دینامیزم یک تحلیل؛ بیان حماقت رجوی
در مصاحبه ای که اخیراً مهدی ابریشمچی، یکی از پیرمردهای عضو مجاهدین که هر روز توسری بیشتری از رجوی میخورند، در تحلیل مسئله جنگ و تهاجم رژیم صدام به ایران، به شکل وارونهای به حماقتهای رجوی برای انتخاب عراق و ماندن در این کشور که موجب فرورفتن این گروه در باتلاق کنونی می باشد، اشاره کرد.
ابریشمچی با اذعان به این که رژیم صدام به خاک ایران تجاوز کرد گفت: باید تأکید کنم، آغازگر جنگ، عراق بود. همان زمان نیز، در آغاز جنگ ما آن را اعلام کردیم؛ این کار عراق را هم بهشدت محکوم کردیم، چرا که سیاست بسیار غلطی بود. در مقابل تحریکات و دخالت رژیم در امور داخلی عراق، جنگ پاسخ آن نبود. چرا که تنها و تنها به سود رژیم، برنامهها و سیاستهایش تمام شد. بنابراین در این زمینه هم، کار عراق اشتباه بود.
از خلال این موضع گیری دیدگاه و نگرش مجاهدین به قبح جنگ و تجاوز وحشیانه عراق به ایران نیز روشن می شود که فقط از این جنبه است که این جنگ ” به سود رژیم ” تمام شده است و فجایع انسانی که صدام به بار آورد را نادیده می گیرند. اما نکته مهمتری که ابریشمچی برآن تأکید می کند، مضرات سیاست رجوی درهم پیمانی با صدام برای مجاهدین است، وی میگوید:
“در این رابطه، یکی از بارزترین نقاط، برافراشته شدن پرچم صلح و پیشتازی در این مسیر توسط برادرمان مسعود بود. پرچم این سیاست را برادرمان مسعود برافراشت و البته قیمت آن را به سنگینترین صورت پرداخت. چرا که خود هدف اصلی حمله و هجوم در این رابطه قرار گرفت. چه در رابطه با ملاقات صلح، رفتن به عراق، مارک ستون پنجم و… همه حرفهایی که زده شد، یکی از موضوعات اصلی جنگ سیاسی و جنگ روانی بر ضداین مقاومت و بهطور مشخص رهبری آن بود. مارکها و شلیکهای سیاسی که بهطور واقع، از شلیکهای نظامی سهمگینتر بود. نخستین رئیسجمهور این شورا، به بهانه همین سیاست صلح، خنجر را بر پیکر شورا وارد آورد و خیانت کرد. او با این کار بزرگترین ضربه را به مقاومت زد.”
پر واضح است که بیان چنین وضعیتی با اشاره به سیاستی که رجوی برگزید بسیار معنادار است، به گونهای که بزرگترین ضربه به مجاهدین را جدایی بنی صدر و نتیجه بلافصل اقدام رجوی در همدستی با رژیم صدام می داند، باید توجه داشت که این همان بنی صدری است که مجاهدین با سرمایه گذاری استراتژیک بر روی آن قرار بود با جداکردن وی از حاکمیت بزرگترین ضربه را به جمهوری اسلامی وارد کنند و با تکیه به اتحاد با وی برای خود مشروعیت بین المللی دست و پا کنند.
در ادامه ابریشمچی با اشاره به مضرات انتخاب چنین سیاستی از جانب رجوی و این که اساساً مجاهدین را با فقدان تمام عیار مشروعیت سیاسی مواجه ساخت، با زبانی گلایه آمیز اذعان می کند که:
“شما سؤال کردید قیمت این موضوع را چگونه دادیم. قیمت را با انگهایی مانند ستون پنجم، پول گرفتن از دولت عراق، جنگیدن دوشادوش ارتش دشمن، یعنی ارتش عراق، (هنگامیکه ارتش آزادیبخش تأسیس شد) گرا دادن برای موشک زدن به شهرها و… بهایی سهمگین در زمینه سیاسی. البته کسی میتواند معنای این قیمت را بفهمد که ببیند رویارویی با این تبلیغات، چه انرژی و وقتی از این مقاومت را به خود اختصاص داد و چه بهایی را طلبید و چه وقتهایی که میشد صرف جنگ رودررو با رژیم کرد، صرف خنثی کردن این دروغها، برچسبها، تهمتها، لجنپراکنی و این جنگ سیاسی شد.”
سپس ابریشمچی، در مقابل این سئوال که چرا به رغم ادعای مجاهدین که به وسیله نیرو و تحرکات نظامی آنها، رژیم مجبور شد جام زهر را بنوشد و لذا بر اساس همان ادعاها و وعده ها بایستی نظام سرنگون شده و از بین می رفت، به ذکر شمهای دیگر از نتایج معکوس سیاست همدستی با صدام و رفتن به عراق برای مجاهدین می پردازد و می گوید:
” اما درباره این سؤال که چرا رژیم با وجود خوردن جام زهر، نجات پیدا کرد و هنوز حاکمیتش ادامه دارد، به نظر من، مردم ایران دو بدشانسی آوردند. موضوعاتی که شانسهای بسیار زیادی را به رژیم داد. یکی سیاست بسیار اشتباه و اقدام بسیار غلط از طرف دولت وقت عراق، برای اشغال کویت بود. کاری که در منطقه، شرایط را به نفع رژیم تغییر داد. یکی هم اشغال عراق توسط نیروهای ائتلاف و آمریکا بود. این دو عامل، هدیهها و امتیازهای بسیار بزرگی بود که به تصادف، توسط عراق و آمریکا در سینی نقرهای، به رژیم زهرخورده داده شد.”
بی هیچ تأملی گفتمان ابریشمچی در کنه خود گله گذارانه و دینامیزم سخنانش مبتنی بر بیان حماقتهای رجوی در اعتماد کردن به رژیم متجاوزی است که اساساً سیاستهایش در منطقه برضد استراتژی مجاهدین بوده است، هر چند به مدت بیست سال مجاهدین را زیر حمایت خود قرار داد!