اکنون در سالگرد سی خرداد و در شرایطی که اعضاء اسیر و ناراضی سازمان موقعیت وخیمی را در لیبرتی وآلبانی سپری می کنند باز در یک شوی تبلیغاتی مسخره و یک خیمه شب بازی کهنه سازمان اقدام به برگزاری مراسم بزرگداشت سی خرداد و هفده ژوئن می کند.
هدف که البته بسیار روشن است. تلاشی مذبوحانه برای سر پا جلوه دادن تشکیلات پوسیده فرقه و جلب حمایت جنگ طلبان غربی. سازمان مجاهدین با جمع آوری افراد از ملیتهای مختلف که با وعده های حقیر سیاهی لشکر نمایش های تکراری اش می شوند سعی بر این دارد که به زعم خود با قدرت نمایی البته پوشالی اینطور وانمود کند که هنوز پا بر جاست و هنوز هوادار دارد چرا که باز به زعم سران خوش خیال سازمان چشم امید همه به این فرقه دوخته شده است اما واقعیت روشن تر از آن است که نیاز به توضیح داشته باشد.
امسال نیز همچون سال های دیگر، ماشین تبلیغات فرقه رجوی برای گردهمایی در پاریس تدارک دیده است. این گردهمایی به اصطلاح بین المللی که مقرر است در ۱۳ ژوئن برگزار شود حتماً با حضور پناهندگان غیر ایرانی و بسیاری سیاهی لشکر دیگر مملو از جمعیــت هیجان زده ای خواهد بود که مشتاق یک روز غذای گرم و جای خواب مجانی هستند. بنابر اخبار موثق به این افراد از سی و پنج تا پنجاه یورو دستمزد بابت شرکت در مراسم مجاهدین پرداخت می شود. پولی که تنها بابت تکان دادن پرچم های مجاهدین و خوشگذرانی در شهر زیبای پاریس به آن ها داده می شود. بیاد بیاوریم سالی را که دانشجویان لهستانی برای شرکت در مراسم مجاهدین (و در حقیقت گشت و گذار در پاریس) به دفاع از مجاهدین در مراسم آن ها شرکت کردند. رهبران شکست خورده فرقه مجاهدین خلق برای مهم جلوه دادن مراسم خود معمولاً چند سیاستمدار بازنشسته را نیز دعوت می کنند و البته هزینه گزاف سفر و اقامت آن ها را به پاریس و سخنرانی در مراسم را نیز می پردازند تا برای حفظ ظاهر چند کلامی در مراسم آن ها سخنرانی کنند و از نماد نقض مطلق حقوق انسانی، فرقه ای به نام مجاهدین خلق، به عنوان مدافع دمکراسی و حقوق بشر در ایران دفاع کنند.
سی خرداد ۱۳۶۰را می توان نقطه آغاز بالفعل شدن انحرافات سازمان دانست. پایه ای ترین خط اشتباه رهبری منفعت طلب و خائن که با شعار مبارزه مسلحانه و خصیصه خشونت گرایانه فرقه ای تا به امروز در تمام سر فصلهائی که سازمان پشت سر گذاشته خودش را نشان داده است که این نکته در نگاهی اجمالی به همه مواضع و عملکرد سازمان پس از سی خرداد ۱۳۶۰ به وضوح هویداست.
از ترورها و بمب گذاری های کور دهه ۶۰ تا تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش و همکاری اطلاعاتی و لجستیکی و نظامی تمام عیار با صدام حسین دیکتاتور عراق گرفته تا به بند کشیدن اعضای ناراضی و محدودیت مضاعف بر اعضاء در عراق، از برافراشتن پرچم نظامی و پایین کشیدن پرچم پلیسی تا حملات بی هدف و سراسیمه به خاک ایران و بعد از آن هم اعزام تیم های عملیاتی و باز هم ترور و باز هم خشونت.
از آنجا که هیچ منطق و راهبرد انسانی بر تشکیلات این فرقه همواره حاکم نبوده است لذا این فرقه همواره با ترور و خشونت تصمیم داشته که اهداف خویش را پیش ببرد و خود را به مردم ایران تحمیل نماید.که علیرغم همه تلاشها، توطئه ها و جنایات، این فرقه هر بار با بی اعتنائی مردم ایران روبرو گشته و ملت آگاه ایران همواره دست رد بر سینه ناپاک تشکیلات ضد مردمی این فرقه زده است.
