روز جهانی زن یادآور نخستین تلاش های زنان برای احقاق حقوق خود است که در اواخر قرن نوزدهم میلادی آغاز شد. در آن زمان جنبش زنان کارگر امریکایی برای بهبود شرایط کار و افزایش دستمزد، نقطه ی عطفی شد برای ادامه ی تلاش های زنان دنیا برای دستیابی به امتیاز های شهروندی برابر با مردان، به طوری که دستاوردهای سیاسی چون حق رأی دادن را نیز در پی داشت. امروز در سال 2016 میلادی روز جهانی زن، برای گرامی داشت دست آوردهای زنان دنیا در همه ی جنبه های اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی، جشن گرفته می شود. در این نوشته به بررسی وضعیت – و نه دست آوردهای– اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی زنان در سازمان مجاهدین خلق می پردازیم.
هنگامی که واژه ی " دست آورد" را به کار می بریم، به طور حتم منظور نتیجه ی فکرو عمل و برآیندی است که در پی کارو اندیشه محقق شده باشد موقعیت کنونی زن در سازمان مجاهدین خلق کاملاً بستگی به شرایط و شیوه ی عمل خود سازمان دارد. چرا که زنان عضو سازمان، موجودیتی جدا از سازمان و رهبریت آن ندارند. بنابراین برای بررسی دست آوردهای زنان در مجاهدین خلق به واقع باید به بررسی دست آوردهای سازمان برای زنان پرداخت.
بدین ترتیب زنان عضو فرقه ی رجوی به لحاظ اقتصادی کاملاً وابسته به سازو کار فرقه هستند. دستمزدی بابت ساعت های طولانی کار – بیگاری – در فرقه دریافت نمی کنند و سهمی ازدرآمدهای هنگفت فرقه – که در زمان هزینه شدن درمراسم های پرزرق و برق در اروپا و امریکا شاهدش هستیم – برای آن ها وجود ندارد.
به لحاظ اجتماعی، زنان عضو مجاهدین خلق ،عضوی از جامعه ی شهروندی، کشور و حتی جهان محسوب نمی شوند. این افراد در شرایط فراموش شدگی نگه داشته می شوند. آن ها از ساده ترین امکانات ارتباطی دنیا مانند تلفن، موبایل، اینترنت و حتی تلویزیون به جز آنچه مخصوص به پروپاگاندای فرقه است برخوردار نیستند. اگر خواستگاه اجتماعی این زنان را کشور ایران محسوب کنیم، اعضای مجاهدین خلق جزء ناشناخته ترین افراد ایرانی هستند، بیشتر نسل جوان ایرانی آن ها را نمی شناسند و اگر از نسل های گذشته کسی مجاهدین خلق را به خاطر داشته باشد از آن ها به عنوان خائنین به وطن و همدستان صدام حسین یاد می کند. موقعیت اجتماعی زنان در خود فرقه ی رجوی نیز بسیار اسفناک است. هر چند که در ظاهر بیشتر سمت های فرمانده ای و ارشد در این سازمان در اختیار زنان است اما در نهایت همه ی این افراد در راستای رهبریت مسعود رجوی هستند و اراده ی مستقل ندارند.
همچنین، در شرایط امروز جامعه ی ایران و جهان که روز به روز بر تعداد زنان سیاستمدار افزوده می شود و تعداد نمایندگان مجلس و وزیران و معاونان وزیر زن رو به افزایش است، زنان عضو سازمان مجاهدین خلق کوچکترین نقشی در عرصه ی سیاسی بازی نمی کنند. نمایش های تبلیغاتی مریم رجوی در پارلمان اروپا و ویدئوکنفرانس ها و گردهمایی هایی که با هزینه های بالا برگزار می کند نیز هرگز نتوانسته است وی و دیگر زنان عضو فرقه اش را به عنوان چهره ای سیاسی به جهان معرفی کند..
به لحاظ فرهنگی زنان عضو مجاهدین خلق از محرومترین زنان دنیا شمرده می شوند. طی سال های اسارت این زنان در فرقه ی رجوی تاکنون چهره ی ادبی، نویسنده یا شاعر و.. شناخته شده ای از میان این زنان برنخواسته است. لازمه شکوفایی فرهنگی داشتن ذهن خلاق و پویاست که شوربختانه سازو کار فرقه افراد را در شرایط کنترل ذهن و مغزشویی چنان اسیر می کند که قدرت تفکر –چه رسد به خلاقیت – از آنها سلب می شود. افراد زیر عنوان " مجاهد پاک باخته " همه ی علایق و استعدادهای خود را سرکوب می کنند، در این فضا علم، فرهنگ، استعداد و خلاقیت هرگز فرصت رشد نمی یاید.
در هزاره ی سوم، بیش از صد سال پس از اولین تلاش های زنان برای افزایش دستمزد و داشتن حق رأی و انتخاب، زنان عضو فرقه ی رجوی از هرگونه حق انسانی برای داشتن ارتباط آزاد با خانواده و دوستان، برای داشتن همسر و فرزند و حتی حق انتخاب پوشش خود.. محروم هستند، چه برسد به حق دریافت دستمزد و رأی دادن. چنانچه پیش تر گفتیم در فرقه ی رجوی، تنها دستاورد زنان " یگانه شدن با رهبری " است و برای دست یابی به این " هدف والا مریم رجوی زنان عضو فرقه را تشویق به " رقص رهایی " و " یگانگی " با مسعود می کند تا مسعود رجوی آنها را به عقد خود درآورد.
اگر سرکوب استعدادها و افکار و خلاقیت زنان نقض حقوق بشر تلقی نمی شود، سوءاستفاده ی جنسی از زنان قطعاً نقض آشکار حقوق انسانی یک زن است. جامعه ی جهانی باید بداند و آگاه باشد که زیر نقاب مریم رجوی و سخنسرایی های پرطمطراقش درباره ی حقوق زن – که به مناسبت روز جهانی زن شاهد آن بود – قربانیانی وجود دارند که هیچ دسترسی به جهان آزاد و دادخواهی برای ظلم هایی که به آن ها رفته است، ندارند و گاه حتی خود واقف نیستند که قربانی شدیدترین نوع نقض حقوق بشر هستند.
مزدا پارسی