مصاحبه سایت ایران قلم با آقای محمد حسین سبحانی
حمله تروریستی به کمپ لیبرتی محکوم است، اما مقصر کیست؟
سایت ایران قلم: با تشکر از شما آقای سبحانی که این فرصت را فراهم کردید تا در مورد بعضی از مسائل روز که به نظر میرسد اهمیت دارد با هم صحبت کنیم. ابتدا در مورد حمله نظامی به کمپ لیبرتی میخواستم از شما سؤال کنم زیرا متأسفانه براساس اخبار منتشر شده توسط سازمان مجاهدین و دولت عراق ۲۳ نفر از اعضای مجاهدین در این حمله کشته شدهاند و تعدادی نیز زخمی شده اند. اگر ممکن است در این مورد نظرتان را بفرمایید تا بحث اصلیمان را آغاز کنیم.
سایت ایران قلم: با تشکر از پاسخی که دادید، اجزه بدهید موضوع دیگری را مطرح کنم. حتماً مطلع هستید که شورای ملی مقاومت در اطلاعیه ای خبر داده است که دادستانی آلمان فردی به نام میثم پناهی را به اتهام جاسوسی احتمالی از سازمان مجاهدین برای رژیم جمهوری اسلامی دستگیر کرده است. خبرهایی که من از دوستان مختلف جداشده از این سازمان شنیدم این است که میثم پناهی در عراق و قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی بوده است. کمی موضوع مبهم میباشد. شما این موضوع را چگونه ارزیابی میکنید؟
محمد حسین سبحانی: بله من هم این اطلاعیه شورای دست ساز رجوی را خواندهام. موضوع بیشتر از این ابهامی است که شما میگویید من به این موضوع مشکوک هستم و بدون تردید یک پاپوش سازی جدید توسط فرقه مجاهدین و گشتاپوی این فرقه در آلمان میباشد که البته به نظر میرسد توانسته است آن را در مجاری قانونی آلمان در خلاء اطلاع رسانی شفاف پیش ببرد ولی کسانی که تجربه کار با فرقه مجاهدین را دارند بخوبی میدانند که این یک پاپوش برای افراد منتقد و ناراضی در درون سازمان مجاهدین و همچنین بیرون از سازمان مجاهدین میباشد. ما البته اطلاعات دقیقی از جزئیات ماجرا که به این، پاپوش سازی منجر شده است، نداریم ولی همین اطلاعیه شورای دست ساز رجوی به ما می تواند کمک کند که اصل ماجرا چیست؟
در این اطلاعیه فرد مورد اشاره در سایت اطلاع رسانی دادستان آلمان ” میثم پناهی “ معرفی شده است. من هم از دوستان مختلف که اخیراً از سازمان مجاهدین جداشده اند، شنیده ام که آقای میثم پناهی فردی بوده است که در عراق و قرارگاه اشرف و کمپ لیبرتی حضور داشته است و تقریباً میتوان قطعی دانست که وی فرزند دو عضو سازمان مجاهدین بوده است که در تشکیلات این سازمان در عراق به دنیا آمده است و مثل بچههای اعضای مجاهدین از سال ۶۸ به خارج از عراق منتقل شده و آواره این خانه و آن خانه و یا پایگاه های مغزشوی سازمان مجاهدین بوده است. مثل دختر من یا بچههایی افراد هم سن وسال من. پس وی در این سازمان بدنیا آمده است و در این سازمان بزرگ شده است و در عراق بوده است و به احتمال قوی فرزند، علیرضا پناهی با اسم مستعار فرهاد از اعضای قدیمی سازمان مجاهدین میباشد که احتمالاً اکنون همین آقای علیرضا پناهی در لیبرتی می باشد. حال به اطلاعیه شورای دست ساز رجوی نگاه کنیم. در این اطلاعیه میگوید:
” … میثم پناهی مزدور دستگیر شده و همدستانش سه سال و نیم پیش در اردیبهشت ۱۳۹۱(آوریل ۲۰۱۲) توسط سازمان مجاهدین خلق ایران از کمپ لیبرتی اخراج شدند…”
خوب این سؤال پیش میآید که اگر این فرد از سازمان مجاهدین اخراج شده و از کمپ لیبرتی اخراج گردیده است چگونه و چرا رهبری سازمان مجاهدین در آلمان اجازه داده است دوباره وی وارد تشکیلات بشود؟ چرا این اجازه را داده است؟ حال باید پرسید اساساً تشکیلات سازمان مجاهدین در عراق چه اطلاعاتی دارد که این جوان از نسل « کودکان خاکستری « که در سازمان مجاهدین بزرگ شده، پیدا کرده و به جمهوری اسلامی داده است. بعد کسی که می خواهد در یک سازمان و تشکیلاتی نفوذ کند باید خودش را کاملا همرنگ و همسو با آن تشکیلات و سازمان نشان بدهد در صورتیکه فرقه مجاهیدن می گوید سه سال قبل وی را اخراج کرده است، پس چرا وی را دوباره بکار گرفته است؟ مگر خود سازمان مجاهدین نمی گوید، همه اسامی ۳۴۰۰ نفر از اعضای مجاهدین به همراه عکسشان به اعتراف خود مجاهدین در دست دولت دست نشانده ایران، یعنی دولت مالکی بوده است. خوب از این اطلاعات بالاتر که خود رژیم دارد. آخه چه اطلاعاتی سازمان مجاهدین در آلمان دارد، که به معنای واقعی ارزش اطلاعاتی دارد؟ در ضمن روشن است که فردی که فرزند اعضای خود این سازمان بوده و به قول خود سازمان مجاهدین از این تشکیلات اخراج شده و از نظر سازمان سابقه منفی و نارضایتی در پرونده اش داشته، بعد از بکارگیری دوباره وی در درون تشکیلات طبعا وی را در معرض اخبار محدودتری قرار میداده اند. اما این اخبار محدود تر چه جنبه اطلاعاتی میتوانسته داشته باشد. همه افرادی که تجربه کار در تشکیلات سازمان مجاهدین را دارند میدانند که مسعود رجوی حتی فردی که بوی مسأله داری می داد، را هم خلع رده میکرد و دستور میداد در حاشیه تشکیلات کار کند. پس داستان این جوان قربانی چیست؟ پس نقشه گشتاپوی مجاهدین در این ماجرا چیست؟ به نظر من گشتاپوی فرقه مجاهدین از این پاپوش سازی چند هدف را دنبال می کند.
