هفتم تیر، دست نفاق، کشتن سروها

روز هفتم تیر ماه سال 1360، بر اثر انفجار بمبی نیرومند در سالن اجتماعات دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی، آیت‌الله سید ‌محمد‌ حسینی بهشتی رییس دیوان عالی کشور همراه با ده ها تن از شخصیت های سیاسی و مذهبی کشور به شهادت رسیدند. این حادثه از جمله اقدامات تروریستی سازمان مجاهدین خلق در سال های اولیه پس از پیروزی انقلاب اسلامی می باشد.
شهید بهشتی در اجلاس دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی همراه با جمعی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی و مقامات دولتی از جمله معاونین وازرتخانه‌ها در حال تبادل نظر با یکدیگر در زمینه مشکلات کشور، علی الخصوص موضوع دفاع در برابر تجاوز دشمن خارجی به خاک میهن، بودند.
واقعه تروریستی هفتم تیر، شش روز پس از عزل ابوالحسن بنی‌صدر از ریاست جمهوری و یک ماه قبل از فرار وی همراه با مسعود رجوی سرکرده فرقه مجاهدین خلق به فرانسه صورت گرفت.
عامل انفجار هفتم تیر، فردی به نام محمد‌رضا کلاهی دانشجوی دانشگاه علم و صنعت بود که پس از پیروزی انقلاب به سازمان مجاهدین خلق پیوست و با حفظ این عضویت، ابتدا پاسدار کمیته انقلاب اسلامی خیابان پاستور شد و بعد با هدایت سازمان، به داخل حزب جمهوری اسلامی راه پیدا کرد.
کلاهی در حزب ارتقاء یافت و مسئول دعوت‌ها برای کنفرانس‌ها و میزگردها و جلسات گردید. ضمن آن که مسئول حفاظت حزب نیز بود. او بمب را با کیف دستی خود به داخل جلسه حزب جمهوری اسلامی واقع در نزدیکی چهار راه سرچشمه تهران، که اکنون به موزه تبدیل گردیده است، انتقال داد و دقایقی قبل از انفجار از ساختمان حزب خارج شد.
کلاهی پس از انفجار نیز مدتی در منزل یکی از اعضای سازمان مخفی شد و نهایتاً از طریق مرزهای غربی کشور به عراق منتقل گردید. او در عراق با یکی از اعضای سازمان ازدواج کرد. اما در 1370، به دنبال اعلام انقلاب طلاق در سازمان، در فهرست اعضای «مساله‌دار» سازمان قرار گرفت، در 1372 از سازمان جدا شد و در 1373 از عراق رهسپار فرانسه گردید اما همسرش که به فرمان رجوی از او طلاق گرفته بود در سازمان و در عراق باقی ماند. کلاهی در حال حاضر با هویت جعلی در اروپا زندگی می کند.
در فاجعه هفتم تیر علاوه بر شهید ‌آیت‌الله بهشتی رییس دیوان عالی کشور، بیش از 70 نفر دیگر از جمله 4 وزیر، چند معاون وزیر، 27 نماینده مجلس و جمعی از اعضای حزب جمهوری اسلامی به شهادت رسیدند. مدفن تعدادی از کشته‌شدگان این واقعه در بخشی از قطعه ۲۴ بهشت زهرا قرار دارد که بعداً آرامگاه شهدای هفتم تیر در آن بنا گردید.
 پس از تظاهرات ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ و عزل ابوالحسن بنی‌صدر، فرقه رجوی هدف خود را سرنگونی نظام جمهوری اسلامی ایران قرار داد. تصمیم برای انفجار دفتر مرکزی حزب جمهوری اسلامی نیز در همین راستا فردای اعلام قیام مسلحانه یعنی ۳۱ خرداد ۶۰ در جمع دفتر سیاسی سازمان گرفته شد. بنا به گفته رجوی، نام رمز عملیات "الله اکبر" و زمان آن رأس ساعت 9 شب بوده است.
دست نفاق آمد وفاق از خانه برخاست                      دود شقاوت از سر کاشانه برخاست
حمید سبزواری
این واقعه خونین تأثیر عاطفی ژرفی بر جامعه نهاد و سبب اظهار همدردی گسترده و عمیق مردم با شهدای این عمل جنایتکارانه گردید. حضور مردم در تشییع پیکر شهدا موجب شد تا دفتر مرکزی فرقه رجوی به نیروهای تشکیلاتی خود دستور دهد تا موضوع دست داشتن سازمان در این واقعه برای هواداران و سایرین مخفی باقی بماند.
