شکست در جلوگیری ازتوافق اتمی، ناپهلوان فیلابی را هم وارد معرکه کرد!

توافق اتمی اخیر ایران با 6قدرت برتر جهان، علیرغم دست وپازدنهای نئوکان های جنگ طلب، نتانیاهوی درمانده و بچه مرشد آنها- فرقه ی رجوی-  انجام گرفت!
باوجود مخاف خوانی های سیاسی، صحبت ها واظهار نظرهای چندی که به چشم وگوش می رسد، این آب رفته به جوی بازنخواهد گشت وبدترین حالت این است که کنگره ی صهیونیست زده ی آمریکا، مورد تصویب قرار نگیرد که باز به معنی این نیست که اوضاع مثل گذشته میشود!
چرا که روسیه وچین دراین مورد سفره ی خود راازآمریکا جدا کرده واعضای اروپایی شورای امنیت وآلمان نیز درصدد انجام این کار هستند و این امر نشان می دهد که پافشاری نئوکان ها وصهیونیست ها دربه کرسی نشاندن حرف خود، نتایج وخیمی برای آمریکا وایزوله شدنش خواهد داشت!
واما بعد!
برنامه ی پرگار هفته های گذشته ی بی بی سی که باحضور یک پادوی پرویز ثابتی (مقام امنیتی مخوف ومعروف دهه ی 60 وازگروه  خشن تعلیم یافتگان دراسرائیل)، اجرا شد که دیگران با ارائه ی فاکت های مسلم، این عنصر ساواکی (فراستی) را درتنگنا قراردادند او بارد ناخن کشیدن و کاربرد آپولو، بر اعمال شکنجه توسط شلاق کابلی و محدودیت های سلول انفرادی صحه گذاشت واگر آقای فیلابی ناپهلوان این شکنجه های مورد تایید فراستی را تجربه کرده بود، میدانست که ضربات سیم کابل چه سوزناک است واز عمده آلات شکنجه های مدرن شناخته میشود و قبول میکرد که تحمل سلول انفرادی بلند مدت هم شکنجه ای درحد انواع دیگر آن است!
نتیجه اینکه دراین برنامه  با هرنیتی هم که ساخته شده بود،ابدا ثابت نکرد که ساواک شکنجه نمیکرده است!
اما چرا وابستگان رجوی ول کن معامله نیستند و درحالی که میتوانستند با یک اطلاعیه سخنان این ساواکی را مورد انتقاد قرار دهند، به انتشار چند دوجین مقاله پرداخته اند درحالی که این روند نامتناسب با میزان آثار این برنامه، همچنان  در رسانه های رجوی ادامه دارد!
پرواضح است که نیت رجوی ها ازاین پرنویسی ها دراین مورد خاص که ابدا گنجایش آنرا ندارد، سرگرم کردن اعضای لیبرتی نشین خود و خلاص کردن خود از انتقادات مربوط به شکست هایشان درمورد جلوگیری از توافق اتمی موجود میباشد!
درراستای همین نیات است که مسلم اسکند ر فیلابی هم به میدان فرستاده شد تا سهمی درتغییر فکر اسرای لیبرتی از مسائل اتمی به برنامه ی پرگار!! داشته وکمکی به سردرگمی آنها کرده باشد!
عنوان نوشته ی این شخص  " هموطن بپا خیز و از مبارزین آزادیخواه حمایت کن " نام دارد وخواننده بامشاهده ی این تیتر درابتدا خیال خواهد کرد که مصیبت عظمائی رخ داده است!
درنوشته ی منسوب به فیلابی آمده است:
"… با شناختى که از آخوند جماعت داشتم فکر میکردم که این تنبل ها بعلت اینکه هیچگاه در زندگى شان کار تولیدى نکرده اند و یامدیریت اقتصادى حتی در حد اداره یک مغازه بقالى و یا ساندویج فروشى هم نداشته اند و یا کاربدنى کشاورزى و کارگرى انجام نداده اند مدیریت دولتى واقتصادى مملکتی در حد ایران حتی به فکرشان هم خطور نخواهد کرد بخصوص که خمینى در پاریس میگفت من یک طلبه هستم و به قم و دنبال کار طلبگى خواهم رفت ".
