سیاست رجوی در قبال جنگ داخلی سوریه

اگر بخواهیم اوضاع منطقه را از زبان رجوی بشنویم و تحلیل کنیم به طور خلاصه بدان اشاره می کنم. رجوی در بحث های سیاسی که با ما داشت معتقد بود خاک ریز اول حکومت ایران سوریه، خاک ریز دوم لبنان، خاک ریز سوم عراق است  یعنی این که اول باید سوریه را فتح کرد سپس خاک ریز دوم و سوم، النهایه به خاک ایران رسید..به دنبال همین تحلیل، از سالهای 2011 به بعد  فرقه تلاش کرد به نوعی جانبدارانه در درگیری های سوریه دخالت کند، با تشکیل ارتش به اصطلاح آزادیبخش سوریه، رجوی تمام وقت، این جریان را در سوریه پشتیبانی کرد اگر اخبار را در سایت ها و سیمای فرقه ملاحظه کنید در می یابید رجوی خط عوض کرده و در سوریه لنگر انداخته، نمایندگان ارتش آزادی سوریه!!که از سوی غربی ها حمایت و پشتبانی می شود  بارها با مریم قجر در پاریس ملاقات کردند، مریم قجر هم، جهت  هم سوئی و خوش خدمتی به غربی ها  هر کمکی که لازم بود از جمله اطلاعاتی و آموزشی و تجربه های تروریستی را به ارتش به اصطلاح آزادی سوریه فروگذار نکرد، و مسئولین فرقه حتی توی مناسبات درونی خویش و همچنین در بحث های داخلی به وجود ارتش به اصطلاح آزادی سوریه می بالند و بدان افتخار  می کنند که گویا ارتش آزادیبخش سوریه با الگو برداری از اسم ارتش آزادیبخش سازمان!! تشکیل شده، به دنبال استراتژی فرا مرزی رجوی در منطقه اکنون پایگاه ویکی‌لیکس در تازه‌ترین سند افشاگرانه خود نوشت:  اعضای گروهک مجاهدین در سال 2011 وارد سوریه شدند تا با کشتار مردم و معارضان دولت سوریه مسولیت این قتلها را بر عهده سپاه پاسداران بگذارند.
پایگاه خبری الحدث نیوز نوشت: اعضای یک گروه نظامی غیر قانونی در ایران که سالها در پایگاه اشرف عراق حضور داشتند (گروه مجاهدین) در سال 2011 وارد منطقه درعای سوریه شدند. بنابر اسنادی که ویکی لیکس منتشر کرده، این افراد بلافاصله ماموریت خود را تحت پوشش نام نیروهای سپاه پاسداران ایران شروع کردند و به کشتار غیرنظامیان و شبه نظامیان معارض دولت سوریه پرداختند تا ایران را وارد جنگ سوریه کرده و چهره آن را در برابر کشورهای حامی معارضان سوریه خدشه دار کنند.
الحدث نیوز در خبری دیگری اشاره کرد، که سال 2013 مدارکی را دال بر حضور این گروه در مناطق مختلف سوریه از جمله حلب و اطراف دمشق منتشر و اعلام کرده بود که این افراد در حال آموزش شبه نظامیان ارتش آزاد هستند.
لازم است اشاره کنم از روزی که دست فرقه در عراق کوتاه شد و عقیم ماند، رهبران فرقه جهت روحیه اعضاء از الگوی سوریه اسم می برند و تظاهر می کنند که در بن بست نیستیم گرچه نوار مرزی ایران و عراق را از دست دادیم اما در خاک ریز اول در سوریه جنگ با نظام را ادامه می دهیم.
لازم به ذکر است در همین جا اشاره کنم پایگاه ویکی لیکس خبر دیگری را هم منتشر کرد تحت نام، افشاگری درباره ارتباط مجاهدین و عربستان، پایگاه ویکی‌لیکس در تازه‌ترین سند افشاگرانه خود از اسناد وزارت خارجه عربستان با انتشار سندی سری نوشت: سازمان اطلاعات سعودی در نامه‌ای خطاب به وزیر خارجه وقت، مجاهدین را گروهی بی اعتبار در داخل ایران معرفی کرد.
