آقای نظری که به دفعات به همراه خواهرهایش در سال های 82 و 83 به قرارگاه سرنگون شده اشرف مراجعه و با پافشاری های زیاد موفق به دیدار با برادرشان شده بودند و زمانیکه وضعیت جسمی شدید وی از ناحیه کمر را دیده بودند درخواست معالجه احمد برادرشان در بیمارستان عراق و دیگر کشورها نمودند که با مخالفت های شدید سران فرقه روبرو شدند که در نهایت مجبور شدند از تهران و کرج دارو تهیه و برای درمان وی و رساندن داروها اقدام به سفر به عراق نمایند.
در این دیدار آقای محمود نظری سوال داشت که چرا با این دیدارهایش وی تصمیم به جدایی نگرفته؟
با توجه به آشنایی نزدیک اینجانب با احمد نظری که در توپخانه سالیان سال فعالیت میکرد سازمان از اندام تنومند وی استفاده یا بهتر است بگویم سوء استفاده کرده و در جا به جایی مهمات های سنگین در توپخانه و زاغه مهمات ها از وی بیگاری میکشانده که خود شاهد کارهای تمام وقت وی در محور 5 به فرماندهی مزدور زهره اخیایی فرمانده محور بودم و حتی به یاد دارم بعد از دیدارهای متعدد خانواده اش در همان سالهای 82 و 83 بارها مورد بازخواست و مواخذه قرار میگرفت که چرا مدتی است درخود هستی و فعالیت هایت کم شده است و حتی در یکی از نشست های قرارگاهی جمعی در قرارگاه 15 به فرماندهی مزدور سادات که همه نیروها در هر رده و دسته ای حضور اجباری داشتند احمد نظری سوژه نشست قرار گرفت و به وی گفته شد مگر نیروهای ما نوکر خانواده تو هستند که هربار میآیند باید از آنها پذیرایی و نگهداری کنند و از این رفت و آمدها سازمان انرژی میگیرد و بهای آن سنگین است احمد نظری نیز با آن همه سابقه و کار در فرقه با اندامی بلند اما خمیده به دلیل ناراحتی کمر همیشه شرمنده و بدهکار بود و جرات اعتراض نداشت.
آری مکانیزم فرقه رجوی اینگونه است در هر مدار و سابقه ای که باشی و هرچه بالاتر، بیشتر مورد استثمار قرار میگیری که در نوع خود بدیع ترین و پیچیده ترین نوع آپارتاید(برده داری) میباشد.
دفتر انجمن نجات استان با دلگرمی و امید به آقای محمود نظری همدردی خود را ابراز، سپس در تنظیم نامه به وی کمک و نامه ایشان را برای ارسال به مراجع بین المللی دریافت نمود و همچنین برای نجات برادرش که تنها بستگی به تصمیم فردی وی و همچنین حضور پررنگ خانواده ها را دارد قول مساعدت داده و آرزوی تن سلامت برای وی نمود.
بیژن