سینا دشتی، تبلوری از غوغا سالاری و انحصار طلبی باند رجوی!

هدف از نوشتن این یادداشت، نمایاندن حقایقی است که سینا دشتی ازطرف باند رجوی مامور شده که روی آنها را بپوشاند.
نام مقاله ی این مرید رجوی " تا کجا؟ تا چند "؟ است که برای رعایت حال خواننده، تنها به نقل ونقد قسمت هایی ازآن قناعت میشود.
سینا نوشته است:
"…در دوران سیاه تنوره کشیدن ارتجاع… بایستى به تکرار چند اصل بنیانى بپردازیم. اول این‌که حکومت ولایت قابلیت، ظرفیت، خواست و بی‌شرمی این را دارد که کل جهان را در خون و آتش فروبرد! تجربه نشان داده است، در همین کشور خودمان و عراق و سوریه نشان داده بلد است چکار بکند. دوم این‌که علیرغم اختناق لگام‌گسیخته… هنوز از بطن جامعه و مردم، از اعماق ایران، همه‌ی ایران، شعله‌های مختلفى به آسمان سر می‌کشد که در وراى هر شکل، از محتواى آتشین جامعه خبر می‌دهد، رسم ایستادگى با هر شکل ممکن و در هر شمائل متصور، باز تکثیر می‌شود، تلاش‌های رژیم براى گسترش شیوه‌های مختلف اختناق هم دلیل دیگرى براى این واقعیت است که ایران یک جامعه‌ی جوشان و زنده هست، در وراى هر تحلیل و تفسیر نمی‌توان این واقعیت را انکار کرد ".
اولا جمهوری اسلامی  مانند دیگر کشورهای پیرامونی،قدرت به خون وآتش کشیدن جهان را ندارد وشما درتبعیت ازاربابان جهانخوار خود، این مسئله را درراستای توسعه ی ایران هراسی مطرح میکنید و میدانیم که دود این ایران هراسی بی گنجایش، دروهله ی اول بچشم مردم ایران (خلق قهرمان) میرود وشما با همراه شدن با این کارزار ضد بشری جهانخواران، بر علیه  " خلق قهرمان ایران"،  دست به جنایت زده و به آنها خیانت میکنید!
درجهان حکومتی بنام آمریکا ومتحدینش قادر به خون وآتش کشیدن جهان میباشند که در سطح مصالح  وامکانات واقعا موجود خود هم میکنند  ولاغیر!
شما با اذعان باینکه ایران یک جامعه ی جوشان است  و…، بطور غیر مستقیمی ثابت میکنید که حکومت ایران نمیتواند دنیارا به خاک وخون بکشد!!
دوم اینکه:
" نکته‌ی دیگر تلاش شبانه‌روزی رژیم براى از بین بردن و یا حداقل فلج کردن مقاومت است و به‌طور متداوم و مستمر ادامه دارد. آخرین بار خامنه‌ای در روضه‌ی خوانى براى هلاک شدگان هفت‌تیر و مدافعان نابودشده‌ی حرم خودش در سوریه نالید که " این گروه کسانى هستند که با ادعاى دفاع از خلق و حتی دفاع از اسلام وارد مبارزه شدند و… اکنون زیر چتر حمایت آمریکا قرار دارند " (کیهان – یکشنبه -٦ تیر ١٣٩٥ برابر با ٢٦ ژوئن) و یا در لودگی‌های شتر مابانه جواد آغا ظریف خود را بیان می‌کند که از بقاى مقاومت و نقش آن در به شکست کشاندن رؤیاهای رژیم می‌نالد. البته ولی‌فقیه چماق داران نمی‌گوید که قضیه‌ی نامه‌های زنجیره‌ای چیست و چرا در عمل این حکومت همیشه بیشترین حد مماشات را از جانب همین شیطان بزرگ سابق دریافت کرده است ".
آنچه که بالاترین مقام مسئول کشور درحق شما گفته، درست همان چیزی است که تجربه ی زندگی آنرا ثابت کرده وهیچ انسان منصفی، به این سخنان اعتراضی نخواهد داشت!
دیگر اینکه اگر منظور ازمقاومت، باند رجوی باشد که ظاهرا وتجربتا چنین بنظر می رسد، این باصطلاح مقاومت، مدت هاست که نقش برزمین شده و تنها مشکل جلوگیری از بوی تعفن این لاشه دراین است که کسی نبوده که تابوت اش را حمل کند.
این مقاومت بغیر ازکارهای حقیرانه ی جاسوسی ودعوت ازاین وآن برای بمباران ایران – که دیگر باین سادگی نیست این بمباران ها- کاردیگری انجام نمیدهد و بنابراین اطلاق نام مقاومت برآن، بکلی بی محل است!!
به نامه های زنجیره ای که می رسیم، جواب شما دراین مورد عبارت ازآنست که تبادل این نوع نامه ها حکایت از به حساب آمدن ایران بعنوان یک قدرت منطقه ایست و طرف مشاهده کرده که بدون لحاظ ایران درمعادلات خود، طرفی نخواهد بست واین ابدا ضعف ایران را نشان نمیدهد!!
اگر شما بااین مکاتبات که زنجیره ای اش مینامید، مخالف اید، چرا خودتان روز شب به سران دست چندم آمریکا، ایتالیا، بورکینا فاسو!! ودیگران نامه های سرگشاده و یا سر به مهر مینویسید؟!
