من فاطمه ظفری خواهر محمدعلی ظفری اسیر در بند تو هستم، با چه اشتیاقی برای دیدن برادرم که سالیان زیادی در انتظار دیدن او می سوزم به عراق آمدم که شاید او را ببینم اما متاسفانه تو این دیدار بین یک خواهر مشتاق با برادری غریب و تنها را دریغ کردی. و اسمش را می گذاری مبارزه!
هرچه فکرمی کنم متوجه نمی شوم منظور از سازمان آزادیبخش مجاهدین خلق چه رابطه ای با کارها و حرف های رجوی دارد.کدام آزادی را به دیگران بخشیده است؟ و کدام مجاهدتی دارد؟ آزادی یعنی در حد توان شرایط و ابزار زندگی را برای دیگران فراهم کنی نه اینکه آنها را از همه چیزهایی که باید داشته باشند محروم کنی به عناوین مختلف، دروغ، وعده های پوچ و بی اساس آنها را فریب داده و در بند نگه داشته ای تا از وجود آنها به نفع خودت بهره برداری کنی.
کار، خانواده، تفریح، ارتباط بادیگران، تردد در شهر، مسافرت، استقلال، همسر، و… همه اینها ممنوع. این یعنی آزادی؟!
مجاهدین یعنی جهاد کنندگان در راه خدا، میهن، ناموس، دین، شما برای کدام یک از اینها مبارزه می کنید. که نام مجاهدین را انتخاب کردی؟!
کشوری که با او در جنگی و دشمن می دانید ایران است. و تو وطن فروش و خیانت کار که بر علیه کشور و ملتی که تو هم زمانی آنجا زندگی کردی و ایرانی هستی مبارزه می کنی. توهم مثل سرکرده داعش بویی از اسلام و انسانیت نبرده ای که با هم دینان و هم وطنان خود می جنگی و تو رجوی با سوء استفاده از آزادی و شهادت دیگران را هم گول می زنی. به بهانه مبارزه و مقاومت چه داغ هایی که بر دل خانواده ها نگذاشتی. چه شکنجه های روحی و روانی که روا نداشتی به دیگران و چه جوان ها که پرپر نکردی حال کدام آزادی؟ کدام مجاهدت؟ این رفتارها ضد حقوق بشری است اگر نفهم نبودی متوجه می شدی ولی هنوز فرق خوب و بد را تشخیص نمی دهی چگونه خود را رهبر گروه میدانی.
زندان بان، شیاد، دروغگو، منافق ، ظالم، و وو… به شخصیت تو بهترمی خورد تا صفات انسانی.
این قدر بدجنس و پستی که بعداز گذشت حدود یک ماه از موشک باران لیبرتی هنوز اسامی مجروحین را اعلام نکردی. تا با دیدن عکس یا اسم فرزندانشان خانوده ها کمی آرام بگیرند.
من مانده ام این همه رذالت و پستی برای چیست؟! منتظر می مانم تا روزی که خداوند تقاص کارهایت را بگیرد و به سزای کارهای ناشایستت برسی و همیشه نفرین خانواده ها بر تو و همراهانت خواهد بود.