اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!
جشن و پایکوبی در قرارگاه باقرزاده بخاطر عملیات تروریستی مشکوک 11 سپتامبر2001
یکی دو تا نوار ویدئویی در دستش بود و آنها را به مسئول فرهنگی داد تا از مانیتور های سالن پخش کند و خودش کنار ما ایستاد تا فیلم ها را ببیند،
فیلم ها مربوط به اخبار اصابت هواپیماها به برجهای دوقلو بودند، که همه با دیدن این صحنه ها کف و سوت زده و هورا کشیدند،
در همان حین خانم فائزه که معاون مسئول اول سازمان بود آمد و دیدم که فائزه و لیلا دشتی خیلی خوشحال هستند و سریعاً به مسئول صنفی گفتند که چون شاخ آمریکا شکسته به بچه ها شیرینی بدهید و بعد آهنگ های شاد پخش کردند و تعدادی شروع به رقصیدن کردند. فردای آن روز گفتند که نشست رهبری است و همه را جمع کرده و به نشست بردند.
قبل از ورود مسعود و مریم به سالن باز هم آهنگ های شاد پخش کرده و همه کف و سوت زده و روی صندلیها رفتــــــــه و می رقصیدند، تا اینکه مسعود و مریم آمدند.
مسعود بدون مقدمه سراغ اخبار و فیلم ها را گرفت که پخش بکنند، فیلم ها روی دو تا پرده بزرگ که دو طرف سن بود پخش می شدند، مسعود گاه قدم میزد و دست به کمر میشد و گاه روی صندلی که آن را از پشت میز مخصوصش بیرون کشیده بود و رو به یکی از پرده قرار داده بود می نشست و پاهایش را روی هم می انداخت و حاضرین در نشست هم با دیدن برخورد هواپیماها و سقوط برجهای دوقلو کف میزدند. تا اینکه فیلم ها تمام شدند و رجوی گفت که حالا این اسلام ارتجاعی است که چنین می کند وای به آن روزیکه اسلام انقلابی (اسلام رجوی) به میدان بیاید. و مریم هم اشاره می کرد اینهائی که عملیات انتحاری کرده اند، انقلابی مثل انقلاب ایدئولوژیکی شما را نداشتند پس شما باید بتوانید صحنه هایی بیشتر و بهتر از این برای رهبری خلق بکنید.
اگر در این لحظات به چهره مسعود و مریم نگاه میکردید، میدیدید که خوشحالی عجیبی در چهره آنها پیداست. درحالیکه مردم دنیا بخاطر هزاران آدم بیگناهی که در آنجا کشته می شدند ناراحت بودند، ولی این دو نفر و طرفدارانشان غرق در شادی و پایکوبی بودند. چند روز بعد هم که آمریکا به افغانستان و القاعده حمله کرد، مسعود در نشست گفت که البته ما دوست نداریم به کسی که زیر تیغ هست چیزی بگوئیم ولی اگر بن لادن راست میگفت ” چرا نرفت و در کشور خودش این عملیات را انجام نداد “، یعنی اینکه بن لادن و گروهش آدم های بدی نیستند و نیز چون زیر حملات آمریکا قرار دارند نباید به آنها انتقاد کرد ولی بهتر بود این عملیات را در کشور خودشان انجام میدادند.
رجوی با این حرف نه تنها حملات تروریستی 11 سپتامبر را محکوم نکرد بلکه به آن گروه راه تروریستی بهتری را نشان میداد که در دنیا اگر کسی انتقاد و ایرادی بگیرد، بگویند که در کشور خودشان عملیات میکنند و به کسی هم ربطی ندارد.
حالا اگر ما بخواهیم ایدئولوژی سازمان را بررسی بکنیم، می بینیم که سازمان صد بار و شاید هزار بار افراطی تر و بنیاد گرا تر از گروه القاعده میباشد. چون رجوی تا بن استخوان به خشونت و خونریزی و در اصطلاح خودشان به مبارزه مسلحانه اعتقاد دارد و به این اعتقاد خود یک کاکل اسلامی، انقلابی و ایدئولوژیک داده و آنرا توجیه میکند.
