عزم جزم خانواده ها برای ملاقات با بستگان خود، هراس عمیقی بر بدنه تشکیلاتی و بخصوص سران فرقه رجوی انداخته که با هر تزوبر و نیرنگی بتوانند مانع یک ملاقات معمولی و ساده خانواده ها و بخصوص پدران و مادران پیر با فرزندان و دلبستگانشان در درون فرقه و در نهایت تأسف وقتی قلم بدستان و مأموران آن فرقه دست به قلم می شوند و اسلام دمکراتیک که معلوم است آویختن و هم گرایی با آل سعود است و حمایت از گروهای تروریستی تکفیری مانند داعش، النصره، و… است و یا از جامعه بی طبقه توحیدی حرف می زنند که در مرحله کنونی محسوس و لمس نیست.
مصاحبه با مرتضی اکبری نسب که حدوداً در سال 1383 پسرش را در درون فرقه تحت فشار گذاشته که در نهایت منجر به خودکشی او شد و بعداً برای لاپوشانی حقیقت ماجرا علت آن را اعتراض به امریکاییها دانستند خود گویای این است که رجوی تنها از خانواده هراس و بیم دارد و با هر ادعا و یا ترفندی به نام رژیم و یا وزارت اطلاعات مانع دیدار آن ها با اسیرانشان است.
در مصاحبه اکبری نسب که سابقه او کار در پیشتیبانی و در حقیقت آشپزی در مقرها و قرارگاه های اشرف و دیگر قرارگاه بود و سوال و جواب رسانه فرقه با او نکاتی نهفته است که خوب است تیتروار به آن اشاره شود تا بدانیم که چرا و به چه علت رجوی خانواده را سم خود می داند و برای مهار و کنترل آن به چه دسیسه ای و به چه دامن های ناپاک که دشمنان ایران هستند متوسل می شود.
1-در این مصاحبه بار دیگر سعی شد که بلندگوهای نصب شده در قرارگاه اشرف از سوی فرقه برای نشیدن صدای مادران و پدران منکر می شود که صدها بلندگو در مقرها و به خصوص در جلوی درب اصلی قرارگاه نصب شده بود و خانواده ها برای این که با این حمله و جنگ روانی مقابله کنند مجبور شدند که تعدادی بلندگو همانند فرقه نصب کنند تا بتوانند حربه فرقه را بشکنند که البته به لحاظ تعداد قابل قیاس با امکانات فرقه نبودند.
2-بار دیگر فرقه رجوی از زبان اکبری نسب مدعی شد که خانواده ها که تنها خواستار ملاقات هستند عزیزان خود را به قصد شکنجه به پشت دیوار های لیبرتی آمده اند و این دروغ شاخ داری است که چطور می شود که خانواده ای که جگر گوشه اش در محیط فرقه ای رجوی است بخواهد صدمه یا آزار ببیند. آیا واقعاً رجوی شکنجه گر اعضا و افراد نیست که حتی جرأت ندارد اجازه ابتدایی ترین حق که تماس تلفنی است به اعضا بدهد تا بتوانند خانواده هایشان را از نگرانی دربیاورند؟
3-در این مصاحبه با زبان بی زبانی معلوم شد که حقیقت چیست و چرا اینقدر رجوی مانع ملاقات ها شده است. اکبری نسب اشاره می کند برخلاف اشرف کمیساریا هست و نیز سفارت امریکا اینجا در این قضیه دخیلند با دولت عراق مذاکره کردند و یاداشت تفاهم M.O.K امضاء کردند. اگر کمیساریا ونهادهای حقوق بشری هستند و یاداشت تفاهم امضاء کردند چرا رجوی اجازه نمی دهد زیر نظر کمیساریا و صلیب سرخ خانواده ها عزیزانشان را ملاقات کنند، پس معلوم است نهادهای حقوق بشری مثل رجوی عمل می کنند و اهمیتی به خواست خانواده ها نمی دهند.
4-معلوم است که رجوی به خاطر مزدوری و مراودات با امریکا پشتش قوی است که خود یکی از ناقضین حقوق بشر است. اما به دلیل معادلات سیاسی خود برای ملت های دیگر نسخه حقوق بشری تجویز می کند.
