البته" ستون پنجم "امروز یک اصطلاح رایج در ادبیات سیاسی محسوب میشود، «ستون پنجم» به معنای جاسوس است. البته جاسوس در معنای اصلی خود کسی است که مصلحت کشور را از روی خودآگاهی به دشمن بفروشد.
حال باید دید ریشه این عبارت از کی و کجا ناشی میشود.
در جنگهای سه ساله اسپانیا (1936-1939) یکی از سرکردگان سپاه ژنرال فرانکو با ارتش خود به سمت مادرید در حرکت بود.
او برای کمونیستهای حاکم بر شهر پیغامی فرستاد با این مضمون: «من با چهار ستون سرباز از شرق، غرب، جنوب به سوی مادرید پیش میآیم ولی شما روی ستون دیگری هم حساب باز کنید که آن «ستون پنجم» در جمع خود شماست.
کسانی که با ما و عقاید ما هر چند مخالف هستند اما موافق عملکرد شما هم نیستند و نهایتا کاری میکنند که به نفع ما تمام میشود. از این ستون بترسید که به تمامی امور شما واقف هستند و در شما نفوذ دارند و با عملکردشان راه ورود چهار ستون مرا همواره میکنند.
ژنرال فرانکو نهایتا با کمک همین ستون پنجم، توانست پایتخت اسپانیا را تصرف کند.
از آن زمان بود که اصطلاح «ستون پنجم» وارد ادبیات سیاسی شد و امروز با روش ها و شیوه های مختلفی بسا پیچیده تر از گذشته بکار گرفته می شود، در جنگ ایران و عراق نیروهای صدام با کمک همین نیروها که به نام ستون پنجم شناخته می شود موفق شدند قسمت هایی از خاک میهن را اشغال کنند. در طی سالیان جنگ، مقاومت و ایستادگی رزمندگان ایرانی تا جایی پیش رفت نهایتا نیروهای عراقی مجبور شدند خاک میهن را ترک کرده و به عقب رانده شوند. عملا دیگر ستون پنجم در داخل راهش بسته و امکان جاسوسی محدود شد. در آن اثناء خبرهایی منتشر شد که نماینده صدام، طارق عزیز با رجوی در پاریس ملاقات کرد. این خبر در آن روزگار در رسانه های داخل و خارج انعکاس وسیعی پیدا کرد، رجوی با این حرکت تاکتیک جدیدی را اتخاذ کرده بود. دیگر عملیاتهای پنهانی جواب نداشت مجبور شد علنی به آلت دست صدام تبدیل شود.
منبعد در عملیاتهای رزمی در کنار نیروهای صدامی با نیروهای ایرانی درگیر می شدند.حتی با هماهنگی نیروهای عراقی از امکان توپخانه و آتشباری آنها در جهت اهداف خویش استفاده می کردند. رجوی در واقع بعد از قرارداد به اصطلاح صلح که با طارق عزیز منعقد شده بود به عنوان نیروهای کارآمد عملا در خدمت ارتش صدام در آمدند، هم از نظر تسلیحاتی و هم از نظر مادی از جانب دولت صدام حمایت می شدند بعد از سقوط صدام افشاء شد. حتی سهمیه نفت عراق را هم رجوی به خودش اختصاص داده بود. نیروهای به اصطلاح ارتش آزادیبخش در جوار مرزی هر گونه اطلاعاتی را جمع آوری می کردند. سپس از موضع خوش خدمتی تقدیم استخبارات عراق می کردند.دیگر ستون پنجمی در کار نبود بلکه به عنوان بخشی از ارتش عراق به حساب می آمدند. شخص رجوی برای لاپوشانی همواره تلاش می کرد خودش را مستقل جا بزند به عنوان مثال در نشست ها مطرح می کرد ما مستقل هستیم و وابسته به عراق نیستیم. در این رابطه آمار و ارقام خریداری ماشین آلات و خودروهای زرهی را ارائه می کرد که گویا هیچ گونه وابستگی بین او با صدام وجود ندارد، او فکر می کرد با فریب و حقه می تواند تا ابد رابطه خودش را با صدام مخفی نگه دارد اما دیدیم بالاخره بعد از سقوط صدام چهره حقیقی او فاش شد و مسائل پشت پرده برای همیشه بر ملا شد.
محمدرضا گلی