خانم اربابی (مادر جواد عرب درگی) درباره خانواده تان و بخصوص جواد بگویید.
– پدر جواد ارتشی بود و در سال 53 فوت شد. من هم که خانه دار بودم بچه های من از کودکی کارمی کردند تا کمک خرج خانواده باشند.
جواد هم که متولد مرداد 1348 بود نیز وقتی اینجا بود درس می خواند و تابستان ها بنایی و یا در رادیو سازی کار می کرد.
جواد بچه مذهبی و آرامی بود و علمدار امام حسین (ع) و همینطور والیبالیست خوبی هم بود، که شنیدم در آنجا هم والیبال آموزش می دهد.
آیا در این مدت با شما تماس گرفت؟
– یک بار وقتی میرجاوه بود تماس گرفت و گفت که بادوستانش رفته آنجا برای فروش کالا و تا چندروز بعد برمی گردد اما دیگر هیچ گاه برنگشت. یک بار هم دوسال قبل بعد از زلزله سراوان تماس گرفت.
تاکنون چه اقداماتی برای رهایی فرزندتان از زندان رجوی انجام داده اید؟
– من چهار بار برای ملاقات پسرم به عراق رفتم، اولین بار سال 1382رفتم که موفق به دیدار فرزندم شدم اما نتوانستم پسرم را از آنجا برگردانم. سه بار هم سال 1390و بعد از آن جلوی درب زندان اشرف رفتم اما رجوی نگذاشت فرزندم را ببینم.
تقاضای شما از مجامع بین المللی چیست؟
– من یک مادر هستم و چه تقاضایی جز فراهم ساختن دیدار فرزندم دارم.
– آزادی برادرم را می خواهم چون دیدارش برای ما امید بخش است.از نمایندگان سازمان ملل می خواهم وقتی با زندانیان رجوی دیدار می کنند به آنها بگویند که خانواده هاشان مشتاق دیدار و بازگشتشان هستند. لطفاْ صدای مارا به برادرم برسانید.
برای فرزند تان چه هدفی داشتید و اگر بازگردد چه خواهید کرد؟
– من آرزو داشتم جواد درس بخواند و دکتر شود ولی این آرزویم بر باد رفت اما اگر جوادم برگردد برای بازگشتش جشن می گیرم و دامادش می کنم تا بعد از مرگم آرامش بگیرم، زندگی من برای جواد است.
الهی هیچ مادری این داغ را نبیند.
برای فرزندتان چه پیامی دارید؟
– جواد جان رجوی و دیگر سران مجاهدین 25 سال عمرت را برای هیچ هدر دادند.فکرشما ها را بسته اند و در دنیایی بیهوده مصرفتان می کنند، پسرم از اینها جدا شو حتی اگر به ایران نمی آیی.لااقل ادامه عمرت را تباه نکن.اگر به ایران بیایی جمهوری اسلامی هم کاری با تو ندارد، خیلی از دوستانت که جدا شده اند تشکیل زندگی دادند و خوشبخت هستند. من و همه خواهر ها و برادرهایت به همه لحاظ حمایتت می کنیم.
نظرتان در باره فرقه رجوی و مناسبات درون فرقه ای مجاهدین چیست؟
– مریم و مسعود رجوی دو ظالم از خدا بی خبرند که قفسی ساختند و جوانان را از خانواده هاشان جداکردند.خودشان در خارج زندگی می کنند و زندگی دیگران را تباه کرده اند.
آنها مثل بوقلمون هستند، و برای منافعشان دست به هر خیانت و جنایتی می زنند، آنها با صدام هم قسم شدند تا مردم ایران را نابود کنند و جوانان مارا شهید کردند، و این دو حیوان کثیف و هوس باز امروز نوکری داعش را می کنند.
شکر خدا که رسوا شدند و کارهای کثیفشان افشا شده است، عاقبت آنها از صدام هم بدتر است کاخ های صدام را دیدید که چطور امروز لانه سگ ها شده، مسعود رجوی که دیگر عددی نیست.
انشالله بزودی لیبرتی هم نابود می شود و پرونده گروه مجاهدین برای همیشه بسته خواهد شد.