تیمسار مسعود رجوی، همسرش و آقای خزایی گماشته اش

مجاهدین خلق شورایی راه انداخته اند و به یک عده آدم طبق اسناد و مدارک خودشان که درمورد مستعفی ها رو کرده اند پول میدهند بابت پرخاشگری و فحاشی به منتقدین و جداشده های سازمان.این عده آدم قلم به مزد مجبورند سفارشی به سمت هرکس سازمان با انگشت اشاره نشان داد حمله کنند که این هم از هجوم جمعی و سازمان یافته آنها معلوم است. سازمان هم خیالش راحت است که خارج از چهارچوب تشکیلات کسانی را دارد که یقه جر بدهند ِ گرچه بضاعت این عده باعث شده که مطالبشان فقط در سایتهای خود مجاهدین درج شود و بس اما همینکه کسی ادعا میکند که مجاهد نیست و سنگ مجاهدین را به سر و سینه میکوبدکافی است که اسباب عیش مجاهدین فراهم شود.
یکی از این عمله طرب مجاهدین که مقاله اش را وجب میزند و مزدش را میگیرد آقای پرویز خزایی است،او البته برای چند وجب بیشتر شدن مقاله اش مثال میزند و جوک مینویسد و لری و فارسی را قاطی میکند و…… که از آنجا که زندگی در خارج از کشور و سیر کردن شکم زن و بچه مخارج دارد هرجی به این کارش نیست و ما هم از آن میگذریم.
ایشان اخیرا مطلبی نوشته اند که نامش «گماشته شارلاتان دوم» است. ترتیب اسم مقاله و نام نویسنده چنان درسایت مجاهدین پشت هم قرار گرفته که به ذهن هر بیننده ای خطور میکند گماشته شارلاتان دوم همین آقای خزایی است. بخصوص اگر کسی با ادبیات ایدئولوژیک مجاهدین آشنا باشد وبداند جایی همه زنان شورای رهبری خود را کلفت دوم مریم رجوی می نامیدند.اما با خواندن مقاله این حدس که مریم رجوی بعد از مسعود شارلان دوم است و آقای خزایی گماشته اش اشتباه از آب در می آید و می فهمیم موضوع چیز دیگری است.
موضوع مقاله آقای خزایی که شامل صد و بیست و پنج خط است بطور خلاصه این است که: برخی جداشده ها و خائنین و منتقدین هرکاری علیه آنها از طرف سازمان انجام میگیرد را فکر میکنند که مسعود رجوی دستورش را صادر کرده این افراد متوهم هستند و باید بدانند که مسعود رجوی مانند یک تیمسار اصلا وقت ندارد که به این آدمها فکر کند چه رسد به اینکه دستوری صادرکرده باشد.
از آقای خزایی باید چند سوال پرسید:
۱- آیا اعضای شورا اینقدر به رهبری سازمان و شخص مسعود رجوی نزدیک هستند که بدانند چه دستوری به کی داده است؟ اگر اینطور است لابد باید بدانند اینهمه سال آقای رجوی چرا پنهان شده و اصلا کجا هست.
۲- آیا اقای خزایی صدای شخص مسعود رجوی را که فرمان حمله به مخالفان و جداشدگان را داده واز اشخاص خاص هم نام برده تکذیب میکند یا آنموقع هنوز مسعود رجوی به درجه تیمساری نرسیده بوده؟
۳- آنهمه کار و شلوغی سر آقای رجوی که برشمرده اید چنانکه وقت نمیکند به جداشدگان و منتقدین فکر کند چیست؟ سازمان که کارش در داخل کشور شده سالی یکبار فراخوان دادن برای ترکاندن ترقه در چهارشنبه سوری و در خارج کشور هم سالی یکبار فراخوان برای جمع کردن تماشاچی در جلسه سخنرانی خانم رجوی پس آقای مسعود رجوی که حالا به جبر تاریخ انقلاب ایدئولوژیکش را هم از دست داده و دستش از زنان شورای رهبری و تماشای رقص رهایی کوتاه شده اینهمه گرفتاریش بابت چیست؟
یاد یکی ازمکالمات مسعود رجوی با ژنرال حبوش افتادم که حبوش از مسعود رجوی انتقاد کرده بعد از اینهمه سال اقامت در عراق و خدمت به صدام چرا عربی یاد نگرفته اید که آقای ابریشمچی همان برادر شریف که مثل شما آقای خزایی خودش را مسول خودشیرینی و چاپلوسی از برادر مسعود میدانست پاسخ داد که برادر مسعود اصلا وقت ندارد و گاه میشود که چند شب نمیخوابد و برادران موظف شده اند که هر نیم ساعت اوضاع داخل ایران و تیم های عملیاتی را به او گزارش بدهند حتی غذا نخوردن او گاه مارا نگران میکند که بلافاصله ژنرال حبوش رندانه پاسخ میدهد که خود سید الرئیس صدام حسین با همه مشغله رهبری حزب و کشور و جنگ (و سازمان شما) آنهم در عرصه داخلی و بین المللی اینقدر که شما میگویید سرش شلوغ نیست.
آقای خزایی در ابتدای مطلبش مینویسد:اکنون می پردازیم به یک موجود دیگر، که اوهم در این فضای راحت و رفاه پناهندگی- که به یمن، و به علت ریزش باران وار خون هزاران شهید مقاومت و اپوزیسیون داخل و خارج کشور، میسر شده است-، به یک موجود مضحک، و رفته رفته مضحک تر، بدل و بدل تر شده است.
من که در مطلب قبلی ام « زالوی مجاهدین و سرخ رگ پناهندگی »توضیح داده بودم که مجاهدین خودشان را تمام و کمال صاحب حق پناهندگی میدانند و میخوانند و میخواهند بابت این حق تا جایی که میشود از پناهندگان امتیاز بگیرند اما اینکه مینویسد فضای راحت و رفاه و با این مشخصش میکند که معلوم میشود خودش هم در «‌این » است باید به عرضش برسانم که همه پناهندگان مثل شما حقوق شورایی ندارند و بسیاری مشغول به کارهستند و راحت و رفاه شما را ندارندبرای همین است که برخلاف نظریه منیع تان همه نمیتوانند مثل شما در اثر رفاه و راحت مضحک ومضحک تر شوند رجوع کنید به داستان کارپاکان را قیاس از خود مگیر (حکایت بقال و طوطی دفتر اول مثنوی بخش یازده).
آقای خزایی در کلام آخر و در ذیل آن شمارگانی که از یک تا سه برشمردم باید به چهار اشاره کنم
۴- مسول همه تهمت ها و حمله ها به مخالفین و منتقدین سازمان کما اینکه مسولیت هم جرم وجنایت ها و قتل ها و ترورها و ….مسول همه اعتماد و امید از دست رفته کما اینکه مسول همه خون و رنج هایی که هدر شد تا آرمان آزادی سر از حرمسرای مسعود رجوی در‌آورد همانا رهبر عقیدتی این سازمان است که شخص مسعود رجوی باشد حالا مقامش میخواهد تیمساز باشد یا همانطور که خودش ادعا میکرد نماینده خدا و امام عصر. شما هم بجای اینهمه قلم زدن و تطهیر دست خونالود جنایت بهتر است نانتان را از جایی دیگر به کف آورده و به غفلت بخورید گرچه ممکن است رفاه و راحتی که گفتید در کار نباشد اما لااقل وجدانتان آسوده است و اینهمه زور زدن و مشق کردن نیاز ندارید.
 

خروج از نسخه موبایل