حال اگر پس از این سالها نگاهی به دستاوردهای تروریستی این فرقه بنماییم به روشنی مشخص است:نه آنکه این دور از خشونتها هیچ تاًثیر مثبتی بر جامعه ایران نگذاشته بلکه هیچ کمکی نیز حتی به مسئولین این فرقه در جهت دستیابی به اهداف شومشان نکرده است. تنها نتیجه این دور از خشونتها هزاران کشته، مجروح و مصدوم بوده است.در جریان این دور از عملیات تروریستی فرقه مجاهدین خلق هزاران انسان بیگناه کشته شدند. صدها کودک، زن و مرد اعم از پیر و جوان در خون خویش غلطیدند بی آنکه هیچ گناهی مرتکب شده باشند. تعداد زیادی خانواده بی سرپرست گشتند و کانون گرم هزاران خانواده از هم پاشیده شد.مسئولین این فرقه شرایطی را بوجود آوردند که نه تنها این شرایط کمکی به رهایی مردم ایران نکرد بلکه باعث بسته تر شدن فضای جامعه گردید.فرقه مجاهدین هزاران انسان را که حاضر بودند همه چیز خود را برای مردم و کشورشان فدا کنند با فریب و دروغ به عراق کشانید و در آنجا همه آنان را پیر و فرسوده کرده و همه انگیزه ها را از آنان گرفت. انسانهایی که خود به اصطلاح برای آزادی وطن، آنجا رفته بودند خود اسیر تار و پودهای عنکبوتی تشکیلات فرقه رجوی شدند. هزاران کودک بی گناه در این دوران از والدین خویش جدا گشتند و در کشورهای مختلف بی سرپرست رها گردیدند و مورد انواع سوء استفاده ها قرار گرفتند.
جالب است که با تمام این عملکرد خائنانه و این کارنامه سیاه باز هم سران فرقه با وقاحتی مثال زدنی شعار آزادی خواهی و دمکراسی طلبی سر می دهند. و باز هم اگر رد پای این خط خشونت را دنبال کنیم به حوادث هفده ژوئن ۲۰۰۳ در پاریس می رسیم و خودسوزی های تشکیلاتی که خود روی دیگری از این خشونت سازمان یافته در این فرقه را عیان کرد.
واقعیت اما این است که این سازمان رسواتر از آن است که بخواهد حتی با جمع کردن مشتی پارلمانتر ساده لوح و علم کردن چند حمایت بی اساس در جمع کسانی که به هوای گردش و چند وعده غذای مجانی در مراسم آنها شرکت کرده اند برای خود آبرویی بخرد. واقعیت این است که این سازمان کاملا به یک فرقه مافیایی استحاله شده است و از آنجا که هیچگاه در راستای منافع مردم ایران حرکت نکرده است و در تمام این سالیان به دنبال منافع قدرت طلبانه خود بوده است هیچ جایگاه و پایگاهی در بین مردم ایران ندارد و بسیاری واقعیت های دیگر که همه بر این نکته تاکید دارند که دیگر این فرقه نمی تواند با دجالگری و فریب به حیات خفیف خائنانه اش ادامه دهد و در چشم انداز نزدیک با آزادی اعضای اسیر فرقه، این جریان انحرافی که سرطانی در صحنه سیاسی ایران است بطور تاریخی محو خواهد شد.
در واقع این جریان و فرقه ضد میهنی لکه ننگی در تاریخ با شکوه ایران زمین به شمار می آید و نام این فرقه در لیست سیاه این دوران تاریخی ایران ثبت گردید. اما دیگرعمر این دوران سیاه و ظالمان به سر رسیده و این فرقه در حال کشیدن نفسهای آخر خویش میباشد. دیری نخواهد پایید که شاهد فروپاشی ستونهای لرزان این تشکیلات شیطانی خواهیم بود. امروزدیگر تمامی زوایای چهره کریه این فرقه، رهبر و مسئولین آن بر همگان مشخص شده و این فرقه هیچ چیز جز ننگ ابدی برای خود باقی نگذاشته است. اما اکنون که این فرقه در سراشیب سقوط و نابودی قرار گرفته نباید جنایات این فرقه را به فراموشی سپرد بلکه سران این فرقه جنایتکار باید در یک دادگاه بین المللی به پای میز محاکه کشانده شوند و جوابگوی این همه ترور و آدمکشی که در کارنامه خود دارند باشند.
شهروز تاجبخش