از خصوصیات فرقه ها اینست که از رهبری خود بت میسازند و شبانه روز از او تعریف و تمجید غیر واقعی و در اکثر اوقات مشمئز کننده میکنند. در فرقه مجاهدین هم اوضاع بهمین شکل است. از هر مناسبتی برای ساختن ترانه و شعر و سرود برای خواهر مریم و برادر مسعود استفاده میکردند.حتی در مناسبت چهارشنبه سوری! ازچند هفته قبل از این مناسبت٬ تیم هایی تشکیل میشد که برنامه هنری بسازند و بطور خاص ترانه هایی برای مریم و مسعود درست کنند که در شب چهارشنبه سوری بصورت جمعی خوانده شود.همه افراد دیگر هم بایستی بآن همراهی میکردند واگر کسی هم حاضر نمیشد در این مناسبت شرکت کند٬ بایستی جواب پس میداد که چرا در خود رفته و اگر با بچه های سازمان و رهبری همراه نیست٬در ذهن خود با کی همراه شده است؟!
مسعود رجوی از سال 1360 تا به امروز که برای نوروز 1395 آماده میشویم٬هر سال میگفت که امسال سال آخر است و همه چیز بین ما و رژیم تعیین تکلیف خواهد شد!حرفهای بیهوده که از روی بی مسئولیتی و فقط برای سر کار گذاشتن اعضاء خسته و فسرده و مغموم در بیابانهای عراق زده میشد!
اکنون بعد از گذشت 35 سال از سالی که رجوی دست به اسلحه برد٬هنوز هم این سوال باقیست که بعد از کشتن اینهمه از جوانان ایران زمین و بعد از اینهمه خیانت و جنایت علیه هم وطنان خودت و برعلیه کشور ایران٬ براستی کجا را گرفتی و جز منفوریت برای خودت بین نه تنها مردم ایران٬بلکه درمیان نیروهای قسم خورده ات٬آیا دستآوردی دیگر داشته ای؟!
رجوی در یک کلام نه بدنبال آزادی و نه رهایی خلق قهرمان بود ونه چیزی! او به تنها چیزی که فکر میکرد به خودش بود و اینکه به قدرت برسد.برای رسیدن به این هدف٬ حتی از زن و بچه و نزدیکترین یارانش هم مایه گذاشت! او شیفته خودش بود.همه چیز را اول برای خودش میخواست و به اعتقاد من٬همین خودشیفتگی اش بود که باعث نابودی سازمان و تشکیلاتش شد!
حسین