چه کسی تصمیم گرفته که لیبرتی نشینان بتدریج کشته شود؟!

براستی خواسته رجوی ازاعضای ناراضی گرفتار در قرارگاه اشرف چه بود وبرای چه ما را درعراق با ترفندهای گوناگون نگاه داشت.  رجوی بعداز رفتن به زیر قبای صدام در سال 1365 و آشکار شدن نیات پلید وطن فروشی خود در صدد بود درکشورعراق آخرین هنرنمایی های خود را در زمینه هرنوع همکاری موردنظر برای صدام نشان دهد واذعان نماید که من بالاترین وفادار به شما و حزب بعث هستم.
 رجوی با مضحکه می خواست القا نماید که  دارای نیروی نظامی در سطح یک لشکردر کشور عراق است. ضمن اینکه به هر طریقی تلاش میکرد برای تبلیغات خود درخارج از عراق وانمود کند اپوزسیونی مهم بشمار می آید. او با این اقدامات سعی داشت به نیروهای فریب خورده  نزد خود که هر یک به نحوی در اردوگاه اشرف بودند، نشان دهد که سازمان  هم وجهه و فعالیت سیاسی  دارد.
 اما واقعیت این بود که رجوی بعداز شکست در انتخابات سال 59 درایران در یک سراب فریبنده  زندگی میکرد. او با شگفتی نفرت آوری همسر دوم خود که خانم بنی صدر بود را با بدور از هر پرنسیب انسانی طلاق داده وبا وادارنمودن طلاق برای مریم قجر عضدانلو، وی را به عقد خود بعنوان همسر سوم درآورد. او وی را هم ردیف سازمانی خود لقب داده و با حس وابسته ساختن اش بخود در صدد مغزشویی پیچیده ای تحت عنوان اسطوره ساختن از او با مفاهیمی همچون مریم نمونه وفا و صداقت به رهبری یاد نمود تا بتواند نیروهای فریب خورده سازمان را با اقدامات فرقه ای مراحل بعدی با خود همراه کند.  
ولی این شعار به اصطلاح برجسته سازمان یعنی " رهائی زن "  که یک روز مسعود رجوی ازآن داد سخن می گفت به مرور برای اعضای زن سازمان بعنوان یک سلاح کشنده استفاده شد که البته خیلی از آن زنها برای رهایی خود ناچار شدند درروابط غیراخلاقی غرق شوند تا بتوانند فشارهای فکری و روحی حاکم بر خود از سوی سازمان را خنثی نمایند. ودر جایی دیگر بعضی از اعضای زن بواسطه تحمل ناپذیری این وضعیت سخت در اشرف  تا مرز خود کشی نیز پیش رفتند. وگاها بخود کشی هم وادار شدند.  که میتوان در این میان به مینو فتحعلی، آلان محمدی و خیلی های دیگر اشاره نمود. این مفهومی فرقه ای از واژه آزادی زن ایرانی بود که رجوی با ازدواج اش با مریم میخواست به سایر زنهای سازمان بنمایاند.
 فی الواقع  مسعود رجوی در گذشت تاریخ بروشنی درحق زنان حاضر در تشکیلات ظلم کرد. او  آن ها را از کانون گرم خانواده هایشان در ایران و حتی خود قرارگاه اشرف از والدین و همسران و فرزندانشان به زور جدا ساخت . ودر مرحله آخر آنها را در یک قید و بند اجباری و کورکورانه ودر حضور مریم به عقد غیر قانونی و غیر انسانی خود درآورد. واین استفاده جنسی آشکار از گروگان است ومن به همین خاطر می گویم که ما درفرقه رجوی (سازمان مجاهدین) یک گروگان بودیم چه مردش وچه زنش.
آقای مسعود رجوی می دانست که بعداز بسته نگه داشتن درب خروجی اشرف  باید تمام مسئولان فرقه ای خود را تغییر دهد وبهترین گزینه روی کار آوردن زنها بود وبرای حفظ آن قشر نیاز بود آنها را ازهمسران خود جدا کند وآنها دیگر پشتوانه نداشته باشد وهمین کاررا هم کرد که عاقبت داستان باازدواج با شماری از آنها، بعنوان شواری رهبری به ایشان درجه داد وبا فریب که شما باید با مسعود راحتتر باشید برای تان عقد خوانی می کنیم واین گوشه ای از زندگی این گروگان ها می باشد که من در اینجا برای شما بازگو کردم اگر کسی دوست دارد از این بیشتر بداند می تواند خاطرات خانم سلطانی و سنجابی را بخواند که برای آگاهی زن های کشورمان شجاعت به خرج دادند تا نسل آینده در دام گروگان گیری های این فرقه نیفتند.