اولین هدف با انگیزه کنترل نیرو می باشد و اینکه میخواهد به بخش عظیمی از نیروهای مشابه مثل، میثم پناهی، که در معرض جدایی از سازمان میباشند و خود قربانی و سوخته شده توسط پدران و مادران خود که عضو سازمان مجاهدین هستند؛ کودکانی که از بدو تولد چوب پدران و مادران خود را میخورند و بخش قابل توجهی نیز از این کودکان سابق، و جوانان فعلی، در اروپا و آلمان مسقر هستند، میخواهد به این ترتیب زهر چشم بگیرد که شما هم میتوانید در معرض این اتهامات قرار بگیرید. ضمن اینکه این جوانان سوخته شده هنوز توان مالی کافی ندارند و احتمالاً مراحل حقوقی اقامت در آلمان را هم به صورت کامل طی نکرده اند و در شرایط و موقعیت ضعیفی قرار دارند و بهتر فرقه مجاهدین میتواند آنها را در دست داشته باشد و کنترل کند.
هدف دوم گشتاپوی فرقه مجاهدین این است که فکر میکند میتواند با این پاپوش سازی جدید، تلاش بیهودهای را که با و هزینههای گزاف توسط وکلای مختلف طی ۱۵ سال گذشته برای پاپوش سازی و پرونده سازی برای اعضای جداشده قدیمی در اروپا و آلمان راه اندازی کرده است، را با این شیوه پاپوش سازی به نتیجه برساند زیرا تا کنون با همه توطئه ها و هزینههایی که کرده و همچنین با هوشیاری مقامات آلمانی و شناخت کافی آنها با ترفند های مجاهدین، این فرقه نتوانسته است علیه اعضای جداشده پرونده ای را بسازد. حال فکر میکند شاید بتواند با این روش حقوقی هم برای اعضای جداشده قدیمی پرونده سازی کند و هم آنها را بترساند. غافل از اینکه اگر قرار بود من و امثال من بترسند، از سلولها و سیاه چال های مسعود رجوی و صدام حسین در سلولهای انفرادی قلعه اشرف و زندان ابوغریب می ترسیدیم.
من توصیه ام به مقامات آلمانی براساس تجربهام از درون این فرقه مجاهدین این است که نباید فریب شگردهای فرقه مجاهدین را خورد. سازمان مجاهدین چیست و چه اطلاعاتی دارد که به درد رژیم می خورد. خود مسعود رجوی و مریم رجوی اعتراف کردهاند که لیست اسامی همه افراد این فرقه به همراه عکسشان در دست دولت مالکی بوده است، همان دولتی که دست نشانده ایران قلمداد می شود. اینها همه ترفند هایی برای سرکوب و کنترل نیرو و حذف نیروهای مخالف می باشد. میثم پناهی و میثم های مشابه قربانی این سازمان می باشند. قربانی را دوباره قربانی نکنید. من صحبتم را با این پرسش به پایان می برم، شما یک لحظه فرض کنید عنصری به نام «عضو جداشده از سازمان مجاهدین «و روشنگری های آنها وجود نداشت، سازمان مجاهدین در شرایط کنونی این چنین به لحاظ اجتماعی و سیاسی در انزوا و انحطاط قرار گرفته بود؟ اگر چنین نبود، آیا ماهیت این فرقه تروریستی و خشونت طلب این چنین نزد افکار عمومی و مردم ایران و اروپا روشن و رسوا می شد؟ روشنگری های این قربانیان منجر به روشن شدن تاریکخانه مسعود رجوی در بغداد شد. بنابراین اهمیت این قربانیان آنقدر هست که مسعود رجوی برای پاپوش سازی علیه آنها هر چقدر که لازم باشد، هزینه کند.
سایت ایران قلم: ممنون از پاسخ شما. در پایان میخواستم بپرسم که شما در مورد این فرضیه ای که در ذهن من هست بپرسم. آیا به نظر شما نمی تواند اساساً فرد نامبرده که متهم است به جاسوسی احتمالی برای رژیم جمهوری اسلامی. عامل تشکیلاتی خود سازمان مجاهدین باشد برای پیشبرد نقشه اصلی رجوی. یعنی آگاهانه نقش جاسوس جمهوری اسلامی را بازی کند تا خط سازمان را پیش ببرد و به این ترتیب مقامات آلمان را هم فریب داده باشد و هم اهدافی که شما در بالا اشاره کردید، دنبال کند.
محمد حسین سبحانی: من فرضیه ای که شما مطرح میکنید را رد نمیکنم ولی ما به دلیل اینکه از جزئیات مسأله اطلاعی نداریم، باید اصل را بر این مسأله اخلاقی و انسانی بگذاریم که میثم پناهی یک قربانی هست.
سایت ایران قلم: با تشکر از شما برای شرکت در این گفتگو
محمد حسین سبحانی: من هم سپاسگذار هستم