این فقط گوشه ای از درد دلهای برادر دل سوخته ای بود که بقول خودش برادرش آشور در سال 1366 اسیر نیروهای بعثی شده بود که بعد از مدتی شکنجه روحی و جسمی توسط جلادان صدام یزید، نتوانست تحمل کند و گول دروغهای سران فرقه رجوی را خورده و به گروه تروریستی مجاهدین پیوست و از ان زمان خانواده او هیچ تماس و یا نامه ای از او نداشته و ندارند و تنها صحبتهای افرادی که توانستند خودشان را از چنگال این فرقه ضد بشری نجات دهند می باشد که خبر از زنده بودن آشور داشته و خانواده او را دلگرم می نماید.
نفس ورشی از جمله خانواده هایی است که برای دیدن برادرش در چندین نوبت عازم عراق شد ولی سران گروه تروریستی رجوی به او و خانواده اش اجازه ملاقات ندادند و اکنون وی برای اعتراض به انتقال داده نشدن برادرش به آلبانی به ارگانهای بین المللی نامه می نویسد تا بلکه بتواند حداقل به این طریق در مورد جنایتهای سران فرقه رجوی افشاگری نماید و به گوش آنها برساند که سرکرده جانی و ضدبشری سازمان مجاهدین چه خواب بدی برای عناصر باقی مانده در لیبرتی بخصوص افرادی که اسیر نیروهای بعثی شده و از آنجا توسط سران فرقه رجوی فریب خورده و به آنها ملحق شده بودند گذشته و حالا با باقی گذاشتن آنها در لیبرتی، همچون 10 شهریور اشرف با ایجاد درگیری ساختگی، آنها را نیز از بین ببرند.
براستی این دیو بی شاخ و دم چه فکر کرده و بدنبال چه می باشد که اینگونه خانوادها را اسیر و گرفتار نموده و فرزندان آنها را به هر نحوی که میخواهد بدور خود می گرداند؟
آیا این همه خونخواری و کشتن انسانهای بی گناه و زندانی نمودن افرادی که در طول عمرشان حتی یکبار هم با نام سازمان مجاهدین آشنا نبودند کافی نیست و حتما باید خونهای بیشتری ریخته شود تا این شیطان سرمست شود؟
پس تکلیف این همه شعار حقوق بشری و ارگانهای مدافع حقوق انسانهای آزاده چه می شود که این جنایتکاران و ناقضین حقوق بشر براحتی مبادرت به برده داری نوین می کنند؟
ولی باید از عذاب الهی ترسید و واهمه داشت که شدت و حدت آن بسیار زیاد می باشد و هم در این دنیا و هم در جهان آخرت گریبانگیر سرکرده فرقه رجوی خواهد شد.
الهی آمین