بلی رجوی تلاش می کرد گروگان ها را به هر قیمتی در کنار خود نگه دارد چون برای سرپوش گذاشتن به کارهای خود باید حفظ می کرد  تا به بیرون از اشرف بگوید که من دارای نیروی قوی در مقابل جمهوری اسلامی می باشم واز این گروگان ها شبانه روز کار می کشید تا هم گروگان ها سر گرم باشند وهم خوراک تبلیغاتی برای خود داشته باشد ونیاز فرقه رجوی، با گروگان های موجود برآورده می شد ولی چرا مجدداً گروگان گیری می کرد؟  چون این برای فریب نیروهای اسیر نیاز بود تا به آنها بگوید که تمام ایرانیان چشم به اشرف والان به لیبرتی دوخته اند وما گروگان ها،اول قبول کردیم که شاید ما از این فرقه برداشت غلطی پیدا کردیم اما یک روز یکی از گروگان های جدید، دست سران فرقه را رو کرد  وگفت خانم اروانی به من  گفته بود بعداز 3 ماه آموزش شما را به خارجه می فرستیم والان دو سال است که من دراشرف هستم، رجوی خندید!!! و گفت من هم برای سه روز آمده بودم و تا حالا اینجا هستم، اما دید که همه نفرات از فریبکاری اینها خبردار می شود گفت فهمیه بیا وایشان درصحبت های خود منکر این سخن شد.
این فرقه از 4 گروه تشکیل شده،گروه اول زندانیان سیاسی زمان شاه بودند که بعداز انقلاب رجوی دور خود جمع کرد وگروه دوم نفرات بعداز انقلاب هستند که آن زمان میلیشیا نامیده می شد درسال 60 شروع فاز نظامی، رهبران فرقه به این مجموعه قبولاندند که اگر شما از ایران خارج نشوید رژیم ایران شما را دستگیر واعدام خواهد کرد، چون تن شما به مجاهدین خورده است وبعضی ها را هم برای اثبات حرف رهبران خودشان لو دادند. آنها ناچار شدند تا از شهرهای خود به کردستان فرار کنند تا بتوانند جان سالم بدر کنند واین دسته از زمان انقلاب تا به امروز ازوضعیت ایران وخارج خبر ندارند وبزرگترین مشکل این گروه ترس از اعدام توسط رژیم است واگر دراین گروه، این ایجاد ترس نبود اساساً فرقه رجوی وجود نداشت واین گروه تشکل هسته مرکزی فرقه رجوی است این نفرات اگر چه خود گروگان اند ولی کمک کار حفظ گروگان ها هم هستند، گروه سوم نفراتی هستند که درزمان جنگ ایران وعراق اسیر شدند واین گروه چون در اردوگاه با این فرقه آشنا شده بودند وهرکسی از این فرقه حمایت می کرد از طرف دولت عراق تشویق می شد واین ها برای گذراندن اسارت خود درمکان بهتراز اردوگاه عراقی ها ویا برای فرار وارد تشکیلات فرقه رجوی شده اند که در این فرقه به اینها لمپن گفته می شود. این گروگان ها هیچ هویتی نداشتند وبه همین خاطر هنگام خروج یا در زندان ابوغریب بودند ویا در اشرف از دست رهبران فرقه خودکشی می کردند ودر زمان آزادی اسرا خیلی از این گروه از ترس اینکه بیاید ایران لو خواهد رفت وشاید رژیم ایران آنها رااعدام کند درآنجا ماندند ولی کسانی بودند که آن وقت به ایران آمدند درحال حاظر زنده ومثل بقیه اسرا حق وحقوق دریافت می کنند و گروه چدیگر از گروگانها کار یاب بودند که برای کار دریک کشوراروپایی به ترکیه آمده بودند وآنجا با گروگان گیر ها آشنا شده وبه آنها گذارندن یک دوره آموزشی وبعداز آن انتقال به خارجه را وعده داده بودند واین گروگان ها دراشرف حالت افسرده را دارند چون ضربه ای که گروگان گیرها با اعتماد به آنها زده اند قابل جبران نیست واین باعث شده از این گروه انسانهای افسرده بسازد. واقعیت تلخ اما تجربه گران بها است که باید هوشیار باشیم وفریب گروگان گیرهای حرفه ای را نخوریم واین نفرات امروزه با گذشت سن از آنها دوراه درسر راه خود میبینند. یا فرار کنند واین کار برای آنهایی که از سالهای 60 دراین حصار بودند سخت است. با این سن سال کجا بروند ومسعود خان هم متوجه این داستان شده است که دراسارت نگه داشتن آنها راحت است ومشاهده میکنیم که این افراد در روزهای اخیر بیشترین تلفات را درحمله به کمپ لیبرتی داده اند.
سیروس  
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا