مقاله ای با عنوان “زگیل های بی خاصیت” به قلم فردی به اسم “جواد پوینده” ظاهرا از استکهلم به تاریخ ۱۶ آبان در سایت آفتابکاران و به تاریخ ۱۷ آبان ۱۳۹۴ در سایت موسوم به “اتحاد زندانیان سیاسی متعهد به سرنگونی” درج گردید که تصمیم گرفتم مختصرا به آن بپردازم چرا که یک نمونه بارز رفتار فرقه ای علیه منتقدان و مخالفان است. از این دست مقالات این مدت زیاد دیده ام که روی سخنم با نویسندگان همه آنهاست.
در این مطلب عکسی با تصاویر آقایان محمد رضا روحانی، کریم قصیم، اسماعیل یغمائی، و ایرج مصداقی چاپ شده که در وسط آن آرم پرچم جمهوری اسلامی نقش بسته و عبارت “خودفروشان” در زیر آن درج گردیده است. نویسنده همچنین در متن به خانم عاطفه اقبال، که ظاهرا جرمش اینست که برخلاف خواست و نیت مسعود رجوی تلاش میکند تا جان ساکنان اردوگاه لیبرتی را نجات دهد، اشاره کرده و همه آنها را مزدوران اجاره ای و پادوهای وزارت اطلاعات نامیده است.
کسانی که در فرقه مجاهدین خلق بوده اند میدانند که بر اساس دکترین رجوی بالاترین جرم ممکن در این فرقه جدا شدن و خصوصا مخالفت با رهبر خود انتصابی، مادام العمر، و تام الاختیار آن است که مجازات آن به تأکید مکرر شخص مسعود رجوی و همچنین مریم رجوی و سایر مسئولین قطعا اعدام می باشد. البته گفته شده از آنجا که در شرایط فعلی این اقدام به مصلحت فرقه نیست انجام آن به بعد موکول میگردد. یعنی حکم سرجایش هست اما زمان آن تا مناسب شدن شرایط به تعویق می افتد.
خانم مارگارت تالر سینگر در کتاب معروف خود با عنوان “فرقه ها در میان ما” اشاره میکند که یکی از خصوصیات بارز فرقه ها اینست که تاب تحمل جداشدن یا مخالفت اعضا را ندارند. آنان اعضای سابق خود را به هر وسیله ممکن از جمله جنگ روانی، پاپوش دوختن های حقوقی، مزاحمت های اجتماعی، آزار و اذیت بستگان، برخورد فیزیکی، و حتی حبس و شکنجه و قتل از سر راه بر میدارند. آنان هرگز وارد بحث منطقی با منتقدین خود نمی شوند بلکه فقط با توهین و افترا و سرکوب با آنان روبرو می گردند.
اعضای سابق سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت یک ویژگی منحصر به فرد مشترک دارند. آنها بهتر از هر کس دیگر به عمق فریبکاری و در عین حال سلطه جوئی مسعود رجوی پی برده و او را بهتر می شناسند. به یمن تلاش این جداشدگان، چهره واقعی مسعود رجوی به عنوان یک رهبر شیاد فرقه ای بهتر شناخته شده و حربه فریب تا حدودی از دستش گرفته شده است. دامی که رجوی برای خیلی از جوانان پهن کرده بود با تلاش این افراد خنثی گردیده است.
این افراد اتفاقا با عنوان اعضا و هواداران سابق وظیفه دارند تا تجربیات گرانبهای بدست آمده از صرف سالیان دراز از عمر خود با یک فرقه مخرب، که از شیوه های فریب و ارعاب برای جذب و حفظ و کنترل نیرو استفاده میکند، را در اختیار عموم قرار دهند و ذهن خصوصا جوانان را نسبت به این موارد روشن نمایند. این کاری است که تنها آنها بر اساس تجربه شخصی خود می توانند انجام دهند و از دست کس دیگری ساخته نیست. البته مقابله با یک فرقه مخرب، که وقاحت و دریدگی شاخصه اصلی آنست، کار ساده ای نیست و به همین دلیل هر کسی نمی تواند پا به این میدان بگذارد.
آسیب دیدگان یک شارلاتان چه وظیفه ای دارند و معمولا چکار میکنند؟ آنان تلاش می نمایند تا کلاهبردار مربوطه را رسوا کنند تا دیگر کسی فریب شعارهای به ظاهر مقبول او را نخورد و اسیر و گرفتار وی نشود. کلاهبردار برای ادامه فریبکاری البته حربه ای به غیر از تهمت زدن به آسیب دیدگان مربوطه که او را افشا کرده اند ندارد.
مسعود رجوی همیشه جداشدگان فرقه اش را خصوصا اگر لب به سخن باز میکردند زالو خطاب میکرد. حالا تعبیر سابق رجوی به زگیل تغییر یافته است. اما این ترفندها دردی از دردهای بیشمار فرقه درهم شکسته و به بن بست رسیده مجاهدین خلق، که این سالیان فی الواقع به مزدور اجاره ای بین المللی تبدیل شده، دوا نمیکند. زالو یا زگیل واقعی بر تن مبارزه مردم ایران برای رسیدن به آزادی و عدالت اجتماعی کسی است که بالاترین پتانسیل مبارزاتی این نسل را به هدر داده و دست بردار هم نیست، که البته در این رابطه تمامی شخصیت ها و سازمان های برجسته اپوزیسیون ایران از هر نوع، و نه گروه های ساخته و پرداخته مجاهدین خلق که بیش از یک اسم چیز دیگری ندارند، متفق القول هستند.
رجوی باید پاسخگوی بلاتکلیفی فعلی سازمان باشد چرا که او تنها تصمیم گیرنده طی این سالیان بوده و کسی جرأت مخالفت و حتی سؤال از وی نداشته است. او به امید و اعتماد مطلق همین اعضا و هواداران سابق خیانت کرده و باید جواب پس بدهد. همه میدانند که بحران نیروئی در درون فرقه بیداد میکند و پریدن به این و آن هرگز مشکل اصلی را حل نخواهد کرد. شخص رجوی مسبب اصلی این بحران بوده و البته قضیه هرگز به گونه ای که رجوی میخواهد تمام نخواهد شد.
تا جائی که مطالب فعالان فوق الذکر را مطالعه کرده ام تاکنون چیزی جز واقعیات به صورت منطقی و متین نگفته و ننوشته اند، و برعکس توجیه گران فرقه ای، با بیانی بدور از اخلاق و فرهنگ عامه و بدون کمترین بحث منطقی، به شانتاژ و سرکوب لفظی پرداخته اند. آیا در تمامی مقاله یاد شده که مملو از اتهامات واهی است یک جمله حرف منطقی و عقلانی یافت میشود؟
اعضا و هواداران سابق سازمان مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت وظیفه شان را سوا از حرف های این و آن ادامه خواهند داد، هرچند بسیاری سکوت کرده باشند.