روزنامۀ عراقی «کل الاخبار» – پنجشنبه ۸ بهمن ۹۴ – ۲۸ ژانویۀ ۲۰۱۶
یک صفحۀ کامل خود (صفحۀ ۱۰) را به اخبار فعالیتهای خانواده های متحصن جلوی کمپ لیبرتی و مصاحبه با آنها همراه با تصاویری از آنان اختصاص داده است:
تیترهای درشت بالای صفحه:
تعدادی از خانواده های ایرانیان دربند و اسیر کمپ لیبرتی برای «کل الاخبار» از ماجراهای تراژدیک درد و رنج فرزندانشان صحبت کردند:
مادران و پدرانی که علیرغم همۀ شرایط و دشواریها با اشتیاق به دیدن عزیزانشان چشم دوخته اند؛ ولی چه کسی آرزوهای آنها را برآورده می کند؟
دولت عراق و سازمان ملل متحد و همۀ سازمانهای بشردوست باید به «سازمان مجاهدین خلق» فشار بیاورند که کمپ «لیبرتی» را از زندانیان و اسیران خالی کند
کل الاخبار / بخش تحقیقات / عکسها از علی سلمان
زنان و مردانی از سنین مختلف از شهرهای مختلف ایران (قزوین، قم، شیراز، تهران وو…) به بغداد آمده اند.اشک مجالشان نمی دهد. دلهایشان مالامال از شوق و بیقراری و حسرت و اندوه است با این امید که روزی با عزیزان دلبند خود دیدار کنند عزیزانی که سالهای طولانی و برخی از آغاز جنگ عراق و ایران در سال ۱۹۸۰ توسط «سازمان مجاهدین خلق» در کمپ لیبرتی در بغداد به بند کشیده شده و زندانی هستند. کمپ سابق آنها اشرف نام داشت.
رهبران «سازمان مجاهدین خلق» تبلیغات فریبکارانه ای را برای ترساندن اسیران و زندانیان از بازگشت به کشورشان ایران پخش می کنند و ادعا می کنند که آنها اعدام خواهند شد.
زیر عکسهای بالایی: خانواده های ربوده شدگان
زیر عکسهای پایینی: خانواده های اسیران
«کل الاخبار» با تعدادی از خانواده های اسیران و زندانیان ایرانی در این کمپ که یکی از نمادهای اسارت و بندگی است دیدار کرد. در این کمپ حقوق بشر نقض می شود و آزادی به بدترین شکل سلب می گردد و به اسیران یا زندانیان ساکن این اردوگاه با اسم بی مسمای «اردوگاه آزادی»!! اجازه داده نمی شود که با خانواده هایشان تماس بگیرند و همچنین به خانواده هایشان که از شهرهای مختلف ایران برای دیدار با فرزندانشان به عراق می آیند این اجازه داده نمی شود در حالیکه آنان چندین بار رنج این سفر را بر خود هموار کرده اند. نه تنها به این پدران و مادران اجازۀ دیدار داده نمی شود بلکه آنان آشکارا و به صورت زشت و موهن و بدون توجه به فریاد مادران یا نالۀ پدران و برادران و خواهران آشکارا مورد حمله قرار می گیرند. «سازمان مجاهدین خلق» همچنان از اجازه دادن به خانواده های زندانیان و اسیران علیرغم درخواستهای آنان برای دیدن فرزندانشان و دیدار با عزیزانشان ولو برای یک ساعت، خودداری می کند.
ابتدا جعفر بابایی نژاد پدر اسیر «علی اکبر» صحبت کرد. او در حالیکه از درد و اندوه به خود می پیچد می گوید: پسرم بعد از آخرین روزهای پایان خدمتش در جنگ ناپدید شد و نمی دانستیم که آیا علی اکبر زنده است یا مرده؟ ولی ۱۲ سال بعد از این ناپدید شدن اطلاع یافتیم که او در قرارگاه اشرف متعلق به سازمان مجاهدین خلق می باشد. وی گفت که از طریق صلیب سرخ ۱۲ سال پیش با پسرش در آن قرارگاه دیدار کرده ولی علی اکبر در اتاقی زندانی بود که در آن ۱۵ نفر دیگر هم زندانی بودند و آن دیدار تحت کنترل و مراقبت شدید رهبران سازمان صورت گرفت و در آن فقط توانست با پسرش سلام علیک بکند و بعد هم او یعنی پدر را بیرون کرده اند و از آن لحظه تا امروز نتوانسته است پسرش را ببیند.
