فرقه رجوی را بیشتر بشناسیم

یکی از شاخص های تفکر فرقه ای این است که هیچ حرفی و نظری به غیر از حرف و نظر مسئول فرقه و تشکیلات را درست و صحیح نمی داند. تنها رجوی مسئول فرقه است که واقعیت محض را درک کرده و هرگز اشتباه نمی کند و مصون از خطاست و هرگز نبایستی مورد انتقاد قرار گیرد. همه افراد در تشکیلات فرقه ای رجوی مورد شدیدترین انتقادات و توهین ها و افترائات قرار می گیرند اما مختصری کم گذاشتن از احترامات به شخص مسعود رجوی موجب عواقب وحشتناک می شود.
هیچ کس مانند رجوی در برابر انتقاد و مخالفت ضعیف و درمانده نیست. کمترین مخالفت و انتقاد او را چنان خشمگین می کند که به حتک حرمت و پرده دری می پردازد. با مراجعه به ادبیات لمپنی فرقه رجوی در برابر مخالفان و منتقدان، خصوصا جداشدگان از این فرقه، کاملاً مشخص می شود که این فرقه توان پاسخگویی به کوچکترین و کمترین انتقاد را ندارد و حتی در برابر ساده ترین سوالات که هر کسی می تواند در برابر آنها قرار گیرد به دشنام و افتراء رو می آورد. فرقه رجوی هرگز به سوال مخالفان و منتقدان از خود پاسخ نمی دهد بلکه سعی می کند شخصیت فرد مقابل را تخریب و خرد کرده و او را سرکوب نماید.
همین شیوه در داخل تشکیلات هم مورد استفاده قرار می گیرد. حتی فکر کردن به اینکه احیانا بشود رجوی را مورد انتقاد یا سوال قرار داد برای یک عضو مانیپوله شده تشکیلات غیر ممکن است.
رجوی از نظر فرقه اش بهتر و بیشتر از هر کس دیگری می فهمد و می داند و لذا تنها او شایسته تصمیم گیری است.
از نظر فرقه ها جائی در میانه وجود ندارد و این را رجوی بارها و بارها در نشست های مختلف تکرار کرده است.
تفکر " یا با ما یا بر ما " دقیقاً یک اندیشه فرقه ایست که بسیاری از رهبران فرقه ها در دنیا آن را عنوان نموده اند. از نظر رجوی افراد به دو دسته تقسیم می شوند.
یا با افکار او موافقند و یا اگر نیستند حتماً همدست دشمن که به زعم او حکومت ایران می باشد هستند. مروری بر ادبیات سیاسی فرقه رجوی این موضوع را به خوبی اثبات می کند. آیا کسی بوده که با رجوی مخالفت کرده یا به او انتقاد نموده یا حتی از او سوال کرده باشد و رجوی یا فرقه اش در جواب او را مزدور و خائن و غیره نخوانده یا او را سر به نیست نکرده باشد؟ که نمونه‌هایی از این دست در فرقه سربه نیست شده اند یا به معنای دیگر تصفیه شده اند بسیار است.
محققان علوم اجتماعی و روانشناسی در حوزه فرقه ها روی این تفکر سیاه و سفید فرقه ای بسیار بحث کرده و آن را یکی از بارزترین خصوصیات فرقه ای دانسته اند. تفکر سیاه و سفید داشتن و همه چیز را در دو سر طیف دیدن و جائی برای میانه قائل نشدن دقیقاً یک تفکر و برداشت کودکانه از قضایاست.
این مسئله همچنین نشان می دهد که مسئولین فرقه ها با خصوصیات نارسیستی دقیقاً در عالم کودکانه سیر می کنند و همه چیز را از این دریچه می نگرند. محققان در این خصوص که مسئولین تشکیلات در فرقه ها در عین حال که فوق العاده هوشمندانه عمل می کنند اما در واقع در کودکی خود سیر می کنند بسیار بحث کرده اند. همچون کودکی که در ذهن خود بازی می کند آنان عالم را تصویر کرده و به سمت آرزوهای خود می روند و متاسفانه عده زیادی را هم به دنبال این سراب می کشانند.
مروری بر سخنرانی های مسعود رجوی به خوبی نشان می دهد که چقدر دور از واقعیات و کودکانه و حتی ابلهانه قضایا را تجزیه و تحلیل نموده و نتیجه گیری می کند. تاکنون تمامی نتیجه گیری ها و پیش بینی هایش غلط از آب درآمده اند اما با ایجاد فضای فرقه ای و استفاده از کاریزمای خود که هر مسئول تشکیلات فرقه ای می بایست آن را داشته باشد توانسته است از پاسخگوئی فرار کرده و همچنان اعضای فریب خورده خود را در اسارت ذهنی نگاه دارد. برای کسی که از بیرون نگاه می کند افکار او فوق العاده سخیف و دور از واقعیت اند اما برای اعضای مانیپوله شده حقیقت محض پنداشته می شود.
رجوی در ذهن پیروانش به جای خدا بر روی زمین نشسته است اما کسانی که هنوز مانیپوله ذهنی نشده اند خوب متوجه می شوند که وضعیت فعلی فرقه رجوی که به لحاظ اجتماعی که به منفورترین نیروی اپوزیسیون تبدیل شده و به لحاظ سیاسی که دشمنان قسم خورده جمهوری اسلامی هم رویش سرمایه گذاری نمی کنند و به لحاظ نظامی هم که همیشه ادعا رجوی بود هیچ حرفی برای گفتن ندارد.
چیزی به غیر از عملکرد به غایت اشتباه شخص مسعود رجوی که تنها تصمیم گیرنده در فرقه و شورای باصطلاح ملی مقاومت و ارتش باصطلاح آزادیبخش بوده است.
 

خروج از نسخه موبایل