عرض تسلیت به دوست و برادر عزیزم علیرضا قاسمی

سلام

درگذشت پدر بزرگوارت را به تو و خانواده محترمتان صمیمانه تسلیت گفته وبرای آن پدر رنج کشیده از خدای متعال آمرزش و برای بازماندگانش صبر جمیل آرزو دارم.

واقعیت اینست که پدران و مادران اسرای سازمان٬شاید جزء مظلومترین افراد جامعه ما هستند! چراکه آنها نه تنها مجبور به تحمل غم دوری عزیزانشان بودند بلکه بدلیل نفرت عمومی که در جامعه نسبت به سازمان وجود دارد٬نمیتوانستند با دوستان ٬ همسایگان و فامیل از دردی که در سینه دارند صحبتی کنند! بزرگترین خواسته و آرزوی هر پدر و مادری اینست که عاقبت به خیری و خوشبختی عزیزانش را ببیند و باخیالی آسوده آماده رجعت به دیار باقی شود. اما رجوی با خودخواهی هرچه تمامتر مانع دسترسی و ملاقات خانواده ها با عزیزانشان میشد و قطعا آه دل پدران و مادران است که او را اینچنین خار و خفیف کرده است.همان آهی دل خسته بیوه زن و اشک یتیم هراسانی که او در سروده های سازمانی ازش یاد میکند٬عاقبت دامن گیر خود او شد!

من فکر میکنم که انسان درهر سن و سالی هم که باشد٬هنوز بچه پدر و مادرش است و نه برای والدین ما فرقی دارد که ما چند ساله هستیم و آنها مانند دوران کودکی بفکر جزییات کار و زندگی ما هستند و نه برای خود ما تفاوتی دارد و ما کما کان خود را بچه و کوچک آنها میدانیم و طبیعتا از دست دادن آنها برای هر دو طرف بسا جان کاه و سخت و تحملش دشوار است! این دقیقا عکس آنچیزیست که در سازمان جاری و ساری است! مسئولین سازمان عمدا عاطفه ها را از بین برد که نیروها یاد خانواده نیفتند و او بتواند براحتی خط خود را پیش ببرد.حتی بیاد دارم که مسئولین سازمان میگفتند که وقتی از طریقی خبر فوت اعضاء خانواده تان را شنیدید نباید ناراحت شوید چراکه شما دیگر به سازمان تعلق دارید و خانواده در مناسبات ما جایگاهی ندارد!

علیرضای عزیزم خدا را شکر که تو توانستی خودت را نجات دهی و لااقل دل پدر و مادر و دیگر اعضاء خانواده را با بازگشتت شاد کردی و مطمئنم اینکه موفق هستی و خوب زندگی میکنی بدلیل دعای خیریست که از آنها پشت تو کرده اند!

یکبار دیگر درگذشت پدر عزیزت را بتو و خانواده ات تسلیت میگویم.

کامبیز باقرزاده

خروج از نسخه موبایل