بعد از سالیان جدا شدن از فرقه رجوی بعضی وقت ها احساس می کنم واقعاً چطور گول دروغ ها و کلک های رجوی و دار و دسته اش را خوردم وقتی گاهاً خبرهایی از فرقه می شنوم و یا می خوانم میبینم که هنوز به همان روشهای خود ادامه می دهد گفتم شاید از خاطرات گذشته ام در این زمینه بنویسم آموزنده و جالب باشد.
مقدمه را با یک جمله از خود رجوی شروع می کنم که درباره اهدافش از رو آوردن به اردوگاه های صدام برای جذب اسرا می گفت: ما خواستیم روی روند آزاد سازی اسرا تاثیر بگذاریم و کاری بکنیم تا رژیم جمهوری اسلامی ایران نتواند از مسئله آزاد سازی اسرا استفاده ببرد و چون می دانست ما به عنوان ایرانی صدام را دشمن خود می دانستیم و نسبت به روابط او با صدام حساس و کنجکاوه هستیم میگفت یک روزی در باره راز اصلی روابط مان را که با صاحب خانه داریم خواهم گفت(که هیچ وقت نگفت). البته به نظر من آن چیزی نبود جز خیانتی که در حق ایران و ایرانی کرده بود و خوش خدمتی به صدام معدوم، در حالیکه او همیشه از استقلال در روابطش با صدام حرف می زد درحقیقت رجوی و صدام دوروی یک سکه بودند. کلام خود رجوی این بود که بود و نبود ما و صاحب خانه یکی هست و در جای دیگر میگفت وقتی صاحب خانه بدون اطلاع ما به کویت حمله کرد ما به او گفتیم که آخر یک کمی هم بفکر ما می بودید با این کار به رژیم (ایران) کمک کردید. منظورم که اگر بخواهیم به این مقدمه فوق اضافه کنیم چندین جلد کتاب لازم است آن روزها خیلی سخت بود که بشود گرگ را در لباس میش تشخیص داد اما امروز با گذشت زمان ماهیت رجوی آشکارا و هویدا شد که احتیاج به بیان نیست.
یکی دیگر از خدمت های متقابل صدام به رجوی در اردوگاههای اسرای جنگی این بود که مثلا مدتها به صلیب سرخ به بهانه های مختلف اسرا را نشان نمیداد و یا آسایشگاه های اسرا تلویزیون که داده بود قانون میگذاشت که اگر همه اردوگاه بخواهد در یک کانال تلویزیونی صدام رانگاه کنند اما اگر یک نفر بخواهد برنامه رجوی را نگاه کند حق با آن یکنفر است که می خواهد رجوی را نگاه کند درحالیکه حزب بعث عراق و ارتش عراق می گفت که در اردوگاه اظهارنظر و یا حرف سیاسی ممنوع است و مجازات میکردند اما در مورد سازمان اینطور نبود حزب بعث و نظامیان صدام از سازمان پشتیبانی میکردند و افراد را تشویق و ترویج هم میکردند تا به سازمان به پیوندند این سیاست آنها دراردوگاه باعث اختلاف و تفرقه میان اسرا میشد نظامیان عراق از هواداران سازمان حمایت میکردند و همیشه حرکات تهدید آمیز و تحقیر آمیز را برای به آشوب کشیدن انجام میدادند تا بتوانند از آب گل آلود ماهی بگیرند افراد را میترساندند که ایران بخاطر یک کلمه حرف شما رو اعدام میکند و افراد قویتر را تشویق میکردند همیشه در بین افراد ترس و یاس و ناامیدی و ترس از اعدام و زندان بود میگفتند درعراق که زندانی هستید عراق هر کار بخواهد میکند وجنگ هم تمام نمیشود تنها راه نجات شما فقط سازمان هست سازمان هم در تلویزیونش به اسم سیمای مقاومت می گفت در ارتش آزادیبخشش به اعتقادات کسی کاری ندارد. از کلمه ملی هم استفاده کرده بود تا عده ای جوان ساده رو گیر بیندازند تا به اهداف پلیدش برسد حتی در کشورهای خارج افراد تحصیلکرده رو گول زدند با وعده های زیاد و تبلیغات از داخل کشور یک عده را جذب میکردند آیا به دام انداختن تعدادی اسیر بدبخت که فقط به آزادی فکر میکنه وهیچ اطلاعی از بیرون نداره کاری سخت بود؟! همین بود که قضیه کویت و تبادل اسرا و اجرایی شدن قرار داد ۱۹۷۵پیش آمد وگرنه تعداد خیلی زیادی از اسرا را گیر خودشون می انداختند و مانند دیگران نابود میکردند.
مجید عبدالهی عضو جدا شده از فرقه رجوی