اخیرا تعدادی از خانواده های استان مازندران جهت ملاقات فرزندان خود به لیبرتی عراق رفتند، رهبران فرقه مثل همیشه اجازه ندادند خانواده ها با فرزندانشان ملاقات کنند، و در نهایت خانواده ها به ایران برگشتند حدود دو هفته از برگشتشان می گذرد،که فرقه رجوی در طی این فاصله زمانی، سناریویی را سرهم بندی کرده و توسط سیمای خود خوراک و تغذیه تبلیغاتی دروغین را انعکاس دهد.
سیمای فرقه برنامه ای را تحت عنوان پرونده در تاریخ دهم تیر 94 در رابطه با خانواده ها به نمایش گذاشت که واقعا بسیار مضحک و خنده دار بود، در این برنامه تعدادی از اسرای در بند را به اصطلاح به سیمای آزادی آوردند تا علیه خانواده های خویش موضع بگیرند.
واکنش فرقه در رابطه با خانواده ها آن هم بعد از گذشت بیش از دو هفته که قادر شد تعداد کمی را به تلویزیون بیاورد برای من بسیار عجیب بود. من قبل از این داستان ساختگی که بنام پرونده پخش شد اطلاعیه های فرقه و شورا را در سایت هایشان خوانده بودم، صحبت های این چهار نفر اسرا که محمدرضا خزائی، رضا قنبرنژاد، حسن شعبانپور و مسعود طوسی بخش باشند را با اطلاعیه ها مطابقت دادم عینا دیکته شده همان مطالب اطلاعیه ها که قبلا به نام اطلاعیه شماره 7 و 8 بدان اشاره داشتند بود فرقه رجوی مثل همیشه به آنها دیکته کرد تا در تلویزیون علیه خانواده ها موضع بگیرند، خیلی جالب است بدانید تصویر گویا بود که از روی مانیتور قرائت می کردند، واقعیت تلخ این است آنها به انتخاب خود به تلویزیون نیامدند اگر اعضاء در بند حق انتخاب داشتند صد در صد به ملاقات خانواده ها می آمدند.
نکته بعدی واکنش فرقه در این رابطه بسیار جالب است که بدانید، برای اولین بار فرقه رجوی خانواده ها را در برنامه پرونده سیمای به اصطلاح آزادی آورده که قبلا این برنامه اختصاص به جداشده ها داشت، باید بگویم هدف گیری خانواده ها بسیار عالی بود نشان می دهد تیر آنها به هدف خورده که مجبور شدند از سر درماندگی به این اراجیف دست بزنند که حتی افراد لیبرتی هم به آن باور ندارند، به دلیل این که فرقه این بار بی شکاف عنوان کرد آنهائی که به جهت ملاقات آمدند جزء اعضای اطلاعات ایران و بعلاوه عناصر سپاه قدس می باشند، باید خاطر نشان کنم اگر همه خانواده ها وابسته به اطلاعات ایران هستند بدون شک باید قبول کرد پس جمعیت هشتاد میلیونی ایران همه اطلاعاتی هستند معنی اش مشروعیت حاکمیت ایران است، بنابراین خط و ربط شما از اساس باطل است.
درست است فرقه با مغز شوئی هم شده افراد را وادار می کند به خانواده های خود توهین کنند اما خانوده ها نسبت به کارکردهای نظام فرقه ای مشرفند و می دانند در نظام فرقه ای کسی حق انتخاب ندارد اگر اختیاری وجود داشت بلاشک افراد در بند علیه خانواده ها موضع نمی گرفتند،به همین جهت ناراحت نیستند و به دل نمی گیرند و خانواده ها مصمم هستند فرزندان خویش را به هر قیمتی شده از چنگ رجوی نجات دهند، نگرانی خانواده ها بر این است رجوی آنها را قربانی جاه طلبی خودش بکند.
مگر رجوی ادعا ندارد افرادش انقلاب کرده اند پس چه باکی، اجازه بدهید از موضع بالا و نه ضعف با خانواده ها ملاقات کنند وگرنه آش آنقدر شور است که خودتان هم به آن باور ندارید. پس نتیجه این که همه حرکتهای فرقه از روی ضعف است نه از سر قوت، مگر قرار نبود به قول مسعود انقلاب مریم قجر مثل اتم عمل کند پس چه شد؟!! اما در عمل دیدیم کبریت نم کشیده ای است و بادکنکی بیش نیست، البته همه آن بندهای انقلاب فقط مصرف داخلی داشت و ایضا این که او می خواست بقیه را با القاب پر طمطراق و دهن پرکن خام کند تا خط خودش را پیش ببرد.
راستی مگر این خانواده ها از شما چه می خواهند غیر از این که یک ملاقات حتی نیم ساعته داشته باشند چرا به خواست حقه آنها جواب نمی دهید و در این رابطه فرافکنی کرده خانواده را به چیزهای نسبت می دهید که از اساس غیر واقعی است. رهبران و مسئولان سازمان آنقدر حقه باز هستند لازم می بینم یک فاکتی از خودم را برای شما تعریف کنم تا بدانید چقدر رهبران فرقه ضعیف و بی بوته هستند. من به عنوان مسئول ژنراتور ضلع غرب پادگان اشرف مشغول کار بودم،که بی مقدمه مسئول قرارگاه مرا صدا زد گفت تو منبعد در اتاق کامپیوتر کار می کنی با دیگر دوستانت، من علت را آن موقع نفهمیدم تا یک روزی یکی از دوستانم که در سالن اجتماعات با مسعود نشست صوتی داشتیم به من زیر گوشی گفت آیا خبر داری برادرانت به مدت ده روز گذشته به اشرف آمدند و همواره ترا صدا می کردند من گفتم نه خبر نداشتم در لحظه به فکر فرو رفتم به او گفتم الان می فهمم چرا ده روز گذشته مرا به اتاق کامپیوتر بردند تا من صدای برادرانم را نشنوم، زیرا من از پیش به مسئولین سازمان گفته بودم اگر یک روزی خانواده ام به دیدارم بیایند به ملاقاتشان می روم و بر میگردم آنها می دانستند من روی حرفم هستم و بدان عمل می کنم، برای این که شعار همیشگی رجوی ها این بود که ملاقاتی انجام نگیرد و به خانواده توهین کرده بود و شعار می داد ننگ ما ننگ ما خانواده الدنگ ما!! من طی یک گزارشی به مسئولین گفته بودم این منطق را قبول ندارم به همین جهت مخفی کاری کردند تا من نفهمم از آنجائی که حق همیشه به حق دار می رسد من توسط دوستم مطلع شدم و بعدش تصمیم گرفتم بدون اجازه مسئولین خودم را از چنگ فرقه خلاص کنم که به راحتی این کار را کردم. این فاکت را از جهت حقه بازی فرقه مطرح کردم تا بدانید در اساس فرقه نسبت به خانواده چه زاویه ای دارد و چه تنظیمی می کند به هر خار و خاشاکی دست می زند تا جلوی ملاقات افراد با خانواده را بگیرد.
سناریوی را که فرقه در برنامه پرونده مطرح کرد نشان از نگرانی و درهم ریختگی آنهاست اگر خانواده ها بساط اشرف را جمع کرده و آنان را به لیبرتی بردند این بار فرقه بداند صد درصد از لیبرتی افراد را به آغوش گرم خانواده ها باز می گردانند منتظرش باشید.
محمدرضا گلی