اعمال ننگین مسعود رجوی هرگز ازخاطرم نمیرود!
همه ما در طول زندگی خود خاطراتی داریم که شاید از بیان بعضی از آنها لذت برده و احساس آرامش میکنیم ولی بعضی از آنها هستند که یاد آور شان، ناراحت کننده و زجر آور است ولی بخاطر روشن شدن بعضی حقایق باید که آنها را گفت و افشا کرد.
اواخر مرداد ماه سال 1380 بود که ما از بصره به قرارگاه باقرزاده آمدیم و معلوم شد یکسری نشستهای تشکیلاتی و ایدئولوژیک میخواهند برای ما بگذارند که این نشستها حدود 4 ماه تقریبا طول کشید که در جریان این نشستها واقعه 11 سپتامبر اتفاق افتاد.
دراین روز حادثه تلخی به وقوع پیوست و جهانیان را در بهت و حیرت و ماتم فرو برد. روزی که میلیونها نفر گریستند. زیرا حادثه چنان دهشتناک و تراژیک بود که جز اشک واکنشی دیگر برای آن متصور نبود.
حادثه یازده سپتامبر بر پایه اندیشه سیاسی متفکران دنیای مدرن چگونه داوری می شود؟ آیا تروریسم افسار گسیخته و گروههایی چون القاعده و دارودسته رجوی در برابر پرسش های پیش روی از منظر عقلانیت انتقادی جایی برای ادامه تحرکات تبهکارانه و یا امکان حضور دارند؟
آن چه که مسلم است بر اساس اندیشه سیاسی متفکران انسان گرای دنیای مدرن، گروههای تروریستی چون فرقه مجاهدین و القاعده وامروزه داعش، ماهیتی ضد دموکراتیک و ستیزه جویانه دارند و تهدیدی جدی برای ارزشهای دموکراتیک و تجربه عقلانی بشر بشمار می آیند.
واکنش بیمارگونه دارودسته تروریست رجوی در قرارگاه باقرزاده و شادمانی و رقص و پایکوبی به جهت فروریختن برج های دو قلوی تجارت جهانی و کشته شدن هزاران نفر شهروند بیگناه امریکائی رخدادی ست که باید منحصر به فرد بودن آن را کشف و بدون تشبیه آن به رویدادی در گذشته در پی دریافت و واکاوی آن به شیوه ای نو و تاملی عمیق بود.
آنچه که می توان در رابطه با رفتار شادمانه تروریست های رجوی در واکنش به حادثه یازده سپتامبر از آن یاد نمود، نوعی وقاحت و ابتذال بشری است.
گروههای تروریستی چون فرقه مجاهدین و القاعده که زندگی خود را در امید به راه انداختن انقلاب سپری نمودند، ثابت کردند که برای آنان و از دید رهبرانشان خشونت بسیار عادی و آسان توجیه میشود،
اکنون تروریستها ابدا نمی اندیشند که زیان کاربرد خشونت بیشتر است یا سود آن؛ به ویژه در شرایطی که هیچ دشمن مشخص یا حتا قابل تشخیصی وجود ندارد. باید باور داشت کاربرد خشونت نشانه داشتن قدرت نیست، بلکه نشانه ضعف است،
خشونت وقتی به میان می آید که سیاست پیشرو و زندگیبخش و اخلاق از میان رفته و بیمعنا شده باشد. به تعبیر دیگر، وقتی خشونت به کار رفت، عرصه سیاست فاقد ماهیتی سیاسی می شود؛ زیرا سیاست استوار بر وجود فضای عمومی است و فضای عمومی بسته به ارتباط شهروندان با یکدیگر است و شرط ارتباط، امنیت عاری از خشونت است، نه کشتار هزاران انسان بیگناه و شادی و هلهله کردن به خاطر آن. خاطرات آقای ناصر سید بابائی در رابطه با آن چه که در قرارگاه باقرزاده در رابطه با یازده سپتامبر روی داد، حکایت تلخ و درخوری ست از دنیای تاریک و سیاه مجاهدین که همچنان رو به ابتذال و توحش پیش می رود.