وقتی در سال های اولیه جنگ صدام علیه ایران همه از جمله معاندین نظام ایران به رجوی احمق می گفتند به عراق نرو و می سوزی. از همکاری با دشمن ایران و ایرانی بر حذرش کرده بودند او توجه ای به حرف دیگران نکرد و به مانند یک لجوج و خیره سر روی تحلیل های غلط و اشتباه خود ایستاد و در این راه تعدادی زیادی افراد را به کشتن داد و دست به جنایتهای بیشماری زد
وی نه تنها به حرف کسی گوش نکرد بلکه با قهقهه نظاره گر همه این صحنه ها بود و قیمت این کار کثیف وی را دیگران دادند و همیشه جان بی ارزشش را از تمام این قضایا به دور داشت.
وقتی هم آمریکایی ها صدام را سرنگون کردند رجوی باز هم با خیال خام خود تصور می کرد این بار با کمک امپریالیسم می تواند به آرزوی خود برسد و از آب گل آلود منطقه ماهی بگیرد. این بار هم سرش به سنگ خورد و اولین کار این دوستان امپریالسیم برای وی خلع سلاح ارتش بی خاصیتش بود و وقتی شرایط را خطرناک تشخیص داد به سوراخی خزید و تاکنون هم حاضر نیست خودش را آفتابی کند.
اکنون بعد از چند سال جاسوسی برای غرب به نقطه ای رسیده است که باید با سرافکنده گی از عراق اخراج شود. او اکنون در ذهن پوک خود در غرب به دنبال تولید هزار اشرف می باشد ولی نمی داند که از امپریالسیم آبی برایش گرم نمی شود و تاکنون هم این مسئله به خوبی برای او روشن شده است.
رجوی ها که با توافق هسته ای ایران با 1+5 روبرو شده به دنبال این است که باز هم مطرح کند که تحلیل های وی در این مورد درست می باشد ولی برای همه روشن شده است که طی این سالیان هیچ کدام از تحلیل های آبکی وی درست نبوده است.
آیا این رفتنها نشانه شکست استراتژی و خطی و ایدئولوژیک رجوی ها نیست؟ این را به قضاوت خواننده های مقاله وا می گذارم تا درس عبرتی باشد برای آدمهای ساده لوح سیاسی و…
همه اینها بیانگر ماهیت کثیف و گرگ صفتانه رجوی می باشد و نتیجه این عملکرد چیزی غیر از این نمی تواند باشد
رجوی ها هم سرنوشتی همانند دیکتاتورهای تاریخ مانند هیتلر و صدام و… خواهد داشت و این را تاریخ به اثبات خواهد رساند.
عبدالله افغان