اگرچه رهبری سازمان تلاش دارد که خروج از کمپ اشرف را یک پیروزی قلمداد کند ولی این خروج یک شکست بزرگ درتاریخ این سازمان می باشد چرا که هم ظرف استراتژی خود وهم قدرت بادکنکی اش را از دست داد، تا آنروز، این گروه خودش را بالا تراز گروه های دیگر خارج نشین می دانست ولی امروز بعداز خروج از اشرف آن بادکنک ترکید وآن ادعای اپوزیسیونی که تا امروز داشت هم از دست رفت وآن استراتژیک جنگ نوین که برای همه دیکته می کرد وآنها را فریب می داد دیگر وجود ندارد.
با وجود اینکه بیش از یک دهه از سقوط صدام می گذرد هنوز مسعود خودش را نتوانسته از آن ضربه خورد بیرون بیاورد و نتوانست یک استراتژی جدید به هواداران خود وبه آن زندان های هزار اشرف و "میلیون ها هوادار؟!" نشان دهد.
آیا با آوردن چند خارجی به یک مراسم و ریختن اشک شوق سرنگونی به رژیم ایران پیروزی است؟! این مراسم ربطی به ملت ایران ندارد و حمایت های چند تندرو که درکشور خودشان هم کسی خریدار حرف های آنها نیست پیروزی نیست وشبیه شعار هزاران اشرف است که درعمل چیزی نشان نداد!
شرایط اگرچه درلیبرتی(کمپ ترانزیت) حادتر است ولی رهبران فرقه مثل مسعود اولویت را به هواداران ونیروهای اور داده است که آنها را حفظ کنند واز طریق آنها ادامه راه خود را مجدداً پیش ببرند اما سران این فرقه غافل از این هستند که نمیتوانند آن خط را پیش ببرند.
آن دو شعار که رهبران فرقه مجاهدین سر می دادند واز احساسات بقیه استفاده می نمودن این بود که ما اشرف را هرگز از دست نخواهیم داد واشرف سمبل وشرف فرقه مجاهدین است ورزمندگان برای حفظ آنجا از جانشان خواهند گذشت وبا این محور رهبری این فرقه خط خودشان را در بین هواداران خود وآن نفرات کنار خود فعال وآکتیو نگه داشته بود وامروز چون سران فرقه، اشرف را با نیرنگ وخواری از دست داده اند، سمت وسوی شعارشان را به ایجاد کمپ پناهندگی در لیبرتی داده اند و آن را تکثیراشرف می نامند، این مقر برای سران فرقه به عنوان کمپ انتقال جا نیفتاده است وشعار سر می دهند.
اما این کمپ قدرت تحمل وکشش این خواست رهبران را ندارد ودولت عراق هم نمی تواند برای مدت زیادی یک گروه تروریستی را در کنار فرودگاه خود نگه دارد واین را رهبران فرقه خوب می داند ولی برای حفظ نیرو ناچار هستند دروغ گویی نمایند
اما ساکنان این کمپ ترانزیتی می دانند که در اینجا مهمان هستند وبرای همین منتظر هستند تا نماینده ویژه صلیب سرخ اقامتگاهشان در یک کشوردیگر را به آنها ابلاغ کند واین مسله باعث شده است که رهبران فرقه دیگر روی نفرات کمپ ترانزیت سرمایه گذاری اساسی نکنند واین راهم می داند که نفرات باقی مانده در لیبرتی اندک خواهد بود وآن اندک اگر پایشان به بیرون برسد مانند سم مهلکی هوداران اندک اطراف مریم را مسموم خواهد کرد.
اما چرا رهبران این فرقه نفرات را رها نمی کنند، فقط بدلیل دریافت امتیاز است که بقیه را درکنار خود با هر دروغ وکلک حفظ کند واین خط تا ورود نفرات به اروپا باید ادامه یابد.
رهبران سازمان تا دیروز می گفتند امپریالیزم با رژیم یکی شده وما را از همه چیز دور نگه داشته است ولی الان که از لیست سیاه خارج شده، میداند که هوادار انتظار دارد که سران فرقه اقداماتی انجام بدهد واین را می شد از صحبت های مریم بعداز خروج از لیست فهمید که گفت بعداز این انرژی چندین برابری را برای سرنگونی رژیم ایران بکار خواهیم گرفت.
اما مریم ابزار وشیوه سرنگونی را روشن نساخت که آیا مثلا مجدداً حمله زمینی است یا قبل از حمله، نیروها باید 7 سال دیگر برای شناسایی بروند تا ابزار سرنگونی تکمیل شود؟!
من از همان صحبت مریم رجوی فهمیدم که هواداران از این پس برای تناقضات دست خالی هستند واین خلع سلاح، بعداز درآمدن از لیست سیاه انجام شده است و جایش را داده به یک شعار توخالی سرنگونی!
اگر چه برای حفظ نیروها دردرون تشکیلات با ابزار همبستگی با گروه های مخالف سوریه و رفتن به دام لابی های اسرائیلی وعربستان آنها را بازی می دهند، اما اگر این کار پیش آید ورهبران فرقه نیروها را از لیبرتی خارج وبه مرز سوریه با اردن و یا حتی با مرز اسرائیل با سوریه ویا ترکیه ویا به مرز یمن با عربستان انتقال دهند، باز این تشکیلات فقط مسیر خود زنی خود را طولانی می کنند. به نظر من که سالها در آن تشکیلات بودم وبا ماهیت فرقه آشنایی دارم، خروج ازاشرف پایان کار این گروه است وبعداز این هرچه در لیبرتی بمانند وتلاش کنند باز هم براین پایان شروعی مجدد نیست، به زبان ساده این حرکت ها حرکت بعداز مرگ است که ما آن را خواهیم دید وباتلاق کمپ لیبرتی هرگز نمی گذارد فرقه رجوی مجدداً سازمان دهی کند.
سیروس غضنفری