5-در این گفت و گوی رسانه فرقه به نام ایران افشاگر اذعان شد حتی اگر خانواده ای رژیمی نباشد و صادقانه اعلام کند رابطه ای با رژیم ندارد مجاهدین اجازه ملاقات را نمی دهد و با ترفند مرزبندی ما اجازه این کار را نمی دهیم. این نشانه این است نه موضوع رژیم است و نه برای جمهوری اسلامی این فرقه تهدیدی محسوب می شود بخصوص که الآن خود در داخل گروه با مشکلات زیادی روبرو هستند و رهبر این فرقه معلوم نیست از ترس جان در کجا و در کدام لانه موش خود را درگیر و جا انداخته است. این به صراحت نشان می دهد خانواده ها باطل السحر طلسم رجوی هستند. و اتهامات و ناسزاها به خانواده ها برای مهار مشکلات تشکیلاتی است که به طور ویژه سرتاسر این تشکیلات را پس از سقوط و اعدام صدام در بر گرفته است و فقط با حفظ نیرو و قربانی گرفتن از آنها انتظار دارد که با مظلوم نمایی اربابان خود را اطراف خود جمع کند و از مهلکه نابودی غیر قابل برگشت به علت تحلیل های نادرست و خط و خطوط شکست خورده بگریزد.
6-اکبری نسب که در قرارگاه های این فرقه آشپز بود و هست وقتی این مصاحبه را به عنوان برادر مجاهد (مجاهد آل سعود) خطاب می کنند که از صبح تا شب در آشپزخانه سر در دیگ و کفگیر به دست بود و این حرف ها معلوم است همانند سایر گفته ها، مقالات و مصاحبه ها متعلق به خودشان نبوده بلکه دیکته شده از فرقه ای است که از تمام افراد انگل وار استفاده می کند که در مناسبات معروف به خود سپاری مطلق یاد می شود.
7-خود آقای اکبری نسب یکی از قربانیان رجوی محسوب می شود که فرزندش را از اروپا فریب دادند و به عراق آوردند به دلیل مخالفت با ماندن در عراق و این که خواستار خروج از فرقه بود تحت فشار گذاشته و او مجبور شد خودسوزی کند. یاسر که جوان بود به گفته خیلی از اعضا و افرادی که در تیف بودند در نشست ها مخالف رجوی حرف می زد و این که دیگر ماندن در عراق توجیهی ندارد و او را که به خواسته اش تن ندادند در جاده ای قرار دادند که نام آن خودکشی بود و بلافاصله پدرش (آقای مرتضی) و دوستانش را به سیمای فرقه آوردند که شهادت اجباری بدهند که مشکل خود او بوده با امریکاییها که فرقه را تحریم کرده بودند و این ترفند در شرایطی بود که به دستور امریکا و ارتش آن کشور مایحتاج سازمان از قبیل برنج، قند، چای، و گوشت تأمین سوخت و قرارهای پزشکی انجام می گرفت و بیماران را به قسمتی از پادگان " آناکاندا " در فرودگاه (محل اسقرار ارتش امریکا) می بردند که در جنب فرودگاه بود.
8-هر چند به یمن مزدوری و حمایت امریکاییها، بعضی کشورهای منطقه و بعضی جناح های عراقی وابسته به عربستان و… رجوی مانع ملاقات خانواده ها و حق طبیعی و انسانی آن ها می شود بر خلاف تصورش (رجوی) خانواده ها هر گز تا کنون عقب نشینی نکرده و از حق و حقوق خود نمی گذرند و این سبب شده است که فرقه تروریستی رجوی که حتی دلش به جان کندن حاجیان ایران و کشورهای مسلمان نمی سوزد و عملاً در جبهه آل سعود نقش آفرینی می کند، با آوردن افراد سعی می کند از این فشار خود را خلاص کند که مطمئناً بیهوده خواهد بود.
9-مرزبندی با رژیم و این موضع گیری ها، مانند این که به خاطر نسبت خونی ما (فرقه رجوی) نمی توانیم علیه ملت و کشور و آرمان ها قدم برداریم. و این جملات را رجوی و سران از زبان این قربانی بیان می کنند، واقعاً خنده دار و یک خیمه شب بازی بیش نیست. وقتی رجوی هر کاری را برای رسیدن به قدرت کرده و می کند و برایش فرقی نمی کند که به چه کس و به چه به اصطلاح دولتی خود را بفروشد و در حال حاضر آل سعود جنایت کار منطقه را به خاک و خون می کشند و دولت های منتخب و مردمشان را تهدید می کنند. این گزافه گویی بیش نیست و خریداری ندارد.