رجوی که از حمایت قاطع ضد مردمی دولت و اداره استخبارات عراق برخوردار بود عملا به همه ابلاغ شد که اگر کسی قصد جدا شدن داشته باشد با مشت آهنین مواجه خواهد شد و عملا به همه فهماند که اگر کسی در مناسبات فرقه در مسیر خط و خطوط وی گام بر ندارد با زندان و شکنجه روبرو خواهد بود و عملا این دستور را به همه فرماندهان یکانها ابلاغ نمود و گفت هر کاری که دوست دارید انجام بدهید و فقط یک تکه از استخوان فرد ناراضی را برایم بیاورید کافی است.
این مسئله دقیقا یک اتمام حجت برای همه و از جمله برای خودم که در مناسبات فرقه بودم، بود.
رجوی جنایتکار عملا در آن نشست به عینه بیان داشت که اگر من از فرمانده سپاه بگذرم از افراد بریده مزدور!! و خائن نمی گذرم.
وی در ادامه گفت: اگر در جنگ با حکومت ایران پیروز شدیم،شاید این افراد را ببخشم و اگر شکست خوردیم با یک تیزی هم که شده، فرمان من، به قتل رساندن این افراد می باشد و بایستی آنها را حتی اگر در اروپا هم که شده بکشید و بعد هم در زندان های اروپا که شبیه هتل می باشد سپری خواهید کرد و بعد از چند سال هم آزاد خواهید شد.
بعد از این نشست ها بود که فرماندهان فرقه با من برخورد کرده و علنا بیان داشتند که یا برگه حضور در اشرف و به اصطلاح ارتش را امضاء می کنی یا همین جا خفه ات خواهیم کرد.
تا آن روز اصلا انتظار این برخورد های بسیار بد را از فرقه نداشتم مجبور شدم از روی اجبار و زور برگه مورد نظر را امضاء کنم و آنجا بود که کاملا متوجه شدم که در چه گردابی گرفتار شدم.
اگر کسی در عراق سر به نیست میشد،هیچکس در بیرون خبردار نمی شد که چه بلایی بر سر افراد نگون بخت آمده است پس می بایست به هر طریقی خودم را از فرقه نجات می دادم تا بتوانم به همه بگویم که در مناسبات فرقه ای رجوی چه جنایتی انجام می گیرد که خوشبختانه این آرزویم برآورده شد و می توانم چهره کریه و ضد مردمی وی و دار و دسته اش را افشا کنم.
بعد از نشست های حوض بود که بگیر و ببند و ضرب و شتم در نشست های یکانی و… شروع شد و روزی نبود که در قرارگاه بحث زدن و ارعاب نفرات با انواع و اقسام و با اشکال مختلف با نام های به اصطلاح بند های انقلاب از الف گرفته تا ب والی آخر افراد را سر کار نگه می داشتند. چنان جو رعب و وحشت داخل مناسبات ایجاد کرده بودند که کسی جرات عرض اندام نداشته و هر صدای اعتراضی را در نطفه خفه می کردند، بطور مثال در یکی از نشستها رضا ستوده مرام از ارومیه را سوژه قرار داده و از ساعت 9 شب الی 4صبح با حضور بیست نفر از چماقداران قرارگاه 11 آنزمان مورد ضرب و شتم وحشیانه خودشان قرار داده بودند و نهایتا" با ضربات لگد یکی از همان افراد از هوش رفت و در این نقطه نشست پایان گرفت.
این ریل کتک کاری دیگر به صورت یک ریل عادی در مناسبات فرقه انجام می شد مثلا فرد را در داخل سالن غذا خوری و یا پارکینگ زرهی گیر می آوردند و چماقدارن رجوی او را مورد ضرب و شتم قرار می دادند که می توان به موسی حاتمیان بچه اندیمشک، عباس موسوی بچه تهران، احمد هاشمی اهل مشهد و چندین نمونه دیگر اشاره نمود خلاصه اینکه مشت آهنین رجوی جنایتکار قبل از به اصطلاح فتح تهران در مناسبات اجرا شد و هر روز ابعاد جدیدی به خود می گرفت این مسئله به حدی جدی شد که تعداد زیادی از افراد دست به خودکشی زدند تا بتوانند از دست رجوی جنایتکار خلاص شوند.
اکنون سران فرقه بعد از توافق هسته ای ایران با کشورهای 1+5 ترس شان بیشتر از داخل مناسبات است و اکنون سعی می کنند با شیوه های ضد انقلابی یعنی ایجاد رعب و وحشت و ضرب و شتم و مطرح کردن به اصطلاح انقلاب طلاق مریم قجر افراد را در لیبرتی نگهدارد ولی وی و دار و دسته جنایت کارش فکر می کنند که با این شیوه می توانند باز هم افراد را در مناسبات ضد انقلابی خود نگهدارند ولی باید بدانند که دیگر زمانی به فروپاشی کامل فرقه رجوی باقی نمانده است و در اوج خفت و خواری عراق را باید ترک کنند.
عبدالله افغان