حقیقت سرسخت ازنظر این مرید رجوی چنین است:
 " حقیقت سرسخت دوران ما این است که هم شرقى و هم غربى از وجود "جمهورى اسلامى "، رضایت کامل دارند و دست در گردن ملایان بیشتر به مغازله مشغول بوده‌اند تا مقابله ".
اولا مسئله باین سادگی ودرستی نیست که این گماشته ی رجوی مطرح میکند!
ثانیا بفرض اینکه اینطور باشد، او باید بداند که دولت ها ممکن است که دروهله ی اول به منافع طبقاتی خود بپردازند ولی برای گرفتن رای مردم حتما به منافع ملی کشورشان هم نظری خواهند داشت و برای تحقق این مهم، نمیتوانند ایران 80 میلیونی واقع شده دریکی از مناطق استراتژیک جهان را ازمحاسبات خود خارج نماید واین امر البته که با مذاق رجوی ومنافع کوته بینانه ی او سازگار نیست واو را چنان دیوانه خواهد کرد که سینا دشتی مجبور به نوشتن و لاطائلات گویی باشد!!
به لاف زنی این  بچه مرشد صادق رجوی توجه کنید:
"رمز بودن و ماندن مقاومت و مجاهدین خلق در یک‌کلام بیان خواست اصلى مردم ایران یعنى سرنگونى رژیم و پرداختن بهاى لازم براى رسیدن به این هدف است. اما واقعیت دیگرى هم هست که انگیزه‌ی اصلى ماندن در این مبارزه‌ی سنگین چیزى جز یک آرمان جدى انسانگرایانه واقعى، همان‌که به‌نوعی عشق ورزیدن به مردم و خاک ایران است. در تک‌تک مجاهدین می‌توان این عشق را دید و احساس کرد. هزاران نَفَر از هم‌وطنان ما در خارج از ایران حاضر و شاهد هستند که آنچه ما در این سال‌ها از مجاهدین دیده‌ایم چیزى جز پرداخت بهای لازم، بدون داشتن هیچ‌گونه چشمداشت بوده است ".
اتفاقا قضیه برعکس است!
سازمان مجاهدین باین دلیل متلاشی و ازصحنه ی روزگار حذف شد که بدون لحاظ نظر مردم، آنقدر منزوی شد که مجبور به بیراهه رفتن شد وچیزی بنام فرقه ی رجوی ماحصل این قهقرا بود!
آیا شما فرق بین پویایی وماندگاری با قهقرا ومنسوخ شدن را نمیدانید؟!
البته آنچه که ناظرین اعمال فرقه ی رجوی شاهد بودند، چیزی نیست که این  بچه مرشد رجوی ادعا دارد و دراصل بنام مردم شهادت دروغ میدهد!
او درتوجیه یک رسوائی بزرگ بنام شورای رهبری، مینویسد:
"… هر فردى که قدرى از راه دور به امر سازمان‌دهی و مدیریت وارد باشد، می‌تواند تصور کند که تربیت یک هزار زن در مقام یک شوراى مرکزى چه حجم غول آسائى از کار و ساعت مصرفى داشته است تا به این نقطه برسد. این هم واقعیتى است که نسل‌های آینده بیشتر در مورد آن تحقیق خواهند کرد و خواهند نوشت و ارج خواهند گذاشت ".
اصلا چرا باید در سازمانی که اکثریت آنرا مردان تشکیل میدهد، چرا باید هیچ مردی درشورای رهبری که همان کمیته ی مرکزی بی اختیار باشد، حضورنداشته باشد؟!
حضور این زنان که مطیع تر ازیک کنیز خانه زاد هستند، چه دردی ازدردهای بی درمان باند رجوی را درمان میکند؟
آنها برابر کدامین تئوری علمی به درجه ای رسیده اند که یک تشکیلات را اداره کنند؟!
یک تشکیلات حداکثر سه هزار نفری غرق دربحران، چه احتیاجی به شورای رهبری 1000 نفره دارد؟!
حق رای وانتخاب دراین گزینش چه بوده است؟!
بموجب کدام قانونی مردان ازاین امتیاز ظاهری هم محروم شده اند وهزاران سئوال دیگر؟؟!!
سرانجام اینکه:
"…سرنگونى این حکومت فقط کار ما و مردم ماست تا وقتى عظما سوار است، ما براى پائین کشیدن او تلاش می‌کنیم، این تنها تلاش ماست. این "سرپنجه‌ی پولادین " امیدبخش این مقاومت است که با ترسیم مرز بین حکومت آخوندى و مردم ایران " می‌نمایاند راه " " می‌دهد امید ".
شما هنوز تعریفی از ساختار سیستم موجود نکرده اید وشاید بطور ساده بگویید که سرمایه داری است وخیالتان رااز دود چراغ خوردن و کار دربین مردم وآگاهی ازنظر آنها راحت کنید!
بسیار خوب!
چرا باید مردم ایران قبول کرده وبا شما همراهی کنند که دو مرحله ی تاریخی که دراصل  راهی چندین هزار ساله است به عقب رفته و سیستم عملا موجود برده داری رجوی را بپذیرند؟!
فکر نمیکنید که یاوه میبافید؟!
حمید تبریزی
 

خروج از نسخه موبایل