زن در دیدگاه رجوی

"اثبات هژمونی زنان با اسلحه "
رهبری فرقه مجاهدین طی سالیان با سوار شدن برشعارهای پر طمطراق آزادی و برابری زنان با مردان و دادن آوانس مثبت به زنان و انبوهی ترفندهای پوشالی برای فریب افکار عمومی و وانمود کردن به اینکه آنها (فرقه رجوی) جنبشی هستند که از لحاظ بها دادن به آزادی زنان از همه جلوتر هستند از هیچ چیز فروگذار نکردند.
اما این رنگ و لعاب و ترفندها نتوانست حتی اعضا و کادرهای سرسپرده و گوش به فرمان را هم قانع کند. رهبری فرقه مجاهدین برای اثبات هژمونی فرمالیستی زنانه در مناسبات تشکیلاتی اش دست به خلق و تولید بندی دیگر در انقلاب درونی با نام (بند دال) زد.
فلسفه ی این بند این بود که بند دال یعنی آببندی زن و مرد در فرقه بطوریکه بدون اصطکاک و تضاد در کنار هم قرار گیرند و بدون تناقض جنسی و نگاه جنسی با هم کار کنند.چون این فقط در تئوری بود و اعتقادی پشت آن نبود لذا در عمل و پراتیک نبود و بیشتر تضاد و تناقض به داخل دستگاه فرقه ای سرازیر می شد. استراتژی رجوی در این کار این بود که با این شعار زنان را در راس امورات قرار دهد و سپس از ضعف و ضعیفگی آنان (عقیده رجوی) استفاده کرده و موقعیت خود را هرچه بیشتر در فرقه دگم کند.
وقتی تقابل ها – تضادها و نافرمانی ها به اوج رسید و مردان در فرقه به پوشالی بودن این تئوری پی بردند رجوی برای کنترل اوضاع یک روز صبح درشروع کار روزمره تشکیلاتی قانونی وضع کرد که زنان از بالاترین تا پایین ترین رده در تشکیلات سلاح کمری به کمر ببندند و تا شب حتی در بستر خواب هم آنرا ازخود جدا نکنند تا مردان از آنها حساب ببرند و اینگونه هژمونی و ریاست زنانه را بپذیرند. درواقع رهبری فرقه با این ترفند جنگی را بین جنس زن و مرد راه انداخت تا خود از این فرصت به دست آمده جایگاهش را مستحکم تر کند.او می گفت مردان تاریخا با گردن کلفتی اهداف خود را پیش برده اند اما زنان چون ضعیفه بوده اند از پذیرش مسئولیت می ترسند و لذا بایستی به آنها مسئولیت داد تا ازترس جنگیده و مسئولیت پذیری بالایی را به رهبری بدهند و اینگونه با ایجاد تضاد جنسیتی توسط رجوی زن و مرد را به جان هم انداخت.در واقع استراتژی رجوی جنگ با جنس مرد بود به انگیزه زیر(او می گوید نرینه وحشی) یعنی جنس مرد وحشی است علت این نامگذاری هم این است که مردان در مقابل قدرت طلبی و دیکتاتوری و شهوت رانی بی انتهای او تقابل کرده بودند.
رهبری فرقه مجاهدین در این سناریوی مفتضحانه کاری کرد که مرتجع تر از دوران کوتاه حکومت طالبان در افغانستان بود. گویا طالبان ها برای اعزام یک زن به سازمان ملل قصد داشتند زنی را از کشور دیگری قرضی بفرستند. رجوی هم همین کار را در مناسبات خود کرد.
اوآنچنان در اعماق قوانین فرقه ای مادون هم بود که وقتی زن و مردی قرار بود با خودرویی مسافت 100 متر را در بیابان و در میان انبوه جمعیت مانورکننده نظامی تردد کنند نمی توانستند هر دو در یک کابین بنشینند الزاما بایستی زن یا مرد در قسمت پشت وانت یا کامیون ایستاده و نفر دوم یا جنس دوم در پشت فرمان باشد.
به زنان ماموریت داده شده بود تا هر زن یک مرد را از جنس مردانگی به وادی زنانه و ترس و جیب خالی بودن بکشاند. یعنی اینکه یک زنی که چند روزبه تشکیلات آمده بود و تازه وارد بود را روی سر مردی که هم بند و هم دوره خود رجوی بود می گذاشت تا آنقدر تحقیر شود تا فکر تقابل و گردن کلفتی در مقابل رجوی به سرش نزند.
البته این شق عیان و روشن علیه مردان حساب می شد اما واقعیت این بود که با این ترفند آنچنان از وجهه زنان سوء استفاده می شد وبه عنوان ابزار و آلت دست علیه مردان به کار گرفته می شدند که از دید رجوی زنان اساسأ آدم به حساب نمی آمدند.
 

خروج از نسخه موبایل