براساس سند سری منتشر شده توسط ویکی‌لیکس که متعلق به زمستان 1390 است، سازمان اطلاعات عربستان در نامه‌ای به سعود الفیصل وزیر امور خارجه وقت سعودی، از بررسی درخواست یک شهروند عراقی به نام عامر التمیمی برای وساطت جهت برگزاری دیدار بین فیصل و مریم رجوی را در پاریس خبر می دهد،درخواست فوق مستقیماً توسط التمیمی برای فیصل نوشته شده بود و وزیر خارجه عربستان نیز بررسی موضوع را به سازمان اطلاعاتی این کشور سپرده بود.
دستگاه اطلاعاتی عربستان نیز پس از بررسی موضوع، طی نامه‌ای به فیصل اعلام می‌کند که التمیمی برای سری ماندن دیدار احتمالی، خواستار عدم حضور صالح المطلک (معاون سابق نخست وزیر عراق) در آن دیدار شده است.
سازمان اطلاعات عربستان همچنین در یکی از بندهای این نامه با ارائه اطلاعاتی درباره گروه تروریستی مجاهدین، با اشاره به نفوذ دستگاه اطلاعاتی و امنیتی ایران به بدنه این سازمان، مجاهدین را گروهی بی تأثیر و بی اعتبار در ایران معرفی می‌کند.
واقعیت این است تا وقتی صدام حاکمیت عراق را در دست داشت رجوی هم به اعتبار صدام و تکیه بر او مانور می کرد، اما از وقتی تکیه گاهش را که صدام بود بعد از سقوط از دست داد درصدد بر آمد جانشینی را برای خود انتخاب کند به همین دلیل با واسطه گرفتن از عناصر بعثی  تلاش کرد خودش را به عربستان وصل کند که طبق اظهارات ویکی لیکس مقامات عربستان با تحقیقاتی که کردند در یافتند این گروه در داخل ایران اعتباری ندارد و بی تاثیر است به همین دلیل رویش حساب باز نکرده و تحویل نگرفتند.
در مورد استراتژی رجوی باید اشاره کنم بعد از33 سال که از شروع مبارزه مسلحانه فرقه رجوی با نظام جمهوری اسلامی می گذرد، مسعود رجوی جهت دستیابی به اهداف خود در همه عرصه ها  ناموفق بوده است، بر خلاف ادعای دروغین فرقه، نظام ایران هر چه جلوتر آمد منسجم تر و قویتر شده، و به عنوان یک وزنه در منطقه به حساب می آید تا جای که طرف حساب های غربی مجبورند با ایران سر یک میز بنشینند و مصالح کنند، اما آلترناتیو به اصطلاح دمکراتیک مدعی رجوی که قرار بود جانشین نظام سیاسی حاکم در ایران شود، نه تنها در خط و استراتژیک شکست خورد و به قدرت نرسید، بلکه شورای به اصطلاح ملی مقاومت به تدریج از هم پاشیده و عملا تتمه آن به زائده ی سازمان مجاهدین تبدیل شده است و مریم قجر هم در پاریس آمده بود شانس اش را امتحان کند قومپز ادعای به نام جبهه همبستگی ملی را فراخوان داده بود  هیچ کس جدی نگرفت زیرا روشن بود که فرقه و شورایش جزء کارت سوخته ای بیش نیستند و خود مجاهدین نیز بعد از هیاهوهای اولیه و کار تبلیغی پیرامون آن، بی سر و صدا پرونده اش را مسکوت گذاشتند و دیگر صدایش را در نیاوردند. در صحنه اجتماعی ایران هم بدیهی است،فرقه جایگاهی ندارد و کاملا منزوی است. واقعیت سر سختی که مسعود رجوی با آن روبرو است این است باید بپذیرد ارتش آزادیبخش وی دیگر وجود خارجی ندارد، باید بپذیرد جنگ به اصطلاح آزادیبخش شکست خورده است،اما رجوی از پذیرش و اعلام این واقعیت  مثل همیشه سر باز   می زند حاضر نیست به اشتباهات خود اعتراف کرده و سیاست دیگری اتخاذ کند به همین دلیل اشتباهات سه ده گذشته تکرار و باز تکرار می شوند، دستگاه تبلیغاتی مجاهدین نیز بر اساس رهنمود های رجوی هر شکست را یک “پیروزی بزرگ” معرفی می کنند حتی جرات قبول شکست را هم ندارند.
محمدرضا گلی
 

خروج از نسخه موبایل