دردنیای ورزش، اقتصاد، سیاست و حتی در میدان های جنگ و تروریزم بازیکن آزاد وجود دارد. گاهأ فرد است و بعضأ دولت ها و بیشتر هم گروه های تروریستی که این مسئولیت های نیابتی را می پذیرند.
مجاهدین فرقه ای هستند به رهبری رجوی که از سه دهه پیش این نقش نیابتی را در رابطه با ترور و جاسوسی ایفا کرده است و این فرقه بارها و بارها در این خصوص توسط سیاست مدارها و دولت های متعددی دست به دست شده.
بازیکن آزاد در دنیای ورزش یعنی یک بازیکن با باشگاهی قرارداد دارد اما زود تر از موئد باشگاه مربوطه او را خلاص می کند تا او به عنوان یک بازیکن آزاد خود را در اختیار سایرتیم ها قرار دهد.
این یک امر رایج است و بیشتر پول و موارد اقتصادی تعیین کننده است. اما امروزه در زمینه جنگ ها و ترور هم قدرت های استعماری و امپریالیستی مقاطعه کار(پیمان کار) تروریستی و جاسوسی می گیرند و اسم آنرا جنگ نیابتی –ترور نیابتی و جاسوسی نیابتی می نامند.
فرقه مجاهدین گزینه ای بود که خود این نقش بازیکن آزاد را در تقابل با منافع ملی ایران انتخاب کرده و مدت بیش از سه دهه بطور نیابتی وارد معامله تروریستی نیابتی شده و درهر فصل و مقطعی در اختیار قدرتی بوده است.
اساسأ مجاهدین برایشان مهم نیست و نبوده برای چه قدرتی و چه حکومتی و سیستمی جاسوسی می کنند. آنها صرفأ به عهده گرفتن نقش مزدوری روزمره را برای ابقاء و حفظ حیات به هرقیمتی می پذیرند.
واقعیت این است که سیستم رهبری این فرقه به هیچ وجه درهیچ استراتژی و تاکتیکی ثبات نداشته و این او نبوده که از مراحل گذار عبور کرده. بلکه مصالح و شرایط بیرون ازاو بوده که برایش موقعیت ساخته و حفظ بقاء هم دست رهبری این فرقه نبوده است. درابتدا مجاهدین نقش جاسوس نیابتی را بطور مخفیانه برای شوروی سابق بازی می کرد و بعد از دستگیری و اعتراف باندهای دست اندرکار رجوی برای توجیه آن اعلام نمود او دارد از شکاف بین شرق و غرب به نفع خود بهره برداری می کند و این امری عادی و پذیرفته شده است.
سپس این فرقه نقش نیابتی در ترور و کشتار و جاسوسی را بطور رسمی و جبهه ای برای رژیم بعث عراق انجام داد. رجوی در این قرارداد پیمانکاری بیشترین ثروت و مال اندوزی کرد بطوریکه در قبال پول و گرفتن سلاح و جنگ افزار و خودروهای سبک و سنگین نظامی و غیر نظامی از حزب بعث اقدام به هرجنایتی علیه ملت ایران نمود.
رجوی حتی به پناهگاه های آدم های شخصی و عادی که در دوران جنگ در شرایط حمله هوایی به آن پناه می بردند رحم نمی کرد و در سال 66 با قراردادن دستگاهی در درب ورودی پناهگاهی که حدود چند هزار نفر زن و کودک در آن بودند در زیر تپه ای معروف به پارک شیرین در استان کرمانشاه بمب های هدایت شده هواپیما های صدام رابه درون پناهگاه هدایت کرد که درنتیجه صدها نفر کشته و مجروح شدند.
درحقیقت مقاطعه کاری و ایفای نقش پیمانکاری در جنگ ایران و عراق برای رجوی حد و مرز نداشت او هرجنایتی را در قبال پول و نفت علیه منافع و جان خلق قهرمان می کرد. همه مردم مختصری از این داد و ستد را در مستند های سران فرقه با استخبارات عراق دیده اند.
و اینک رجوی با لغو قرارداد اجباری در سقوط صدام قرارداد جدید با امریکا بسته و با فروختن اطلاعات هسته ای و در ترور نیابتی دانشمندان هسته ای علنأ به این کار افتخارهم می کند.
مردم ایران می دانند که تمامی فشارهای تحریم اقتصادی و دارویی که تحمل می کنند و بر آنها تحمیل شده همه اش زیر همین قرار داد جاسوسی های رهبری فرقه مجاهدین با غرب است.
آن کس که دست به این چنین جنایات بی حد و مرزی علیه ملت و مملکت خود می زند به ته خط رسیده و هیچ گونه چشم انداز و آینده ای برای خود نمی بیند.