من بجای اینکه وارد بحث  نحوه ی قدرت گیری روحانیون بشوم، ازاین اظهار نظر فیلابی که گویا مدیران یک کشور قبلا باید کار تولیدی کرده باشند و تجارت نموده ویا کسبه باشند، نمیتوانند در راس امور باشند، درحیرت میمانم!
اگر نظر شما درست است، آنگاه بطریق اولی، مسعود رجوی هم که این کارها را انجام نداده، نباید ادعای رهبری برکشور داشته باشد!
اما مسئله ازنظر تاریخی همان نیست که این پهلوان رجوی میگوید وواقعیت عبارت از آنست که درابتدای پیروزی انقلاب 57، لیبرال های تحت رهبری مهندس بازرگان به کار گماشته شده وازهمان ساعات اولیه شروع به کنترل انقلاب وتداوم سیستم های اقتصادی- اجتماعی دوران شاه را کردند وخواستند که مستشاران آمریکائی را که بزور دستان توانمند مردم ازدر اخراج شده بودند، با حالت آبرومندانه ای از پنجره وارد کنند!
مهندس بازرگان گفت که ما سه سه بار، نه بار غلط کردیم که انقلاب کردیم ودربرابر شخصت کاریزماتیک امام خمینی که همواره میگفت که آمریکا شیطان بزرک است، او اظهار میداشت: اگر آمریکا شیطان بزرگ است، شوروی شیطان اکبر است!
اگر امام خمینی سند زمین های زراعی را همان دست های پینه بسته ی دهقانان میدانست، بازرگان بر دهقانانی که به کمک هیئت های 7 نفره این زمین ها را مصادره میکردند، سخت میگرفت و تبریزی های شوخ طبع درمورد رفتار دولت موقت بازرگان با کشاورزان این شعر را سروده بودند:
" موققت دولتین تاجی سریندن / یئدیک ئوچ دوت تپیک خانین الیندن= ازصدقه ی سر دولت موفقت، سه چهر لگدی از خان خوردیم"!
دولت موقت زدوبندهای دورازاطلاع مردم با آمریکامیکرد ومانع تشکیل نهادهای قانون گذاری و.. میشد تا میخ خود را هرچه محکمتر برزمین زده وبرنامه هایش را که ربطی به انقلاب نداشت، پیاده کرده واین روحانیت عمدتا تحت نفوذ امام خمینی را درپشت صحنه نگه دارد که مسلما این امر سبب نگرانی روحانیون وشخص امام خمینی می شد وطبعا اجازه نمیداند انقلاب را باتفسیر خود واکثریت بزرگ مردم، از راه خود منحرف کنند!
بدین ترتیب، بیعملی دولت موقت غیر روحانی وفوکول کراواتی دربرابر خواست مردم دردهای خود را درمواعید وحرف های امام خمینی میدیدند، سبب قدرت گیری روحانیت شد!
اما مدیران صنایع و…، همان اشخاص متخصص، غیر سیاسی، لیبرال، مجاهد، توده ای، فدائی، حزب الهی وسلطنت طلب و… بودند وروحانیون دراین مورد که برایشان غیر تخصصی شمرده میشد، دست بالا را نداشته وهنوز هم ندارند!
من با احساس اینکه به ادعاهای این پهلوان رجوی پاسخ معقول ومنصفانه ای دادم، ازنقد تحلیل های او درمورد شاه و دنیای غرب میگذرم.
فیلابی نوشته است:
"…از دو هفته قبل به این طرف می بینیم و می شنویم که ساواکى ها و مزدوران آخوند ها در یک کر مشترک و هماهنگ در برنامه های پرگار بى بى سى و افق صداى آمریکا یکبار دیگر در اجرای همان مطامع ضد ایرانی میز گرد می گذارند ".
دیگرانی هم دراین برنامه ها وجود دارند که برعلیه حرف های ساواکی ها موضعگیری میکنند واتفاقا منطق بهتری نسبت به  ساواکی ها ارائه میدهند واین امر جای دلواپسی ندارد!