سازمان رسما مسئولیت این واقعه تروریستی را به عهده نگرفت اما یک سال بعد مسعود رجوی در نشست های داخلی سازمان، اقدام به این عمل را در راستای حفظ استقلال کشور و بستن راه ورود امپریالیسم نامید و ادعا نمود که با این عمل خط وابستگی را بی آینده کرده و مانع نفوذ آمریکا شده است. اما زمانی که وزارت خارجه آمریکا نام این سازمان را در لیست تروریستی قرار داد رجوی مدعی شد که این عمل آمریکا چراغ سبزی به دولت اصلاحات برای باز کردن باب مذاکره بوده چرا که زمانی که سازمان 7 تیر و 8 شهریور را بوجود آورد از جانب آمریکا در لیست تروریستی قرار نگرفت. به این ترتیب او خلاف ادعای قبلی اش اعتراف نمود که این اقدامات تروریستی مورد تایید آمریکا و امپریالیسم بوده است.
شهید بهشتی از دیرباز برای عناصر سازمان شناخته شده بود و آنان پی به توانایی‌ها و شخصیت برجسته وی برده بودند و ایشان را سد راه خود می‌دانستند. وحید افراخته از اعضای مرکزیت سازمان در اعترافات خود در سال ۱۳۵۴ می‌نویسد: "تقی شهرام گفته بود که «باید بهشتی را از بین ببریم… ولی چون از نظر تبلیغاتی صلاح نیست این جریان رو شود، بهتر است از روش‌های خاصی بهره گیریم و مثلا او را با اتومبیل زیر بگیریم.»"
کار ناتمام تقی شهرام، که علنا نیروهای مذهبی را تهدید اصلی انقلاب به حساب می آورد و با همین منطق دست به ترور یاران خود مجید شریف واقفی و مرتضی صمدیه لباف که حاضر نشدند مارکسیست شوند زد، توسط جانشین خلفش مسعود رجوی، که او نیز بر تئوری تقی شهرام تإکید داشت و "جریان راست ارتجاعی"‌ یا به عبارتی نیروهای مذهبی مخالف شاه را تهدید اصلی می دانست، به انجام رسید.
در کتاب «تروریسم ضد مردمی» آمده است: "این فاجعه سبب شد، مردمی که به دلیل دو سال و نیم تبلیغات سرسام آور تمامی ضد انقلابیون چپ و راست نتوانسته بودند فردی مثل شهید بهشتی را بشناسند، به خود آمده و شخصیت واقعی او را بفهمند. گویا در هفت تیر آیت الله بهشتی تولدی تازه یافت".
آن انفجار، بغض کینه و عداوت دشمنان انقلاب اسلامی بود که "نقاب نفاق" و تزویر را از چهره‌ی فرقه رجوی برداشت و آنان را رسوای همیشه تاریخ و ابدیت نمود. اگر بهشتی شهید نمی شد و فاجعه هفت تیر اتفاق نمی‌افتاد، رجوی بی شرم و دروغگو تا سالهای سال زیر پرده ریا و دورویی، به انقلاب اسلامی و کشور ایران خیانت می‌کرد، شاید تا مدت های طولانی مردم مثل هفت تیر، ماهیت کثیف وی را نمی‌شناختند و مسعود رجوی که با تبلیغات گمراه کننده و عامه پسند، جوانان بی تجربه را به بیراهه می کشاند و علیه ملت و به نفع دشمن متجاوز خارجی به کار می گرفت، به این زودی ها دست از سر ملت و جوانان ملت برنمی داشت و هنور باید خسارت می دادیم. اما لطف خدا به خاطر خون شهید بهشتی و یارانش نصیب ملت گردید و حقیقت پلید آن ها برای ملت آشکار شد. این کم دستاوردی نبود، اگر چه خسارت غیرقابل جبران بود.
در هفتم تیر سروها را کشتند، آن شیر دلان حق نوا را کشتند
در آتش کفر خود پلیدان، دردا پروانه وشان جان فدا را کشتند
جوهری
خداوند در قرآن مجید وعده نابودی باطل را داده و فرموده است: قُلْ جاءَ الْحَقُّ وَ زَهَقَ الْباطِلُ إِنَّ الْباطِلَ کانَ زَهُوقا – (الإسراء-81)
بگو: «حق آمد، و باطل نابود شد؛ یقیناً باطل نابود شدنى است!»
مسعود رجوی بعد از دستگیری در سال 50 با خیانت و همکاری با ساواک علیه یاران خود مسیرش را ادامه داد و در سال های بعد نیز علاوه بر نیرنگ و خیانت، به جنایت، ترور و خشونت نیز متوسل گردید. فرقه ای که اساس آن بر پایه های خیانت و جنایت استوار باشد، حق ندارد از حقوق بشر و آزادی دم بزند.
لازم است که نهادهای بشر دوستانه به ماهیت سراسر خیانت و جنایت مسعود رجوی نظر افکنده و در جهت محکوم کردن فعالیت های تروریستی فرقه اش، اقدام نمایند و همچنین برای رهایی افراد در بند این فرقه ضد بشری تلاش کنند.
احمدی
 

خروج از نسخه موبایل