این حرفها را هم که نزنید، دق میکنید! – قسمت دوم

آقای جعفری ادعا دارد:
" این رژیم درزمینه سرکوب بسا بسا فراتر ازدیکتاتوریهای کلاسیک عمل کرده است.صدورتروریسم او باعث شده است که کشورهای مختلف بخاطر منافع اقتصادی ویا ترس از تروریسم درمقابلش کوتاه بیایند و تمکین کنند ".
اگر قرارباشد به تروریزم صرف امتیاز بدهند، این مسئله شامل حال شما بیشتر ازهمه میگردید که تاحدودی ودرمراحلی گردیده است!
 مخصوصا اینکه مشکل سلطه گران تروریزم ناب نیست!
تروریزم مورد توجه آنها جریاناتی هستند که سابقا " نهضت های رهائی بخش " نام داشتند که عمدتا ازبار ضد امپریالیستی وعدالت خواهی برخوردار بودند وهستند که حالا نام این نهضت ها را " تروریزم بد" گذاشته اند وگرنه عموسام تان که ازفوائد! بالاترین تروریزم ازنوع گروهی ودولتی اش بهره میبرد ونامش را میگذارد مبارزه با تروریزم وآنهم ازنوع " بدش"!
او مینویسد:
" براستی که در دو قرن گذشته تاریخ ایران، هیچ حکومتی به اندازه حکومت ملاها از مماشات و تسلیم و سر خم کردن کشورهای غربی و دیگر قدرتهای جهان بهره نبرده است.درسال گذشته شاید به جرآت بتوان گفت که بیشترین وقت وزیر خارجه آمریکا و بالاترین مقامات اتحادیه اروپا، صرف مذاکره با رژیم ایران و وزیرخارجه ملایان شده است…".
درمقابل تروریزم عریان رضاشاه در زندان وبیرون آن، چه سختگیری انجام گرفت؟!
محمد رضا شاه تا آخرین سال حکومت 37 ساله سرکوبگرش، چه اعتراضی را از این اربابان مماشاتگر را شاهد بود و…
درقسمت آخر پاراگراف، شما از مقامات آمریکا واروپا باین خاطر آزرده خاطری نشان داده اید که سرگرم گفتگو با ایران بوده اند برسر مسائل هسته ای!
درمقایسه با وضعیت بعضی ازکشورها موضوع فعالیت های هسته ای ایران امری عادی بود که همین حضرات برای انحراف توجه مردمشان از بحران های سختی که حاصل سیاست های نئوکانی شان بود، این شترهسته ای ایران را به بالای کوه بردند و پرواضح است که با این ورق همواره نمیتوانستند بازی کنند وناچار باید خود زحمت کشیده واین شتر را پایین میآوردند!
حرف گزافی مطرح کردند، بما صدمات جبران ناپذیر زدند وبا این وضعی که قابل دوام نیست، متقبل زحمت هم باید بشوند. گواینکه اهداف پلید دیگری هم ازبزرگ نمائی فعالیت های هسته ای ایران موجود بود و هست!
دوباره میخوانیم:
"…گاه مجاهدین را گروهک معرفی میکند و درهمانحال مجاهدین را سازمانی بسیار قدرتمند معرفی میکند که هم در عراق و سوریه و یمن و عربستان و… حضور دارند و نیروهای این کشورهارا آموزش میدهند. آدم گیج میشود که بالاخره این مجاهدین گروهک هستند یا یک قدرت بزرگ و مهیب که در چند جبهه برعلیه رژیم می جنگند "؟
تحقیقا ادعای اولی درست تراست! به بقیه ی موارد که برای اهداف خاص دیپلماتیک وآنهم گاها برزبان میآید، توجهی نکنید!
آقا سیاوش مینویسد:
"… همه میدانند و خودخامنه ای ازهمه بهتر میداند که تا همین امروز غرب وامریکا تا توانسته اند، چوب زیر بغل این رژیم گذاشته اند تا رژیم سر پا بایستد و هنوز هم درب برهمین پاشنه می چرخد ".
 اگر راست میگویید پس اینهمه وعده های هرفصلی سرنگونی " قریب الوقوع" وانزوای جهانی حکومت ایران برای چه بوده است؟ چرا به هیچ راهی مستقیم نیستید؟
اگر تحلیل های قبلی تان غلط بوده شهامت اعلام آنرا به همکاران اسیر خود داشته باشید واحتیاجی نیست که به مردم هم بگویید که جدی نخواهند گرفت همانطور که گفته های سی ساله ی تان را نگرفتند!
اگر غرب ازحکومت ایران حمایت میکند، شما که با دنباله های آن (اسرائیل، عربستان و…" نرد عشق میبازید، دیگر چه صحبتی ازتضاد شما بارژیم میتواند دربین باشد؟؟!!
دوباره میخوانیم:
" آنچه که باعث شده مجاهدین طی ۵۰ سال گذشته ماندگار باشند، بها و قیمتی بوده است که در مسیر این مبارزه پرداخته اند.بسا بسا فراتر از قیمت مادی و پول، قیمت انسانی و عاطفی یعنی خون گرم آگاهترین فرزندان این مرزو بوم و ترک خانه و خانواده و فرزندو عواطف انسانی و… بوده است. آنها ازعواطف خانوادگی دست شسته اند تا عواطف خلق محبوب خودشان و عواطف میلیونها کودک بی سرپرست وزنان خیابانی و خانواه هایی که لقمه نانی در سفره شان نیست و…را جایگزین آن بنمایند، تا بتوانند روزی خوشبختی و سعادت را برای مردم میهنشان به ارمغان بیاورند ".
