مجاهدین خلق، پدرخوانده ی بمب گذاران انتحاری

حملات انتحاری اخیر در فرودگاه بروکسل، در پارکی در لاهور پاکستان و در استادیومی در عراق منجر به مرگ افراد بسیاری از جمله زنان و کودکان شد. همه ی این حرکات تروریستی توسط بمب گذاران انتحاری افراطی انجام شد که برای گرفتن جان افراد غیرنظامی جان خود را نیز گرفتند.
چه چیزی این افراد را متقاعد به ارتکاب حملات انتحاری می کند؟
برای درک انگیزه های بمب گذاران انتحاری بیشتر افراد سعی می کنند با توجیهاتی تأیید یا تکذیبش کنند. به نظر می رسد که ساده تر باشد که بمب گذاران انتحاری را تنها افرادی با شخصیت های بد ذات  و جنایتکار فرض کنیم که از قربانیان خود متنفر هستند اما تروریسم پدیده ای به این سادگی نیست که با توضیحات و توجیهات ساده هم تعریف شود. در واقع انگیزه ها و عوامل گوناگونی در این موضوع دخیل هستند. برای تحلیل این انگیزه ها و عوامل سازمان مجاهدین خلق در زمینه چنین حملاتی در طول تاریخ،نمونه ای گویا و بارز است. این گروه یکی از اولین الگوهای افراطی برای حملات انتحاری بوده است.
ممکن است این تصور وجود داشته باشد که بمب گذاران انتحاری دیوانه یا روان پریش هستند یا دچار کمبودهای اخلاقی و عاطفی هستند اما بیشتر تروریست ها به لحاظ روانی منحرف نیستند و خلاف قوانین اجتماعی معمول رفتار نمی کند بلکه افرادی عادی با سوابق عادی هستند. نگاهی به شخصیت اعضای فعلی و سابق مجاهدین خلق بیان گر آن است که بیشتر آن ها از خانواده های متوسط با سوابق مذهبی و قابل احترام هستند. بیشتر آن ها افرادی باهوش، تحصیل کرده ی دانشگاه واغلب با گرایشات روشنفکرانه بوده اند.
با این وجود، نکته ی قابل تأمل این است که آن ها بر این باور بودند که رفتارهای خشونت آمیزشان، هرچند تأسف برانگیز، موجه و اصیل است. به علاوه، تعهد عاطفی و روانی آن ها به هدف، همرزمان و به ویژه رهبرشان نشان از روان انسانی عادی آن ها دارد. حرکات تروریستی این افراد ریشه در تنفر آن ها ندارد بلکه از عشق آن ها به رهبر و تبعیت محض از فرامین رهبر نشأت می گیرد. اما رهبر چگونه می تواند این افراد را متقاعد کند که چنین اعمال هولناکی مرتکب شوند؟
در مورد مجاهدین خلق، یا به عبارت بهتر، " فرقه ی رجوی"، مسعود رجوی اعضا را با یک متدولوژی بسیار پیچیده و سخت گیرانه مورد مغزشویی قرار می دهد. ذهن پیروان مسعود رجوی چنان برنامه ریزی می شود که اعضا متقاعد می شوند که کشتن افرد بی گناه از پیامدهای اجتناب ناپذیر در مبارزه برای هدف سازمان است. اعضا متقاعد شده اند که رسالت آن ها تنها مبارزه برای رهبر است و کشته شدن در این راه افتخار شهادت را نصیب آن ها می کند.
هرچند که درک این موضوع که تروریست های مجاهد خلق خود را سربازانی متعهد به جنگی موجه می دیدند اهداف و روش های آن ها را مشروع  نمی کند اما به نوعی انگیزه های آنان را برای ما روشن میکند. تاریخچه ی مجاهدین خلق مملو از عملیات های انتحاری، خودسوزی و بلعیدن کپسول سیانور است. این اعمال به بهترین نحو در ذهن افراد توجیه شده جا گرفته بود.
پس از انقلاب ایران، هنگامی که مجاهدین با حکومت نوپای جمهوری اسلامی درافتادند، بمب گذاران انتحاری این گروه صد ها تن از افراد دولتی و غیردولتی و نظامی و غیرنظامی ایرانی را به قتل رساندند. در آن زمان از این بمب گذاران انتحاری در نشریه ی مجاهدین با درج عکس و نام هایشان تجلیل می شد و با عنوان " شهید انتحاری " از آن ها یاد می شد.

بیش از دو دهه پس از آن وقایع، در سال 2003، مجاهدین خلق تاریخ خود را به شیوه ای هولناک تر در اروپا تکرار کردند: خودسوزی. در پی دستگیری مریم رجوی توسط پلیس فرانسه، چندین تن از اعضای سازمان در شهرهای اروپایی برای اعتراض به دستگیری رهبرشان خود را به آتش کشیدند. این حرکات هولناک در قلب اروپا یک نکته ی مهم را نشان داد: مجاهدین خلق یک کیش شخصیتی مخرب است. کسانی که خود را سوزاندند نشان دادند که نه تنها  از رهبران خود تبعیت محض میکنند بلکه آنها را می پرستند. این ها همه پیامدهای متدولوژی مسعود رجوی در برده داری مدرن بود.

امروز،لازم است که داعش و دیگر گروه های افراطی تحت نظارت و کنترل شدید باشند و حتی نابود شوند ولی گروه هایی مانند مجاهدین خلق تهدید بزرگ تری هستند زیرا آن ها زیر حجاب تبلیغات بسیار دهان پرکن شان برای دمکراسی و حقوق بشر، باهزاران برده ی مغزشویی شده شان که آماده ی فداکردن خود برای رهبرشان هستند، آزادانه در اروپا رفت و آمد و فعالیت می کنند.
مزدا پارسی
 

منبع

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا