سعی می کنم این مطلب را بصورت کوتاه بنویسم. واقعیت اینکه بیان ان روزها هم یاد اور خاطرات تلخ و ازار دهنده و هم اینکه اگر بخواهم بصورت ریز توضیح بدهم یک کتاب می شود.
اواسط پائیز سال ۷۳ رجوی داعشی بیش از ۵۰۰ عضو نگون بخت خود را در اردوگاه بد نام اشرف زندانی و زیر شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی برد.
به دستور شخص رجوی داعشی در زمستان سرد کویری عراق اعضائی که زندانی بودند دسترسی به هیچ امکان استقراری و بهداشتی نداشتند وباید زندان ساخت رجوی داعشی را بدون هیچ امکانات تحمل و سپری می کردند.
رجوی داعشی فکر نمی کرد روزی اربابش صدام ملعون سرنگون خواهد شد و شاهدان ان صحنه های وحشتناک واقعیتهای درونی و جنایتهای رجوی داعشی را افشاء خواهند کرد و به همین خاطر شکنجه گران رجوی داعشی به دستور شخص رجوی داعشی اعضاء نگون بخت در زندان بد نام اردوگاه اشرف حتا از ابتدائی ترین حقوقی یک زندانی محروم کرده بود در حالی که اعضاءنگون بخت بی گناه در دستان رجوی داعشی اسیر شده بودند و صدایشان به جائی نمی رسید.
دراوایل زمستان سال ۷۳ دستگیری و زندانی کردن اعضاء نگون بخت تکمیل و شکنجه های روحی و جسمی توسط شکنجه گران رجوی داعشی به اوج رسیده بود و هر روز به سلولها نفرات جدید اضافه می شد بصورتیکه در یک سلول ۱۲ متری ۲۱ نفر را چپانده بودند و هر زندانی فقط یک پتو کهنه و یک دست لباس زندانی که بر تن داشت.
در زندان رجوی داعشی ساخته هر کس یک بشقاب ملامین و یک لیوان پلاستیکی هیچ امکان فردی یا استقراری دیگری نداشت و حتا هر روز ۲ یا ۳ نفر کف سلول را باید با دست تمیز می کردند و به دستور شخص رجوی حتا کوچکترین سوراخ که ممکن بود بیرون دیده شود پوشانده شده بود و فقط از روی وعده های غذائی می فهمیدیم که صبح ؛ ظهر ؛ یا شب است.
در زندان ساخته رجوی داعشی در طی روز هیچ کس حق یک ثانیه هوا خوری را نداشت و تا زمان شروع دادگاه ساخته رجوی دراواخر فروردین ماه سال ۷۴هیچ کس هوای بیرون تنفس نکرد.
در ان زمستان کویری در زندان ساخته رجوی شکنجه بیداد می کرد و هر کس به بازجوئی می رفت با سر و صورت خونین دست و پای کبود توسط شکنجه گران و زندانبانان رجوی به سلول بر گردانده می شد.
دراواسط زمستان سال ۷۳ شکنجه گرهای رجوی به دستور رجوی داعشی شکنجه را تا سر حد مرگ اعمال می کردند.
دقیق به یاد دارم وقتی ازسلول انفرادی به زندان جدید منتقل می شدم بعد از چرخاندن در حدود ۴۵ دقیقه با چشم بسته و دستبند به دست خودروــ وارد حیاط یک ساختمان شد داخل خودرو شکنجه گران رجوی داعشی ــ حسن عزتی با نام مستعار (نریمان) پرویز موسوی سیگاری نیا با نام مستعار (فاضل) مجید عالمیان ـ بهرام جنت سرائی با نام مستعار (مختار) در داخل خودرو بودند موقع وارد شدن به حیاط همان محوطه یک لحظه توانستم از زیر چشم بند که سرم را به پشت صندلی چسبانده بودند و کمی چشم بند بالا رفته بود ساختمان بشناسم ؛ زندان موسوم به اسراء مروارید بود.
