مریم رجوی ٬ مانند سالهای گذشته٬در روز نخست شروع سال تحصیلی٬به خیال خودش پیام میدهد و یکسری حرفهای صد من یک غاز را سر هم میکند که گفته باشد ما هم هستیم!اگر شما پیام شروع سال تحصیلی 1380 او راهم نگاه کنید ٬ عین همین جملاتی را مشاهده میکنید که در اول مهر 1394 گفته است! اگر پیام سال 1400 او را هم نگاه کنیم٬باز هم عین همان پیام 20 سال پیشش است! که رژیم آخوندی٬هیچ بهایی برای معلمان شریف و آزاده مملکت ما قائل نیست و معلمان و دانش آموزان ما با اعتصابات گسترده و فراگیر٬نشان دادندکه با این رژیم مخالفند و… و رهبرمقاومت گفته که بعد از توافق هسته ای٬رژیم ولایت فقیه خیلی ضعیفتر شده است و ما با دشمنی ضعیفتر مواجه هستیم و… اصلا رهبر مقاومت از کجا دیده که رژیم ضعیفتر شده است که اینگونه میگوید؟! ایشان که سالهاست مخفی شده اند! آنزمان که پیدایش بود و قشنگ میدید٬تحلیلهایش از صد٬ منفی صد ٬درست از آب در میآمد٬وای باین روزها که معلوم نیست از کجا میبیند که بخواهد تحلیل هم بکند! واقعا خودتان خجالت نمیکشید از تکرار این داستان هایی که هر بار میگویید؟! بعد واقعا بر این باورید که کسی اصلا پیام های شما را میخواند یا گوش میکند که تازه پیام هم میدهید؟! شما چه ارزشی برای تحصیل و فراگیری علم نیروهای خودتان قایل بودید که سنگ مدارس ایران ودانش آموزان ایرانی را به سینه میزنید؟! مگر شما نبودید که اگر کسی در مناسبات تشکیلاتی شما٬ یک کتاب ساده زبان انگلیسی دستش میگرفت٬بشدت برخورد میکردید و باو میگفتید که حتما قصد خروج از سازمان را داری که بدنبال یادگرفتن زبان خارجی هستی؟! شما که خیلی ادعای ارزش و اهمیت دادن به انسانها هستید٬چطور نیروی خودتان که روی مین میرفت و پایش قطع میشد٬بایستی برای داشتن یک کفش راحت که بتواند لااقل براحتی بآن راه برود٬این همه به مشکل میخورد و بایستی ده ها درخواست کتبی و شفاهی داشته باشد که آیا موافقت بشود یا نشود؟!
ی
همچنین در قسمتی از پیامتان دیدم که نوشته اید که ایران فردا به آموزش و پرورشی پیشرفته نیاز دارد که شهروندان را به مشارکت سیاسی برانگیزد! به به چه جالب! عین سازمان در قرارگاه اشرف! چه خوب راحت همه نیروها اجازه داشتند از بالاترین ها در سازمان مانند خود شما و برادر مسعود انتقاد کنند و نظراتشان را آزادانه مطرح کنند وحتی در جمع های خصوصی تشکل داشته باشند و فعالیت نمایند!! واقعا نمیدانم که شما ظرف همین سه چهار روز گذشته باین نکاتی که نوشته اید اعتقاد پیدا کرده اید یا از قدیم معتقد بودید؟ آنزمان که ما در سازمان بودیم که نشست جمعی و دیگ و فحش وآب دهان و هرچه از این قبیل بود سزای کسی بود که نظری داشت و میخواست حرف بزند! بقول خواهر نسرین میگفت: ما به کسی احتیاج داریم که زبان نداشته باشد فقط بشنود و اجرا کند! آنچه شما بدآن اعتقاد دارید اینست نه فعالیت سیاسی و تشکل های حزبی!!
بهرحال آش سازمان مجاهدین آنقدر شور شده است که دیگر قابل خوردن نیست! خودتان را خسته نکنید! شما اگر خیلی به دمکراسی اعتقاد دارید٬ باید تحمل شنیدن حرفهای مخالفان خودتان را داشته باشید! باید بتوانیدکه حرف همین نیروهای خودتان که نخواستند با شما بمانند را گوش دهید و بپذیرید که اشتباه کردید! شما خیلی اشتباه کردید! سوای از اشتباهات استراتژیکی سازمان که با تصمیمات نادرست رهبری سازمان ر قم خورد٬ شما در برخورد با نیروهای قسم خورده تان هم اشتباه کردید. اگر برخورد خوبی بآنها میداشتید٬ از اینهمه جدا شده٬ شاید 20 نفر هم علیه شما حرف نمیزدند٬ولی اکنون همه بلا استثناء علیه شما افشاگری میکنند و موضع میگیرند! چرا؟ واقعاچرا؟ چون بآنها بدکردید! خیلی بد کردید! بعد از چند دهه در کنار شما بودن٬آنها را به امان خدا رها کردید و بآنها مارک مزدور و نفوذی و بریده و… زدید! شما توان سازماندهی این افراد نداشتید و بهایش را هم بایستی بدهید!
مراد