درمورد راز ورمز عدم ماندگاری مجاهدین خلق، فوقا مسائلی مطرح کرده وگفتم که فرقه ی رجوی موجود همان سازمان مجاهدین دهه ی 40 و50نیست وشرافت اقتضا میکند که ازآن نام سوء استفاده نشود!
اما درمورد قسمت دوم پاراگراف باید گفت که شیطنتی دراین حرافی نهفته است:
آیا کسی میتواند دست ازعواطف خانوادگی شسته و عواطف بقیه ی مردم وکودکان بی سرپرست و… را باخود حمل کند؟!
بلی این کار ممکن است وآن زمانی است که  تمام خانواده های مجاهدین ازفرط رفاه درحال ترکیدن بوده وباعدم درک درد این گرسنگان مورد اشاره، ضدخلق محسوب گردند وآیا خانواده ی مجاهدین ازاین خصوصیات بهره مند اند وخود مجاهدین سابق با آن نردتخته بازی خود انفلابی اند تا خانواده ها آنان به کناری زده شود؟!
مسلما که نه!
این گربه رقصانی ها بخاطر سد ملاقات خانواده ها با اعضای دربند رجوی است وسنگ بزرگ خلق را برمیدارند تا وضعیت رقت بار این خانواده های زجر کشیده درپشت آن پنهان بماند!
بدون ذکر  تمجید آمیز نام مسعود رجوی، مقاله ای منتشر نمیشود وآقا سیاوش دررعایت این رویه ی حمیده!! مینویسد:
" معمار اصلی این انقلاب مسعود رجوی، از روز اول گفت، “کس نخارد پشت من جز ناخن انگشت من“، اوگفت، تا میتوانید حمایت خارجی از پایین کسب کنید، تا میتوانید حمایت ارگانهای بین المللی و سازمان ملل و… را بدست بیاورید، ولی استراتژی وسیاست خودتان را هرگز روی این حمایت ها سوار نکنید. چشم امید به هیچ نیروی خارجی ندوزید… تنها ما بعنوان نیروی پیشتاز و توده های مردم خودمانهستیم که منافع مردم مان را میخواهیم. سرنگونی این رژیم مسولیت مردم و مقاومت ایران است و نه هیچ قدرت خارجی ".
عجب!
پس اینهمه کنفرانس ومیتینگ ها که بدون حضورنمایندگان معتبر وباصلاحیت ارگان های بین المللی،  عمدتا نمایندگان پیروپاتال دولت های سلطه گر جهانی حضور دارند و سازمان هایی مانند صلیب سرخ جهانی اینهمه مغضوب، درنفی دستورات مسعود خان بوده است که ما نمیدانسته ایم؟!
سیاوش جان! مردم باندازه ای که فکر میکنیدبی شعور نیستند  وشاید براین مسئله خودتان هم واقفید و بنابراین تنها برای مصرف داخلی و فریب دادن مکرر اسرای لیبرتی اینگونه حرف میزنید! نکن اینها را هموطن!
شما دائما دردیوزگی برسمیت شناخته شدن خود از طرف دولت های جهان هستید وحالا ادعا دارید که اعتقادی به آنها ندارید؟!
آیا این موریانه ها بودند که پای دیوار این اعتقاد شما به دولت ها را باین سرعت خورده وفروریختند؟! چه خبر است در داخل شما؟!
چرا این مذاکرات هسته ای اخیر اینهمه شیرازه های فکری شما را گسیخته است؟
چه خبر است مگر که ما نمیدانیم؟!
آقا سیاوش واقعا هوائی شده ودرتقابل با عمده گفتارهایش چنین مینویسد:
"…چه کسی فکر میکرد که بعد از زدن مارک دروغین تروریسم, این سازمان موفق خواهد شد که ازطریق مبارزه ای قضایی و سیاسی خود را از لیستهای سیاه اروپا و آمریکا بیرون بکشد؟ چه کسی فکر میکرد که بعد از هشت سال که فرانسه، تلاش کرد برای معامله با رژیم مارک تروریسم را روی مقاومت نگه دارد، قضات با شرف پرونده را ببندند و اعتراف کنند که با یک مقاومت علیه استبداد سروکار دارند و نه یک سازمان تروریستیو سکت و فرقه "؟
پس دراین مورد خاص مماشات نشد وشما موفق شدید از لیست تروریست " بد " که تا سال60درآن قرارداشتید، به لیست تروریست های " خوب " که از سال 60 وارد آن شدید، نقل مکان کنید با یک کمی فاصله وزمان وتغییر فازی که درمسائل سیاسی چشمگیرتر و متداول تراست!
با ملاحظه ی وقت خواننده، به پاراگراف آخر نوشته ی آقای سیاوش جعفری اشاره میکنم:
"…آنچه که مجاهدین را به یقین میرساند که میتوانند از ساکنان لیبرتی حفاظت کنند و این رژیم را سرنگون کنند، همین مسیر، پر افتخارو شکوهمند میباشد.البته هیچگاه نباید به دشمن درتاکتیک کم بهاداد و بازهم همواره آماده قیمت دادن بود، ولی به این یقین داشته باشیم که بطور استراتژیک رژیم روز به روز توانش را برای نابودی مجاهدین بیشتر ازدست میدهد ".
بدین ترتیب عزم رجوی جزم است تا این اسرا درکمپ لیبرتی ماندگار باشند که اگر دری به تخته خورد  و آشوبی درکشور برخاست، اینها را گوشت دم توپ قدرت های سلطه گر بکند!
خواننده ی مخترم!
آیا به ماهیت حملات متناوبی که برعلیه اعضای خانواده های این تیره بختان لیبرتی نشین که درخواست اعزام آنها به مناطق دورازدرگیری های خاورمیانه را دارند، پی برده ودریافتید که درد رجوی چیزی جز قربانی کردن اینها نیست؟!
نوید
 

خروج از نسخه موبایل