بعد از پیاده شدن چند دقیقه ای هم مختار و نریمان در محوطه پیاده چرخاندند وبعد وارد ساختمان زندان شدیم و در راهرو زندان نشاندند که یک لحظه چهار شکنجه گر رجوی داعشس یک نفر را چهار دست و پا دراز کش از یک اتاق خارج می کنند فردی را که شکنجه گران رجوی از اطاق بیرون می اوردند شناختم فرهاد طهماسبی بود که در سر رشته داری با هم در یک مقر بودیم و ان زمان فرهاد در انبار قطعه خودرو مشغول بود ولی به دستور شخص رجوی داعشی فرهاد هم زندانی و زیر شکنجه های وحشی شکنجه گران رجوی کشته شده بود.
گویا شکنجه گران رجوی دیده بودند چشم بند من بالا رفته یک لحظه سید سادات دربندی (عادل) مختار با دادن فحش هائی که فقط شخص رجوی و مریم قجر می باشد زیر مشت و لگد گرفتند که چرا چشم بند بالا زده ای که من گفتم:
دست من از پشت بسته شده چطور می توانم چشم بند بالا بزنم؟!
عادل ریئس زندان هم زمان که می زد می پرسید که چه دیدی؟!
الان چه دیدی؟!
الان کجا هستی؟!
من هم جواب می دادم که هیچ چیزی ندیدم از چشم بند که نمی شود چیزی دید!
منگول رجوی به خیال ابلهانه خودش مطمئن شد چیزی ندیده ام به مختار گفت ببر توی اطاق بازرسی کن! بعد منتقل کن داخل سلول ۵ مختار یک لحظه دستبند باز کرد و دستور داد تمام لباسهایم را در بیاورم!!!
با اینکه یکماه و ۳ روز در زندان انفرادی بودم دوباره بازرسی بدنی شدم و لباس زندان پوشیدم دوباره مختار دست بند زد ودوباره کلی در محوطه چرخاند و جلو سلول برد بعد باز کردن درب فلزی خواست دستبند و چشم بند باز کند که دستور داد به چپ و راست نگاه نکنم و بعد باز کردن درب اصلی سلول با یک تیپا زدن از پشت به داخل سلول هل داد.
چند روز در سلول بودم که حمید رضا برهون از زندانیان قدیمی در ایران بود شناختم حمید رضا به بچه هائی که از زیر شکنجه بر می گشتند کمک زیادی در سلول می کرد زخمهای بچه ها را با دستمالی که داشت تمیز می کرد و دست و پای کبود بچه ها را ماساژ می داد.
چند روز در سلول بودم که قبل از شام مختار و نریمان قربانعلی ترابی بیرون سلول بردند و تقریبا ۲ تا ۳ ساعت بعد شام مختار و نریمان شکنجه گر قربانعلی ترابی که در زیر شکنجه خونی شده بود به داخل سلول بر گرداندند.
قربانعلی قادر به راه رفتن نبود و پاهایش کبود و خونی بود و صورتش هم کبود باد کرده بود چند دقیقه بعد وارد شدن قربانعلی چهار دست و پا به سمت دستشوئی رفت چند دقیقه نگذشته بود که صدائی از داخل دستشوئی امد و چند نفر به طرف دستشوئی رفتیم درب را باز کردیم قربانعلی ترابی کف دستشوئی افتاده بود.
چند نفری قربانعلی به وسط سلول منتقل کردیم حمید رضا برهون سعی کرد با دادن ماساژ قلبی قربانعلی به زندگی بر گرداند ولی متاسفانه دیر شده بود از گوش سمت چپ قربانعلی ترابی خون بیرون زد چند دقیقه بعد تمام کرد و قربانعلی ترابی به خاطر شدت شکنجه هائی که دیده بود در سلول روی دستمان فوت کرد.
بدین صورت در عرض یک هفته شاهد مرگ ۲ عضوء نگون بخت فرقه رجوی داعشی در داخل زندان و شکنجه گاهی که به دستور رجوی داعشی در اردوگاه بد نام اشرف برای اعضاء ناراضی درست شده بود به چشم خود دیدم.
روز ۲۴ فروردین سال ۷۴ به همراه هم بندی هایم با دست بند و چشم بند پشت خودرو نطامی ایفا به مقر رجوی داعشی منتقل شدیم و در انجا رجوی داعشی هم بعنوان شاکی هم وکیل هم دادستان و قاضی و… ما را محاکمه کرد و در اخر هم با سر هم بند کردن یکسری مزخرفات گفت:
من از هر چه بگذرم از اطلاعات سری نمی گذرم و اگر از شما کسی بخواهد وجود زندان بصورت محفلی به کسی بگوید اعدامش می کنم و هر کس هم می خواهد هر چرندی بگوید به خیالمان نیست!