خانمها راحله و ماه منیر ایران پور خواهر احمد رضا و محمد رضا ایران پور داستان دردآورشان را اینگونه تعریف می کنند که برادرانشان به ترکیه رفته بودند تا از آنجا به اروپا یا کانادا بروند. مدت شش ماه از آنها خبری نشد ولی بعد از این مدت از طریق یکی از سازمانها مطلع شدند که برادرانشان توسط سازمان مجاهدین خلق ربوده شده اند. آنان از سال ۲۰۰۲ تا کنون در قرارگاه این سازمان هستند. یکی از این خانمها گفت: من و مادرم و همسرم به عراق آمدیم و با برادرانمان دیدار کردیم ولی دیدار بیش از دو ساعت نبود و این درست در سال ۲۰۰۲ بود و دیدار فقط سلام علیک بود چون نمی گذاشتند زیاد با هم حرف بزنیم.
خانم راحله ایران پور گفت که مسئولان قرارگاه به ما گفتند که اگر دوباره بیایید ولی بدون حضور هیچ سازمانی به شما اجازه خواهیم داد که برادرانتان را ببینید. در سال ۲۰۰۳ باز به قرارگاه آمدیم و به مدت دو روز منتظر شدیم تا اینکه گذاشتند ما فقط به مدت دو ساعت و تحت کنترل و مراقبت شدید برادرانمان را ببینیم. این دیدار کوتاه با کتک زدن شدید ما و پرتاب سنگ به سوی ما و بیرون کردن ما از قرارگاه به پایان رسید. ما به سازمان ملل متحد شکایت کردیم ولی علیرغم درخواست از صلیب سرخ و سازمان ملل و دولت عراق و سفارتخانه های کشورهای اروپایی نتیجه ای به دست نیاوردیم در حالیکه چندین نامه به آنها با درخواست کمک به ما برای دیدن برادرانمان و آزادی آنان فرستاده بودیم.
خانم نرگس بهشتی خواهر مصطفی بهشتی می گوید که برادرش مشخصا در سال ۲۰۰۱ به ترکیه رفت و به مدت یک ماه تمام از او خبری نشد چون به دام سازمان مجاهدین خلق افتاده بود و از آن تاریخ او در این سازمان و اکنون در اردوگاه لیبرتی زندانی است. نرگس شرح داد که چگونه برادرش مرتضی چند سال پیش در قرارگاه اشرف وقتی این قرارگاه مورد حمله قرار گرفت به قتل رسید.
خانم رقیه گویا خواهر محمد رضا گویا داستان واقعا غم انگیز خود را اینگونه تعریف می کند که برادرش قبل از پایان جنگ عراق و ایران در سال ۱۹۸۸ به اسارت درآمد و او در سازمان مجاهدین خلق اسیر بود. در سال ۲۰۰۲ او با برادرش فقط به مدت دو ساعت با اعمال محدودیت و کنترل دیدار کرده و می گوید که ما آن موقع فهمیدیم او می خواهد به کشورش ایران برگردد ولی رهبران سازمان مجاهدین خلق به او القا می کنند که در صورت بازگشتش به ایران دولت ایران او را اعدام خواهد کرد. به همین علت یعنی در نتیجۀ این تبلیغات دروغ است که اکثر اسیران دست این سازمان احساس ترس دارند. رقیه گویا افزود: از آنجا که برادرم اسیر بود و دارای شماره از صلیب سرخ می باشد ما می توانیم از صلیب سرخ برای آزادی او کمک بخواهیم.
آقای سعید ذو القدری برادر اسیر محمود ذو القدری تراژدی خود را شرح می دهد. او می گوید که برادرش در زمان جنگ به مدت ۲۳ ماه خدمت کرد تا اینکه در سال ۱۹۸۸ اسیر شد. او می افزاید: برادرم چند بار با ما تماس گرفت و به ما می گفت: به مادرم سلام برسانید. او خیلی مایل بود به کشورش ایران برگردد ولی رهبران سازمان به ترساندن و تهدید او می پردازند. سعید ذو القدری گفت تا زمانیکه برادرش در اردوگاه لیبرتی و در خاک عراق زندانی است او از دولت عراق می خواهد که او را آزاد کند و همۀ سازمانهای حقوق بشری مانند هلال احمر و صلیب سرخ باید به این منظور اقدام کنند زیرا آنها مسئول این قضیه هستند.
