1-استراتژی همه ی ایران چه شد؟
2-اکنون کجای تابلو هستی؟
3-آن بیمه نامه اکنون کجاست؟
رجوی در آن زمان در اوج استیصال ابتدا بیمه نامه را به خورد نیروهایش داد و سپس آماده نبودن و عملیاتی نبودن جنگ افزار و درنهایت او می گفت اگر به او باشد بیشتر درعراق می ماند تا کاملا آماده شود و عملیات آخر را با تضمین و آب بندی کامل انجام دهد و خلاصه او گفت نیرو و ارتشی که مهران را گرفته و خیز سرنگونی را در فروغ (1) انجام داده دیگر استراتژی تمام ایران است و نه گرفتن یک تپه و ارتفاع، مانند سایر گروه های منطقه ای. او را رسم نقاشی های بچه گانه و تابلوهای تخیلی همه را برای مدتی فریب داد و تنور تناقضات و اعتراضات را خاموش نمود.
رجوی در ادامه مانوراستراتژی تمام ایران را هم انجام داد اما خبری از حرکت نشد و مجددأ موج ریزش و اعتراضات شروع شد. رهبری فرقه اینبار گفت صاحبخانه (صدام) می گوید اگر سرنگونی را در شما ببینم همین امشب مرزها را به روی شما باز می کنم.
دقیقأ رجوی تلویحأ به اعضای فرقه و ارتش خصوصی گفت اجازه او دست صدام است ومرز باز نیست و دیدیم که رجوی در روزآخر و سقوط صدام هم نتوانست به مرزها نزدیک شود. چون فکر می کرد مثل فروغ اول اگر شکست بخورد و بدون اجازه صدام به مرزها زده باشد راه بازگشتی به عمق عراق نخواهد داشت و درآن وسط کاملا نفله می شود.
با اینکه رجوی 99% می دانست صدام ساقط می شود اما ازجنازه او هم وحشت داشت و خود را ملزم به اجرای دستورات او می دانست.
-سئوال از رجوی ملئون این است که آن بیمه نامه فروغ چی شد که حتی بعد از ساقط شدن صاحبخانه و اشغال عراق کارآمد نشد هیچ، بلکه به خلع سلاح و انحلال ارتش آزادیبخش انجامید؟
رجوی به لحاظ نظامی و تاکتیکی تجربه یک سرباز عادی را ندانسته و ندارد چون اصلا یک ماه هم خدمت نکرده به همین دلیل بعد ازعملیات دروغ جاویدان برای ماست مالی کردن شکست همیشه درتوجیه به شکل هایی که اضلاع زیادی داشته باشد پناه می برد مثل ذوزنقه و متسادالاضلاع تا جای مانور داشته باشد که توجیه ناکامی هایش را به یکی از اضلاع تابلوهایش بقبولاند.
رجوی گفته بود چون خیز تمام ایران را برداشته دیگر به تپه گرفتن قناعت نمی کند وبلف های غیر واقعی در مقابل رزمندگان ساده لوح می زد.
اما دیدیم که همین ژنرال دست پرورده صدام به دستور اربابش برای سرگرم کردن نیروهایش و ممانعت از ریزش در التماس از صدام مجوز تعرضات مرزی را گرفت او به دستور صدام فقط مجوز زدن سنگرهای خالی و متروکه باقی مانده از جنگ ایران و عراق آنهم فقط درشب را داشت. چون او یعنی رجوی هدفی جز فریب دادن نیرو نداشت و صرفأ می خواست به نیروها بگوید درشرایط آتش بس و صلح هم آنها عملیات مرزی دارند و زائده جنگ نیستند.
درصورتیکه فرماندهان خود فروخته رجوی در شناسایی روزانه با افسران اطلاعاتی صدام می رفتند چراغ فانوس هایی را درسنگرهای متروکه سمت ایران روشن می کردند و شب که می شد تیم های عملیاتی از همه جا بی خبر را به سمت آن چراغ ها هدایت و عمل می کردند. تیم ها فکر می کردند این چراغ ها پایگاه های فعال مرزی رژیم ایران هستند غافل از اینکه این سناریو طراحی شده و به دستور صدام نقاطی ازمرز برای عملیات مشخص می شد که اساسأ نیروی ایرانی در آن نباشد تا صدام در آتش بس متهم به نقض آن نشود.
درهرحال رجوی با فریب اعضای خود و خیانت به آنها در نهایت سرنوشتی برای آنها رقم زد که اکنون در کمپ ترانزیت لیبرتی می بینیم که همه از پشیمانی و بدبختی هایی که گرفتارش شده اند می میرند.