مهدی ابریشمچی یکی از خونخوارترین و جنایت کارترین افراد فرقه بدنام رجوی که تاریخ بشریت جنایت های او را ثبت و ضبط کرده است، در صحبت های خود به 30 دی اشاره کرد و گفت: اگر از من سوال کنید که مهم ترین وقایع تاریخ مردم ایران در دهه اخیر- تا آنجایی که به سرنوشت خلق و آزادی در ایران مربوط می شود چیست، من بدون تردید جواب می دهم: اولاً، نجات جان مسعود و در نتیجه یک مبارزه بین المللی به رهبری کاظم رجوی.
کسی نیست به این مردک نگون بخت که بازیچه دست رجوی شد و حتی به او رحم نکرد و بزور همسرش را از او گرفت و او را خار و ذلیل کرد تا جایی که در وقت عقد و ازدواج مسعود همیشه در حجله و مریم خانم، کف می زد و با دهان کف آلودش بر خلاف میل باطنی از ترس این که مبادا جانش هم بگیرد وانمود می کرد که شادی می کند در حالی که می دانست رجوی او را در زیر چکمه هایش له کرده است. به روی خودش نمی آورد و به این داماد همیشه در حجله تبریک گفت.
حال می خواهد از رجوی خود فروخته دفاع کند به جای این که حقیقت را بیان کند و بگوید همکاری مسعود با ساواک باعث شد که محمد حنیف و سیزده نفر از بنیانگذاران سازمان توسط ساواک اعدام شدند که آن ها را فدای جان بی مقدار خود کرد، می گوید: کاظم رجوی برادر مسعود جان رجوی را نجات داد.
کاظم رجوی که سفیر ایران در سازمان ملل بود در آن زمان پرویز ثابتی معاون ساواک در سوئیس با کاظم رجوی ملاقات و او را به عنوان کارمند ساواک استخدام کرد که خود کاظم رجوی در صفحات شورا نشریه مجاهد در سال 1359 به این مسئله اشاره ای کرده و گذشته خود را مانع فعالیت فعلی خود نمی دید، بنابراین، مسعود رجوی با کمک برادرش کاظم به ساواک معرفی و به همکاری با ساواک گمارده شد که گواه محکم این قضیه منجر به دستگیری تمام سران مجاهدین و اعدام آنان شد و تنها مسعود ماند برای ادامه خیانت هایش در حق وطن و ملت ایران.
ابریشمچی به وقایع مهم دیگری در سی دی 1357 آزادی رجوی از زندان اشاره کرد، نفرین بر آن لحظه و ساعت که این دراکولای خونخوار که فقط با خون جوانان تغذیه می کند از زندان آزاد شد که آن را باید بدترین تاریخ در انقلاب ایران اسلامی یاد کرد که این جانی شرور باعث شد که خون ده ها هزار انسان بی گناه ریخته شود.
البته، ابریشمچی می دانست اگر با سیاست های غلط رجوی مخالفت کند و کوچکترین اشتباهی بکند رجوی جانش را می گیرد چون ذات او را بیشتر از هر کس می شناخت، حال می داند که جز چاپلوسی از مریم و مسعود راهی برایش نمانده، او آنچنان با همدستی رجوی غرق در جنایت است که خارج از فرقه یک روز زنده نخواهد ماند، پس طبیعی است که اگر می گوید: من و مجاهدین عاشق مسعود هستیم.
در جای دیگر به رجز خوانی ادامه داده و می گوید، مسعود عالی ترین توان را در تشخیص تضاد و مشکل اصلی و ارائه عالی ترین راه حل ممکن برای آن تضاد، در رهبری مبارزه مردم ایران برای آزادیخواهی دارد و این واقعیت، خودش را در جای جای تاریخچه سازمان ما و شورای ملی مقاومت و همین طور نبرد خلق مان برای آزادی، نه یک بار و دو بار، بلکه بارها و بارها نشان داده است.
به این نکته درست اشاره کرده است، هر از گاهی از لانه موش بیرون می خزد و نگاهی به اطراف انداخته و نه یک بار و دوبار، بارها و بارها این حرکت تکرار کرده است.
ابریشمچی، در جای دیگر می گوید، من و ما (خودش و سران فرقه) در توصیف و تشریح این امر راجع به مسعود و پاسخ به سوالی که در جستجویش هستم و هستیم، خطبه 86 امام علی (ع) اشاره می کند و می گوید: وقتی من این خطبه را می خوانم، احساس می کنم علی (ع) سیمای مسعود را ترسیم می کند.
لعنت بر تو و آن دل سیاهت باد که با آن دهان کثیفت اسم مبارک امام علی (ع) را بر زبان می آوری و خونخوارترین و درنده ترین حیوان تاریخ خلقت جنگل را با امام (ع) مقایسه می کنید و فکر می کنید که این گزافه گویی و چرندیات شنونده و خواننده ای هم دارند.
در جای دیگر به هزیان گویی می پردازد و می گوید، رجوی خودش و تنها خودش در مقابل هر نوع گرایش انحرافی ایستاد و باعث شد که همه ما هم، در تمامی سطوح وارد مسیر صحیح بشویم.
چه مسیر صحیحی که به فروپاشی کامل ارتش به اصطلاح آزادی و متواری شدن سران فرقه به اروپا و خزیدن رهبری دانا به لانه موش انجامید، این تشخیص صحیح و درست مبارک باد.