همان موقع محمد محدثین با نام مستعار (بهنام) که در دادگاه ساخته رجوی داعشی برای سرکوب حضور داشت گفت:
محمد رضا روحانی و متین دفتری گفته اند هر کس با سازمان و رجوی مخالفت کرد و یا خواهان خروج شد هر چند نفر هم که می خواهد باشد اعدام کنید! اگر صدایش (خبر اعدام) به بیرون از اردوگاهها درز کرد ما در اروپا رفع و رجوع می کنیم!
این را هم اضافه کنم در چند روزی که رجوی دادگاه تشکیل داده بود فردی بنام اسد علیپور و یک حرامزاده معتاد تزریقی ایدزی کلی بر علیه چند نفر گزارش نوشته بودند. تا جائی که رجوی داعشی در همان دادگاه از حرامزاده معتاد خواست تواسته با جاسوسی از چیزی بداند یا نه؟!
البته بعد مدتی باز دیدم که همین حرامزاده معتاد بعنوان زندانبان افرادی شده که تازه به اسارتگاههای رجوی اورده شده بودند و این معتاد حرامزاده بوزینه وار برای رجوی ادا اطوار در می اورد همانطور که رجوی داعشی زندانیان سیاسی زمان شاه به شکنجه گر تبدیل کرده بود زندانی خودش را به زندانبان نفرا ت جدید الورود ارتقاء داده بود.
البته اسد علیپور هم که نزد رجوی داعشی ادعا می کرد گزارش نوشته که من و هادی تعالی خدا بیامرز در سلول در گوشی حرف می زدیم زود تر از همه به ایران بر گشت!
حال بیش از ۲۰ سال از ان زندان و شکنجه گاههائی که رجوی داعشی برای سرکوب اعضاء ناراضی ساخته بود گذشته.
درست در زیر شکنجه های وحشیانه شکنجه گران رجوی داعشی متاسفاته چند نفر جان باختند امثال:
ـ قربانعلی ترابی
ــ فرهاد طهماسبی
ــ پرویز احمدی
ــ جلیل بزرگمهر
و …..
اما به رجوی داعشی که هم اکنون از ترس پاسخگوئی به سوراخ موش خزیده می گویم دیدی نتوانستی با شکنجه ؛ کشتن و تهدید فرستادن تیم تروریستی به خیابانهای پاریس و اروپا برای همیشه جنایات تروریستی ؛ وطن فروشی ؛ جاسوسی ؛ قاچاق انسان ؛ شکنجه و کشتار اعضاء ناراضی ؛ پولشوئی و … بعنوان اطلاعات سری با پشتیبانی صدام ملعون نگه داری.
همچنین از روز اول من و جدا شده هائی که توانستیم از اسارتگاه و اردوگاه اهدائی صدام ملعون فرار کنیم دست به افشاگری زدیم دقیقا یادم هست چند سال پیش وقتی موضوع مزدوری و حقوق بگیری اعضاء شوراء دست ساز خودت را می گفتیم بعضی ها ایراد می گرفتند و مدعی بودند با دریافت پول کسی نمی شود مخالف رژیم شد ولی دست خدا بود که سران فرقه را در موضعی قرار داد که خودشان مبالغ پرداختی به مزدوران شورائی را بیرونی کرد وبدین صورت رجوی ابله خود مهر اثبات به گفته های ما جدا شده ها زد.
رجوی داعشی نزدیک ۱۵ سال در سوراخ موش خزیده ای همان سوراخ موش محکم نگهدار چون انچه را که من شخصا در اسارتگاههای تو دیده ام ؛ عمری که از من به فنا دادی ؛ زندانی و شکنجه کردی و … نه فراموش می کنم نه می بخشم.
همچنین به رجوی صفتان حرامزاده می گویم هر چقدر می خواهید مثل رجوی تهدید کنید و فحش بدهید و یاوه گوئی کنید فعلا درهلند به سماق مکیدن ادامه بده ابله فکر کردی رجوی زن ات را بر می گرداند؟!