در فرقه رجوی بخاطر سر گرم کردن افراد در مناسبت های مختلف برنامه های جمعی راه اندازی می شود.مهمترین این برنامه ها در روز 30 مهر، چهارشنبه سوری، عید نوروز می باشد که با تمام قوا برای تهیه برنامه برای آن وقت می گذارند و از افرادی که دنبال این کار هستند می خواهند با تمام انرژی تلاش کند و مسخره تر از همه اینکه مسئولین میایند و می گویند فرق نمی کند این کار ما هم در راستای سرنگونی هست.آدمهای رجوی هر کاری را ربط به سرنگونی می دهند.
در یکی از برنامه ها منم نقش مرشد را اجراء می کردم، جالب اینکه تمام این موضوعی را که می خواندم چقدر در خور رجوی می باشد و خیلی خوب با حال و روز وی مطابقت دارد که قسمتی از آن را برای تفرح می نویسم.داستان مشابه داستان شاهنامه می باشد که تغییر داده شده.
نام برنامه نقال خوانی و در مناسبات رجوی مرشد بازی گفته می شود.
موضوع: داستان اژدهای هفت سر.
بنام خداوند جان و خرد کز و او اندیشه برتر نگذرد.
حکیم طوس خواست این داستان را بر آدمیان باز گوید اما کسی را یارای شنیدنش نبود. داستان ، داستان اژدهای هفت سر است که در قلعه “من” لانه کرده است،به رستم خبر رسید در جهان شهر اژدهائی هفت سر هر که را که بدنیا می آید به بند می کشد و اسیر خویش می سازد.رستم که تازه از ایوان بر گشته بود و دیوان و ددان بسیار به بند کشیده بود قصد جان اژهای هفت سر کرد و راهی جهان شهر شد.تهمتن گفت رستم این نبردی سهمگین است از جنگ در گذر
رستم چنین گفت:
چو رستم منم آن یل تاج بخش
خداوند شمشیر و کوپال و فش.
مپندار که مردی فرو مایه ام.
زگردن کشان کمترین پایه ام.
چنانش بکوبم به گرزو گران.
که پند گیرند ز آن عبرت دیگران.
سپس رستم راهی جهانشهر می شود و…….. داستانهایی که در سازمان ربط پیدا می کند به موضوع انقلاب کذائی رجوی یعنی در فرقه رجوی همه چیز را تلاش می کردن در اذهان جا بیاندازند که این انقلاب واجب و ضروری است حال با یک نگاه اجمالی چقدر درست خوانده می شد اژدهای هفت سر خود رجوی بود که مثال بختک بر سر افراد اسیر فرود آمده بود و همه را اسیر و در بند خود گرفتار نموده بود وامروز خانواده ها و تک تک افراد جدا شده همان اژدهایی هستند که رجوی و فرقه ضاله اش را نابود خواهند نمود و افراد در بند را نجات خواهند داد.