آقای سعید ذو القدری پرسید که چگونه عراق به یک سازمان تروریستی مانند سازمان مجاهدین خلق اجازه می دهد که در خاک آن حضور داشته باشد در حالیکه می داند این سازمان پسران و دختران ما را به اسارت خود درآورده است.
آقای کریم فنودی می گوید که خواهرش زهرا در اردوگاه لیبرتی زندانی است و با همۀ رنج سفر آمده است تا او را ببیند و امیدوار است که با او دیدار کند و آرزو دارد سازمان مجاهدین خلق او را آزاد کند زیرا او اکنون در اردوگاه لیبرتی زندانی است.
نیناز زند دو چاهی گفت که پسرش مجید زند دو چاهی وقتی هیجده سالش بود و به مدرسه می رفت در سال ۲۰۰۱ بعد از اینکه به ترکیه رفت ناپدید شد. او را به قرارگاه سازمان مجاهدین خلق در عراق بردند، هفت سال بعد آنها با او در قرارگاه اشرف به مدت یک ساعت دیدار کردند و او از همۀ سازمانهای حقوق بشری می خواهد که به او برای دیدار با پسرش و آزادی او کمک کنند.
روح الله مرادی هم گفت که برادرش حسن مرادی ساکن تهران در سال ۱۹۹۹ بعد از آنکه از خانه خارج شد ناپدید گردید. وی می گوید که بعد از ۱۷ سال با دیدن عکسش فهمیدیم برادرمان اکنون در اردوگاه لیبرتی است ولی من تا کنون از زنده بودن او مطمئن نیستم و نمی دانم که آیا او زنده است یا مرده. وی تأکید کرد که خواستار دیدن یا آزادی برادرش می باشد.
علی نظری هم می گوید که برادر زنش حسین قهرمانی در جنگ عراق و ایران در سال ۱۹۸۸ در حالیکه زخمی و بیهوش بود اسیر شد و او در سال ۲۰۰۲ اطلاع یافت که برادر زنش در قرارگاه اشرف است و اکنون هم او در کمپ لیبرتی است و او در طول این مدت یک بار با او دیدار کرده و خواستار آزادی او می باشد.
ریحانه مالکی می گوید که برادرش محمد علی مالکی در سال ۱۹۸۸ اسیر شد و اکنون در اردوگاه لیبرتی زندانی است. او از جامعۀ بین المللی می خواهد که به او در آزاد کردن برادرش از زندان سازمان مجاهدین خلق و بازگشت به میهن و خانواده اش کمک کند.
حسن شجاعی می گوید که پسرش حسین شجاعی در سال ۱۹۸۸ اسیر شد و او اکنون در اردوگاه لیبرتی است و او خواستار دیدار با او و آزادی فوری او می باشد.
خانم رقیه فرازیان نیز خواستار آزادی فرزندش فریدون ندایی اسیر در اردوگاه لیبرتی از زمان آغاز جنگ در سال ۱۹۸۰ شد. او ۳۷ سال است که فرزندش را ندیده است.
خانم زلیخا پرورش نیز خواستار آزادی برادرش فریدون پرورش است که از زمان پایان جنگ در سال ۱۹۸۸ اسیر می باشد و اکنون در اردوگاه لیبرتی به سر می برد و او (پسرش فریدون) دو دختر دارد که از آن زمان پدرشان را ندیده اند.
نادر عباس خانی خواستار آزادی عمویش منصور عباس خانی شد که از سال ۱۹۸۷ اسیر شده و اکنون نزد سازمان مجاهدین خلق در کمپ لیبرتی می باشد.
آقای فرهاد بابایی نیز خواستار آزادی برادرش تیمور بابایی است که از آن تاریخ علیرغم اینکه پنج بار به عراق آمده او را ندیده است.
آقای عبد الحسین عطار نیز می گوید که پسرش مصطفی عطار در سال ۱۹۸۳ در جنگ اسیر شد ولی بعد از ۵ سال توسط سازمان مجاهدین خلق ربوده شد و او از آن تاریخ اسیر و زندانی و اکنون در اردوگاه لیبرتی است و او امروز برای دیدار با او و درخواست آزادیش و بازگشتش به میهنش ایران به عراق آمده است.