دلواپسی شما هموطنانم بیقواره است والبته میدانم که هدف همان چیزی است که گفتم: دعوا برسر لحاف ملا نصرالدین(دراینجا فریب وایجاد تشتت فکری اسرای لیبرتی وکم وبیش مشغول نگه داشته کردن) آنهاست وگرنه برنامه ی بی بی سی ارزش اینهمه صرف وقت راندارد!
ازابتدای نوشته هم  فیلابی باید به سراغ  پارگراف زیر می رفت وبا طرح درد اصلی رجوی، خواننده را بیخود وبرسر هیچ خسته نمیکرد و عریضه اش را تقدیم ارباب " مماشاتگر" مینمود:
"…آدم نباید حتما فیلسوف ویا متخصص سیاسى باشد تا تشخیص دهد چرا مجاهدین خلق و شوراى ملى مقاومت ایران را بدون کمترین دلیل حقوقی و منطقی در لیست هاى کذائى سیاه قرار دادند و چرا وقتى١٢٠ هزارنفر از آنها را اعدام کردند هیچ یک از این کشور ها از مظلومیت این آزادیخواهان دفاع نکردند. حالا آنهاییکه این رژیم را آوردند و حمایتش کردند و به مردم ایران تحمیل کردند باید پاسخ فجایعی که در ایران و کشورهاى همجوار و کل خاورمیانه تحت نام اسلام بنیادگرا بوجود آمد را به مردم خودشان و به خلق های این منطقه بدهند ".
اگر منظورتان ازرژیم، همانست که در بهمن سال 1357 باتضادهایی که برشمردم، برسر کار آمد، دراین مورد بیشتر از همه ازاکثریت مردم ناراضی باشید که عمده ی کارها بدست آنها بود!
به موضوع قرارگرفتن شماها درلیست تروریستی که نگاه میکنیم، این کار را  با استفاده ازسخنان دائمی رهبران شما " رژیم را با این ترورها بی آینده میکنیم " ویا " با کشتن پاسداران بعنوان دستان رژیم، آنرا ازکار میاندازیم " طبیعی است باضافه ی اینکه افرادی درسن وسال ما که انقلاب رابدرجات مختلف تجربه کرده اند، این اعمال تروریستی شما را بعینه مشاهده نموده اند وجای انکاری باقی نمانده است!
دراین میان البته دولت ها هم بطور معمول داد وستدهای سیاسی میکنند وزمانی بر یک واقعیت صحه میگذارند وزمانی دیگر نفی اش میکنند!
در این نوشته " ازهر دری سخنی"، آقای فیلابی، آمده است:
"…داعش و حزب الله و حوثیها و بقیه جریاناتی که بنام اسلام آدم میکشند تماما بعد از بقدرت رسیدن خمینى بوجود آمده اند… این حکومت با چنین ساختار وماهیت تروریستى نه با فرهنگ ونه با علائق مردم ایران همخوانى ندارد و طى ٣٦ سال گذشته سیاست مماشات و امدادهاى غیبى این جنایتکاران را به بلائى براى تمام مردم خاورمیانه تبدیل کرده است ".
هموطن عزیز!
تاریخ را دوباره و این بار بادقت بخوان وجریان مهمانی آیزنهاور بعد ازجنگ دوم جهانی درکاخ سفید را که ازحضور اخوان المسلمین بعنوان مادر جریان های تند رو بعدی، اظهار مسرت زیادی میکرد، مطالعه کن و بیاد آور " مجاهد پروری " آمریکا، پاکستان وعربستان را که دردوران ظاهر شاه (پادشاه مصلح افغانستان) آغاز شده وشجره ی خبیثه اش امروز درشکل القاعده، طالبان، داعش و… دربرابر چشم است!
تمامی این جریانات افراطی قبل ازحضور رژیم اسلامی ایران وجود داشته اند وتو که باید پهلوان وامین باشی، اقدامات ضد مردمی اربابان را به حساب دیگران نباید بگذاری!
حمید
 

خروج از نسخه موبایل