۱- رجوی و دار و دسته اش به صورت هماهنگ و در یک خط واحد، تلاش دارند تا مراجعه بینتیجه خانواده ها به کمپ لیبرتی برای دیدار با فرزندانشان را زمینه ساز این حمله معرفی کنند. طرح موضوع مراجعه به خانواده ها که هم در پیام رجوی وهم در بیانیه شورا آمده، نشان از اهمیت مسئله برای رهبری مجاهدین دارد که بی شک حاصل جمع بندی وضعیت روحی و روانی اعضای باقی مانده در این کمپ و تمایلشان برای پیدا کردن یک راه فرار از این قربانگاه است.
۲- به جز کسانی که نان مجاهدین را می خورند و در قتل ساکنان لیبرتی سهیمند، هیچکس نقش مستقیم رجوی به دلیل نگه داشتن این افراد در عراق را در قتل آنان نادیده نگرفت و همه به درستی به آن اذعان کردند. عجیب است که همین افراد به نقش رجوی در اعدام زندانیان در سال ۶۷ و خط وی برای مصاحبه نکردن که دقیقاً چیزی شبیه نگه داشتن نیروها در عراق بود اشاره نمی کنند!
۳- سر و صداهای باند رجوی و به سر و روی این و آن پریدن که قبلاً فلان تحرک و فلان نشانه را گزارش کرده بودیم و چرا عکس العملی نشان ندادید، اولاً نشان می دهد که این نشانه ها و علائمی که امروز از آن سخن می گویند یا برای خودشان هم اهمیتی نداشته است – که اگر میداشت باید اقدامی عاجل برای نجات جان آن افراد می کردند- و یا در انتظارچنین رویدادی بودند تا از آن بهره برداری تبلیغاتی کنند.دوماً به رغم محکومیت این اقدام از سوی وزیرامور خارجه آمریکا و دبیرکمیسیاریای عالی پناهندگان ملل متحد، مشخص است حتی جان این افراد تا موقعی که آنان در چارچوب چنین گروهی با این سوابق ننگین و مواضع ننگین تر قرار داشته باشند برای کسی اهمیت ندارد. سالها پیش آمریکا حاضر بود به تمام آنها به شرط نفی وابستگی به این گروه پناهندگی بدهد اما رجوی اجازه نداد و مانع آن شد، زیرا می دانست که تنها سرمایه اش برای برپا نگه داشتن تشکیلاتش و منافع شخصی اش خون همین افراد بیچاره و بدبختی است که در عراق نگه داشته است.
۴- این رویداد نشان داد که تهدیدهای توخالی رجوی نظیر آنچه بعد از تخلیه خفت بار اردوگاه اشرف انجام داد، نه ما به ازای عملی دارد و نه کسی وقعی به آن می گذارد، واقعیت آن است که کمپ لیبرتی به یمن حماقت رجوی، تبدیل به یک هدف ثابت شده است و تا هنگامی که این افراد عراق را ترک نکنند، همچنان محل خشم و انتقام مردم عراق خواهد بود.
۵- تا حال حاضر و به واسطه هزاران مرحله آزمون مختلف، اثبات شده است که رجوی از غریزهاش پیروی می کند، هوسباز و هیستریک است و با غوطه خوردن در مالیخولیا، لجبازی احمقانه ای را پیشه کرده که حاصل آن قربانی شدن افرادی است که به او اعتماد کردهاند. اثبات شده است که به طرزغیرمسئولانهای با تخیلاتی به نام تحلیل در انتظار«تشدید تضاد جهان علیه جمهوری اسلامی» و یا پدیده موهومی به نام « قیام مردم» و … نشسته تا بلکه تغاری بشکند، ماستی بریزد، جهان گردد به کام کاسه لیسان؛ وگرنه می بایست تا به حال هزاران بار با درک واقعیات و الزامات زمان و برحسب نصایحی که دو عضو برجسته شورا و پیشینیان آنها به او داشتند، تغییر موضع می داد و جرأت تجدید نظر میداشت که کمترین نتیجه آن حفظ جان اعضای گروهش بود- تنها چیزی که برایش اهمیت ندارد- اما این بار نیز با خوشحالی در باره این که ضربه کمرشکن نبود و آماده کارزارهای بعدی باشید، نشان داد که حماقتش مافوق تصور و بی مسئولیتی اش مثال زدنی است. بر این اساس به تمام نهادها و اشخاصی که در مظان وظیفه حفاظت و حمایت از باقی ماندگان گروه رجوی در عراق و در کمپ الحریه هستند باید یادآوری نمود که نه مسئول پاسخگویی به حادثه پیش آمده هستند و نه لازم است که اقدام تأمینی خاصی را انجام دهند؛ تنها کاری که باید انجام دهند درک این واقعیت است که این افراد دارند تاوان ماجراجویی های رجوی را می دهند و اگر میخواهند کاری اساسی انجام دهند، برخلاف باور تبلیغاتی که گمان می رود که کنترل این کمپ در دست ارتش عراق و یا کمیسیاریای عالی پناهندگان است؛ باید کنترل این کمپ را از رجوی بگیرند!