در کتابهای آموزشی سازمان می بینیم که سازمان ضد آمریکایی بوده و آنرا به کادرهای خود آموزش میدهد و حتی چندین سرود ضد آمریکایی هم خوانده شده و در اشرف و قبل از حمله آمریکائی ها، صبح ها به مدت نیم ساعت از بلندگوها پخش میشد، سرود مرگ بر آمریکا یا سر کوچه کمینه و یا سرودهای دیگری که اصطلاحاَ ضد امپریالیزم بودند، و یا ترور آمریکائیها در ایران و در زمان شاه که حتی یکی از عوامل ترور در سازمان به اسم ” بابا ” هنوز در قرارگاه اشرف بود ولی سازمان آنرا انکار میکرد. پس با این توصیفات جشن و پایکوبی در روز 11 سپتامبر یک مسئله غیر عادی از نظر سازمان نبود چون اینها به صدام چسبیده بودند و دوست داشتند آمریکا شکست بخورد و رجوی گمان میکرد که با کمک صدام اگر بتواند به ایران دست پیدا بکند آمریکا را هم میتواند شکست بدهد.
و الان بعد از 14سال به این واقعه نگاه بکنید و تصویر فرو ریختن برجهای دوقلو و کشته شدن آدمهای بیگناه را در کنار تصویر نشست رجوی که همه پایکوبی میکردند قرار بدهید. چه احساسی پیدا میکنید؟ آیا ناراحت میشوید یا خوشحال؟ آیا از فرقه رجوی نفرت پیدا میکنید یا آن را تحسین میکنید؟ قضاوت را به عهده خودتان میگذارم.
افرادی مثل جواد خراسان و قدرت حیدری و معصومه ملک محمدی به عنوان جلودار بقیه به لایه ما تبریک گویان پیش آمدند. قضیه به صورتی القاء می شد که گوئی نیروهای خود سازمان عملیات کرده اند به همین خاطر ما همه کنجکاو شدیم که چه خبر است وقتی جویا شدیم دیدیم القائده عملیات کرده خبرها یک کلاغ چهل کلاغ شده بود و هر کس خبری می گفت بالاخره فهمیدیم برجهای دو قلو فرو ریخته است
شب چلو مرغ و فیلم سینمایی داشتیم و پیشاپیش خبر نشست جمعی در حضور مسعود و مریم به ما داده شد. انتظار بسر رسید و وارد نشست شدیم هر بار با تلقینی که از طرف مسعود و مریم به بچه ها القاء می شد، دوربینی که روی سر مسئولین در چرخش بود بر شدت شادی و پایکوبی می افزود تا وسط های نشست ما هم آج و واج نگاه می کردیم که اولا این قضیه چه ربطی به ما دارد ثانیا این عمل ضد انسانی کجایش شادی بخش است که برای این کار جشن گرفته اند.
من هفده سال تمام داخل سازمان بودم اعتراف میکنم هیچ وقت یک چنین جشنی برای هیچ کدام یک از برنامه های خود نداشتیم! برنامه طوری تنظیم شده بود که هر لحظه به چاشنی شادی از طرف مخصوصا مریم افزوده می شد.
طی نشست دو سه بار از ما پذیرایی شد و قرار شد بعد از نشست نیز در داخل سالن اجتماعات برایمان فیلم سینمایی بگذارند.
در بین آنتراکت مسئولین بالای سازمان از قبیل فهیمه اروانی یا مژگان پارسائی به بچه ها تبریک می گفتند و فرماندهان نیز به تبعیت از آنها شروع کرده بودند به تبریک گوئی ولی لایه های پائین که سر از کار آنها در نمی آوردند و هدف برایشان مشخص نبود فقط با حیرت به هم نگاه می کردند که عمل تروریستی و کشته شدن افراد بی گناه کجایش تبریک دارد خصوصا اینکه این عمل موضع سازمانی محسوب می شد و نه فردی. مثل اینکه آقا و خانم رجوی نمی دانستند آمریکا به قول خودشان صاحب خانه جدید آنها خواهد شد پشت مسعود بیش از اندازه به آقای سید الرئیس(صدام) گرم بود و مریم نیز به یمن این پشت گرمی اینگونه وانمود می کرد که هر وقت مسعود بخواهد او نیز چنین عملیاتی را خواهد کرد و مثال از فروغ آورد که گویا می خواسته در خط مقدم شرکت کند ولی مسعود اجازه نداده و حالا برایم سوال شده آقای رجوی کجاست و خانم چرا در فرانسه دم از دمکراسی و حقوق بشر می زند؟
در نشستی، مریم گفت ما هیچ چیز برای مخفی کردن نداریم پس خواهش می کنم فیلم نشست مربوط به عملیات القائده را در صورت امکان پخش کنید تا دنیا بداند که ماهیت و هویت شما چیست و در باطن شما چه می گذرد.