدت بیشترین کمک‌کار محمد‌آقا بود و از همان روز اول دستگیرشدن محمد تلاش کرد تا از هر‌ طریق، با او رابطه برقرار کند مسعود بود…. زبانم از بیان محتوا و کیفیت آن رابطه عاشقانه‌یی که مسعود به‌ خاطرش سخت‌ترین شکنجه‌ها را تحمل کرد  قاصر است.»
در مطلبی دیگر که در رابطه با کاظم ذوالانوار است، رجوی تلاش نمود تا پای رهبری خود را از همان زمان سفت کند و در پایان مطلب چنین نوشت:
«اما آنچه در زندگی کاظم نقطه اوج و کمال فعالیت های انقلابی اوست، تلاش عاشقانه‌اش برای فدا شدن و سپر بلا شدن در راه حفظ رهبریش مسعودرجوی بود؛ و شهادتش در همین ‌رابطه بود. »
این تلاش وسیع رجوی برای چهره سازی از خود آن هم 30 سال پس از آن که وی با ترفند انقلاب طلاق خود را رهبر بلامنازع در فرقه اعلام نمود و همه رقبا را از دور خارج یا نابود کرد، نشان از آن دارد که موقعیت او در درون فرقه به شدت تضعیف شده است، بخصوص که بیش از 12 سال است او در سوراخ موش رفته و از ترس حاضر به خارج شدن هم نیست.
 

خروج از نسخه موبایل